به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، علی باقریکنی، معاون وزیر امورخارجه و مسئول هیات ایرانی در مذاکرات احیای برجام، روز گذشته با همراهی مشاورانش وارد وین پایتخت اتریش شد. پرونده هستهای ایران در طی دو دهه اخیر، مراحل پرفرازونشیب زیادی را پشتسر گذاشته است.
گزارش پیشرو که در شماره امروز فرهیختگان منتشر شده است، با تمرکز بر خاطرات خودنوشت حسن روحانی، محمدجواد ظریف و اعضای تیم مذاکرهکننده ایران در گفتوگوهای منتهی به برجام، قصد دارد خطاهایی را که در این سالها منجر به پرداخت هزینه از سوی ایران شده است با هدف جلوگیری از تکرار دوباره آنها در گفتوگوهای پیشرو، بهصورت خلاصه مرور کند. خطاهایی که بیشتر در زمینه موضعگیریهای سیاسی و کنشهای رسانهای مسئولان و مذاکرهکنندگان وقت رخ داد.
مسئولانی که تفاوت تعلیق و لغو را نمیدانستند
حسن روحانی در کتاب خاطرات خود به اتفاقاتی میپردازد که در آستانه مذاکرات تهران از جانب نمایندگانی از ایران یا بهاصطلاح سفرای ایرانی در اروپا رخ داد. روحانی در بخشی از این کتاب (صفحه173) شرح میدهد که اظهارنظرهای اشتباه برخی از آنها در آن زمان چگونه دست تیم مذاکرهکننده را بست و آنها را محدود کرد.
او یکی از اشتباهات را در خاطرات خود اینگونه روایت میکند: «در آستانه مذاکرات تهران با چند اتفاق ناگوار مواجه شدیم. نخستین آنها، اشتباه یکی از سفرای ما در اروپا بود. او به مقامات آن کشور گفته بود ایران برای توقف غنیسازی آمادگی دارد، پس از اینکه تلکس این مذاکره به دست من رسید، با رئیسجمهور تماس گرفتم و گفتم من از ابتدا نمیخواستم این مسئولیت را بپذیرم و میدانستم وزارت امور خارجه بهاندازه کافی همکاری نمیکند و حالا میبینید که شاهد نخستین اقدام نسنجیده هستم. گفتم سفیر شما گفته آماده «توقف» هستیم، بنابراین من چطور بحث تعلیق محدود را با سه وزیر مطرح کنم؟ ظاهرا برخی سفرای ما تفاوت «توقف» و «تعلیق» را چندان تشخیص نمیدادند.»
آنطور که روحانی تعریف میکند و از شواهد پیداست سفیر ایران در یکی از کشورهای اروپایی (که احتمالا به سفیر وقت ایران در فرانسه اشاره دارد) به مسئولان آن کشور گرایی داده بود که برخلاف نظر روحانی در مذاکرات بود و بهعبارتی نمیگذاشت ایران دست بالا را در مذاکرات داشته باشد و بتواند بر سر سطح و میزان محدودیتهای هستهای آنطور که باید چانهزنی کند.
مجلس پشت تیم مذاکرهکننده را خالی کرد
زمانی که در آستانه اولین مذاکرات تهران قرار داشتیم، مجلس ششم برخلاف مجلس یازدهم بنا داشت دست ایران را در مذاکرات خالی کند. این اقدام مجلس ششم را روحانی در خاطرات آن روزهای خود (صفحه175) اینگونه تعریف میکند: «تعدادی از نمایندگان مجلس، طرح سهفوریت برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی را امضا کرده و در پی آن بودند که آن را تقدیم مجلس کنند. به رئیسجمهور گفتم که اگر طرح سهفوریت در مجلس مطرح شود، من استعفا میدهم. گفتم ظاهرا مجلس از آغاز کار، کارشکنی را شروع کرده است. در این زمینه من و آقای خاتمی با آقای کروبی (رئیس مجلس) صحبت کردیم تا این طرح متوقف شود و در مجلس مطرح نشود. خوشبختانه ایشان مانع شد و طرح در صحن علنی مطرح نشد، ولی متاسفانه سفرای اروپایی از تهیه این طرح در مجلس باخبر شده بودند.»
