پایگاه 598: در روزهای گذشته مناسبت روز دانشجو را پشت سر گذاشتهایم و همچنین این روزها اصفهان و البته نقاط دیگری از کشور با مسئله آب درگیر هستند! من میخواهم از تلاقی این رویدادها استفاده کنم و به کنکاش جزیی در یک مشکل یا مساله مهم بپردازم. در هفتههای اخیر شاهد تجمع تعداد زیادی از کشاورزان و مردم در زایندهرود بودیم که خواستار سهم خودشان از حق آبه زایندهرود بودند. اوایل همه چیز داشت خوب پیش میرفت اما به نظر میرسد به دلیل عدم مدیریت صحیح در بحران، فرصت پیش روبه چالش و تهدید تبدیل شد. ظاهراً مشکل آب سالهای چندی است که گوشزد شده لکن به آن توجهی نشده است. کشور ما مانند بسیاری از کشورهای دیگر با مشکلات زیادی روبرو میباشدکه آب یکی از این مشکلات است. در ظاهر بدیهی است که هر کشور با توجه به محدودیت در منابع به فکر چارهجویی برای مشکلاتش باشد که برای این کار به شناخت کافی از مشکل، اولویتسنجی و آیندهنگری نیاز دارد. اما قبل از همه اینها بایستی این مشکل به یک مسئله تبدیل شده باشد تا عدهای به دنبال پاسخی برای آن باشند. بایستی فرق بین مشکلات و مسائل را درک کرد. هر مشکلی مساله نیست و در یک نگاه بسیط مشکلی مساله هست که جدی باشد و مطالبهگر واقعی داشته باشد! علی ایها الحال من میخواهم از نگاه دیگری به مشکل بحران آب در اصفهان و تجمع مردم در زایندهرود بپردازم. گاها به این مساله فکر میکنم که چرا بین دانشگاه ما با صنعت یا جامعه ارتباط خوبی برقرار نیست. اگر به پروپوزالهای مقاطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاهها یا طرحهای پژوهشی ادارات و نهادهای دولتی بینگریم همان بدو امر با قسمت "بیان مسئله"روبرو میشویم. نکته بسیار مهم همین عبارت دو کلمهای است. آیا واقعاً مسئلهای وجود دارد؟ اغلب این پروپوزالها و پیشنهادهها صرفاً یک مشکل را بیان میکنند یا اینکه به یک مسئلهی غیر واقعی پرداختهاند و از اینرو هست که پس از انجام طرح یا پایاننامه صرفاً بایگانی شده و فراموش میگردند. مسائل علمی گاه توسط خود علم، گاه توسط جامعه و گاه توسط صنعت مطرح میگردند و اهتمام به حل آنها نیازمند این است که واقعاً یک مسئله، مسئله باشد. به عبارت دیگر هرگاه مشکلات به یک مسئله تبدیل شوند آنگاه گروهی به دنبال پاسخ برای آن خواهند بود، چرا که افرادی به جواب این مسئله نیاز دارند و حاضرند برای آن هزینه کنند. هنگامی شاهد رشد علم و کارایی دانشگاهها و نهادهای علمی خواهیم بود که مسئله وجود داشته باشد و اتفاقاً واقعی هم باشد و نه دستوری یا حکومتی. یکی از چرخههای معیوب در ساختار نهادهای علمی ما عدم وجود مسئله و تبدیل نشدن مشکل به مسئله میباشد. به نظر میرسد مطالبه مردمی یکی از راهکارهای تبدیل مشکل به مسئله باشد. در مورد بحران رخ داده در اصفهان این طور به نظر میرسد که این قبیل تجمعات و مطالبات مردمی میتوانند فرصتهایی باشند که مشکل را به مسئله تبدیل میکنند. آنگاه هست که دولتها و سیاستگذاران نیز در دنبالهی مطالبهی مردمی به سراغ متخصصین میروند و طبیعتاً مسائل در دانشگاهها و نهادهای علمی حل میشود. دقیقاً به همین علت هست که معاندان نسبت به آن حساس میشوند و سعی در به انحراف کشاندن آن دارند. البته مسیرهای مختلفی برای تبدیل مشکلات به مسائل وجود دارد. مع ذلک دولت، مردم و دانشگاه سه ضلع مثلثی هستند که منجر به تبدیل مشکلات به مسائل میشوند. از این منظر اعتراضات مردمی در اصفهان و ... تا زمانی که یکی از اجزای تبدیل مشکل به مساله باشند، مفید و مؤثر هستند و منجر به یک سؤال واقعی. چقدر خوب میشد اگر مطالبه مردمی ایجاد شده در اصفهان توسط عدهای از سایرین به انحراف کشیده نمیشد. زیرا بیم آن میرود که مشکلی که داشت مسئله میشد را کلاً پاک کند؛ همان عبارت مشهور حذف صورت مساله بجای حل آن. امیدواریم که بحران ایجاد شده به فرصتی جهت پیوند دانشگاه و جامعه تبدیل شود و این مطالبات مردمی منجر به مسئله محوری در نهادهای علمی گردد.