در این خاطره آنطور که گفته شده، مجلس که باید پشتوانه مذاکرات باشد، اما با این اقدام خود موضع ایران را در اولین مذاکرات ضعیف کرده بود. این اقدام مجلس در آن زمان بهقدری عجیب بود که هیچگاه بهصورت منطقی استدلالی برای آن یافت نشد و حتی برخی آن را همکاری با غرب برای فشار به ایران عنوان کردند. در آن دوره اصلاحطلبان با این اقدام رادیکال خود در مجلس ششم که رسما ایران را به موضع ضعف میبرد و امکان هرگونه مواجهه مقتدرانه با غرب را منتفی میکرد، درواقع با این اقدام کاری کرده بودند که روحانی هم به انتقاد از آنها برخاسته و حتی گفته بود اگر چنین طرحی در مجلس تصویب شود از کار کناره گرفته و استعفا خواهد داد.
رئیسجمهور کار دست تیم مذاکرهکننده داد
یکی دیگر از اشتباهات فاجعهبار و ناگواری که رئیسجمهور وقت، سیدمحمد خاتمی در اوج اولین مذاکره مرتکب میشود این است که جلوتر از اروپاییها میگوید ایران تعلیق را پذیرفته است.
خاتمی با این اظهارنظر خود اساسا پشت تیم مذاکرهکننده را خالی کرده و راه هرگونه مذاکره بهنفع تیم مذاکرهکننده ایرانی را میبندد. روحانی در بخشی از خاطرات خود (صفحه175) دراینباره میگوید: «پیش از آنکه وزرا (وزرای خارجه سه کشور اروپایی) به تهران برسند، رئیسجمهور در مصاحبهای مطبوعاتی اعلام کرده بود که ما تعلیق را میپذیریم.»
روحانی در ادامه این ماجرا تعریف میکند با شنیدن صحبتهای رئیسجمهور در مصاحبه به تیم مذاکراتی گفته است، درمورد پروتکلی که در مجلس طرح سهفوریت تهیه کردهاند، تعلیق را هم که رئیسجمهور اعلام کرده، او دیگر قرار است بر سر چه موضوعی مذاکره کند؟
نکته مهم در این صحبتهای روحانی این است که مجلس و دولت وقت ابزارهای مذاکره و چانهزنی را یکییکی از دست تیم مذاکرهکننده خارج کردهاند.
او انتقاد و گلایه خود را اینگونه مطرح میکند: «ازسوی دیگر، در جلسه سران نظام از من خواسته شده بود در مذاکره با سه وزیر اروپایی، حتیالامکان از آنها بهصورتی قول بگیرم که مانع ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت شوند. گفتم من تلاش میکنم، ولی نتیجه آن را تضمین نمیکنم. متاسفانه هرچه جلوتر میرفتیم، اهرمهای لازم در مذاکره بیش از پیش از دست من خارج میشد و دلیل اصلی هم این بود که شاید بهلحاظ ساختاری، این نخستینبار بود که فرصت حلوفصل یک موضوع بینالمللی برای کشور تا این حد ضیق و محدود بود، یعنی از ۱۴مهر، روز آغاز مسئولیتم تا نوامبر (آذرماه) که زمان اجلاس شورای حکام آتی و قطعنامه بعدی بود، کلا ۴۵روز فرصت وجود داشت و ما باید ظرف این مدت کوتاه، نقشهها و توطئههای آمریکا و متحدانش را خنثی میکردیم، بهدلیل وجود نگرانی در کشور، همه صادقانه میخواستند کاری کنند که مشکل حل شود، ولی گاهی نتیجه این اقدامات، تضعیف موقعیت مذاکرهکنندگان بود.»
مورد عجیب البرادعی
جناحیکردن سیاست خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور یکی از مهمترین ریشههای ارسال پالس ضعف به طرفهای غربی حاضر در مذاکرات هستهای در دوران روحانی بود.
اگرچه در پایان دولت روحانی و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری، محمدجواد ظریف وزیر وقت امور خارجه، وزارتخانه متبوعش را دستگاهی «فراجناحی» قلمداد میکرد که بههیچوجه مجاز بههمراهی یا مخالفت با افراد و احزاب و گروههای سیاسی در انتخابات نیست، اما برخلاف این سخنان و ادعاهای ظریف، سال93 وی وقتی در جمع اعضای شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی میکرد در پاسخ به سوال هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده وودرو ویلسون درباره تاثیر مذاکرات بر مسائل سیاسی داخلی ایران بیان کرد اگر این تلاشهای ما برای تعامل بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ماه دیگر که انتخابات پارلمانی (انتخابات مجلس دهم1394) در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند.
ظریف همچنین در ادامه پاسخ خود به اسفندیاری تاکید کرد وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد!
همچنین از دیگر تناقضات عمل و صحبت ظریف میتوان به دیدار سعدآباد او با محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سال83 اشاره کرد، بهطوریکه در این دیدار ظریف از تاثیرات جریانی و حزبی مذاکرات هستهای در انتخابات ایران میگوید.
او به البرادعی درباره تبعات شکست مذاکرات گفت: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (انتخابات ریاستجمهوری۸۴) از شکست مذاکرات ما سود میبرند.» همچنین در ادامه ظریف با اشاره به جناح مقابل خود در انتخابات ایران تاکید میکند که آنها (جناح مقابل) موفقیتی در این گفتوگوها نمیبینند و اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. در ادامه این دیدار نیز محمدجواد ظریف با جناحیدیدن مسائل وزارت امور خارجه مدعی میشود که این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ این مشکل اعتماد به «جبهه ما» هم بود.
ادبیات گلبهخودی
در سالهای اخیر بارها شاهد بودهایم که بسیاری از مقامات کشورهای غربی و همچنین رژیمصهیونیستی سعی داشتهاند با مطرحکردن ادعاهای پیپایه و اساس فعالیتهای هستهای ایران را تهدیدآمیز جلوه داده و بدون ارائه مدارک قابل استناد، ایران را متهم به پنهانکاری کنند.
این سیاست علیه ایران تاکنون بارها باعث شده آژانس بینالمللی انرژی اتمی با بهانهجویی و دستاویز قرار دادن اتهامات بیمبنا از ایران این مطالبه را داشته باشد که اجازه بازرسیهایی فراتر از پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به این سازمان بدهد، اتفاقی که در چندوقت اخیر در اظهارات دبیرکل فعلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بارها شاهد آن بودهایم.
رافائل گروسی در چندماه اخیر با رویکردی سیاسی بارها اجازه بازرسیهای فراپادمانی را از ایران مطالبه کرده است. این رویکرد خصمانه و توام با برچسبزنی هرچند از جانب طرفین غربی اقدامی تکراری و در راستای تامین منافع و امتیازگیری بیشتر قابل درک است، اما زمانی که یک مقام رسمی برخلاف سیاستهای نظام چنین موضعی را میگیرد طبعا میدان برای بهانهجویی طرف مقابل نیز فراهم میشود.
در کتاب «راز سربهمهر» اینگونه روایت شده است که در سال1384 زمانی که توافق پاریس با دخالت و کارشکنیهای آمریکا بی نتیجه مانده بود و قرار بود کارخانه فرآوری اورانیوم (UCF) در اصفهان مجددا به راه بیفتد، روحانی از ظریف میخواهد تا قبل از راهاندازی کارخانه، طرحی را برای انعکاس خواستهها و مطالبات جمهوری اسلامی ایران به سه کشور اروپایی حاضر در توافق پاریس ارائه کند؛ طرحی که در لندن مطرح شد و نهایتا نیز با شکست مواجه میشود.
نکته جالبتوجه در این جلسه بخشی از صحبتهای ظریف در این جلسه است. آنطور که در این کتاب آمده است ظریف در تحلیل رفتار ایران نسبت به برخورد منفی طرفهای اروپایی میگوید: «درصورت ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت، وضعیت از نظر ماهوی برای ایران چندان دشوارتر از شرایط قبل نخواهد بود، ولی دیگر هیچ زمینهای برای همکاری وجود نخواهد داشت.
لذا این اروپاست که ضرر میکند. در انتها نیز اصرار اروپا بر توقف هم نتیجهای بهتر از مدل کرهشمالی نخواهد داشت. در چنان شرایطی هیچ توجیهی برای پروتکل الحاقی نخواهد بود و لذا هیچ تضمینی برای نبودن برنامه مخفی نخواهید داشت.» این موضعگیری ظریف از آنجایی عجیب بهنظر میرسد که ایران اساسا در برنامه هستهای خود بهدنبال تولید سلاح هستهای نیست و خود ظریف نیز به این امر اذعان دارد و با در نظر گرفتن این امر دیگر توجیهی برای مخفیکاری در برنامه هستهای باقی نخواهد ماند.
از طرفی غنیسازی اورانیوم برای اهداف صلحآمیز امری نیست که پادمانهای آژانس برای آن منعی ایجاد کنند و بسیاری از کشورها اقدام به غنیسازی با درصد بالا میکنند و اخیرا نیز کرهجنوبی فرآیند غنیسازی اورانیوم را تا غنای بالای 90درصد انجام داده است. جمهوری اسلامی نیز بارها به این نکته که غنیسازی اورانیوم حق طبیعی اوست، اذعان داشته و بر آن پافشاری کرده است.
در مثالی نزدیک نیز ایران بدون هیچ ترسی درصد اورانیوم غنیشده تولیدی خود را به 60درصد رسانده و آن را نیز علنی و رسانهای کرده است. این درحالی است که کرهشمالی از غنیسازی بهدنبال تولید بمب هستهای بوده است. با در نظر گرفتن این موارد مقایسه ایران با کرهشمالی و تهدید به غنیسازی پنهانی امری کاملا نابجاست؛ چراکه ایران همچون هر کشور دیگری در مطالبه حق خود دلیلی برای پنهانکاری ندارد.
هرچند ظریف در یک فرآیند دیپلماتیک و برای امتیاز گرفتن چنین تهدیدی را مطرح میکند اما این رویکرد غلط در سیاستورزی که با افتخار نیز در خاطرات دیپلماتهای ایرانی در کتاب راز سربهمهر مطرح میشود بیشتر از آنکه در راستای منافع عمل کند، بازی در ادبیات دشمن محسوب میشود.
افتخار به هیچ
یکی از گزارههایی که در ریلگذاری جدید سیاست خارجی ایران مطرح میشود این است که مذاکره بدون نتیجه یا اصطلاحا مذاکره برای مذاکره بیمعناست و ایران با در نظر گرفتن این اصل در میز مذاکره حاضر میشود؛ اصلی که سیدابراهیم رئیسی نیز در نخستین نشست خبری خود بهعنوان رئیسجمهور به آن اشاره کرد.
برای اینکه متوجه شویم رویکرد مذاکره برای مذاکره چگونه میتواند علیه منافع ملی عمل کند، یادآوری اتفاقات تاریخی راه مناسبی است. در این زمینه بد نیست یکی از تجربیاتی را که درمورد مذاکرات هستهای رخ داده و کتاب راز سربهمهر با لحنی افتخارآمیز از آن یاد میکند، با نگاهی دیگر مرور کنیم.
هرچند در توافق پاریس طرح پیشنهادی ایران از جانب طرفین اروپایی مورد قبول واقع نشد اما آنچه حداقل میشود از آن بهعنوان نکته مثبت یاد کرد این است که ایران برای دستیابی به حق خود طرح پیشنهادی را نیز خود ارائه داده و مطالباتش را در آن بیان کرده است، اما نکته قابلتوجه بعد از به شکست انجامیدن طرح رخ میدهد. اتفاقی که در آن ایران صرفا با هدف حفظ میز مذاکرات طراحی مذاکره را به طرف مقابل میسپرد و کتاب راز سربهمهر از آن بهعنوان دستاورد یاد میکند.
در این کتاب آمده است: «با شکست جلسه لندن، در تاریخ 4خرداد1384 جلسهای میان آقای دکتر روحانی و سه وزیر خارجه اروپایی در ژنو ترتیب داده شد. در آن جلسه به طرف اروپایی تاکید شد: اروپا طرحهای ایران را با اتلاف وقت بینتیجه کرد، اکنون خودتان ظرف 60روز طرحی ارائه کنید که شامل شروع غنیسازی در ایران باشد. توافق طرف اروپایی با پیشنهاد دکتر روحانی که ظرف حداکثر 60روز طرح خود را ارائه خواهند کرد، در آن مقطع دستاوردی تازه بود که زمینه استمرار مذاکره را در شرایطی برقرار نگه داشت که دوربینهای واحدهای سیار شبکههای خبری جهان برای پوشش خبری شکست مذاکرات به باغ نمایندگی ایران در ژنو آمده بودند تا خبر انتقال پرونده ایران به شورای امنیت ملل متحد را منعکس سازند.»
نویسنده در این کتاب درحالی بهنقل از دیپلماتهای ایرانی از تداوم مذاکرات بهعنوان دستاورد یاد میکند که ایران نهتنها چیزی به دست نیاورد، بلکه ابتکار عمل را به طرف مقابل سپرد تا زمان بیشتری بخرد. این اقدام به روشنی این پیام را به طرف مقابل مخابره میکند که برای کسب امتیازات بیشتر، طولانیکردن راه مذاکره ایده خوبی است.