کد خبر: ۴۹۵۲۳
زمان انتشار: ۱۵:۰۹     ۲۶ فروردين ۱۳۹۱
«خالد تاجا» بازیگر، شاعر و نقاش مشهور سوری که عاشق عماد مغنیه بود، در مدح او و بزرگی‌اش شعری سرود.

فارس، خالد تاجا، بازیگر مشهور سوری بود که 4 آوریل گذشته (16 فروردین) پس از مدت‌ها رنج بردن از سرطان ریه درگذشت.

این بازیگر سوری که از اکراد سوریه بود، در سال 1939 در منطقه «رکن‌الدین» دمشق به دنیا آمد و نقش‌های بسیاری در سینما، تئاتر و تلویزیون سوریه بازی کرد.

 

* لقب «آنتونی کوئین عرب» را از محمود درویش گرفت

 

وی در سال 2004 از دید مجله تایم جزء 50 بازیگر برتر وقت شد و توسط محمود درویش شاعر برجسته فلسطین به «آنتونی کوئین» عرب ملقب شد.

تاجا که شاعر و نقاش نیز بوده است، همچنین به کارگردانی و سناریونویسی پرداخت و در میان کارهای او که بیش از 100 عنوان کاری در کارنامه خود دارد، «آقای مدیرکل»، «صلاح الدین ایوبی» و «الحصرم الشامی» دیده می‌شود.

روزنامه لبنانی السفیر که آخرین گفت‌وگوی تلویزیونی وی را به رشته تحریر درآورده است، نوشت: این بازیگر سوری اشعاری درباره جنگ 22 روزه و همچنین قصیده‌ای در وصف شهید عماد مغنیه دارد.

 

* قرآن «عماد مغنیه» و چفیه او را از سیدحسن نصرالله گرفت

 

خالد تاجا در آخرین گفت‌وگوی خود جریان هدیه‌ای که از سیدحسن نصر‌الله دریافت کرده را روایت کرده و گفته است: از سیدحسن نصرالله لنگه کفشی از شهید مغنیه را خواستم اما دبیر کل حزب‌الله، قرآن ویژه «عماد مغنیه» و شال (چفیه) او را برایم فرستاد.

وی افزوده است: [سیدحسن نصرالله] با ارزش‌ترین شیئی که در زندگی‌ام داشتم را به من هدیه کرد، قرآن [عماد] مغنیه آن هم بدون جلد و شال او و این دو شی را در خانه‌ام نگه خواهم داشت چون از طرف سید حسن نصرالله است.

 

* حامی انقلاب‌های عربی بود

 

تاجا همچنین از هنرمندانی بود که علیه دیکتاتورهای جهان عرب سخن می‌گفت و در سال 2011 درباره انقلاب‌های منطقه شعر سرود.

وی درباره این انقلاب‌ها گفته بود: خیلی زیباست که نه سیاستمداران و نه نظامی‌ها و نه احزاب انقلاب نکرده‌اند بلکه جوانان هستند که دارند با دستان خود آینده‌شان را رقم می‌زنند و هیچ اطمینانی هم به سیاستمداران و هیچکس دیگر ندارند و به زودی جهان عرب را در برابر افق‌های وسیع خواهید دید.

این بازیگر، شاعر و نقاش سوری در شعرش در مدح شهید عماد مغینه می‌گوید:

 

بعد از آنکه رفتی گفتند به ما، که بودی/ نه می‌توانستیم اسمت را و نه می‌توانستیم رسمت را بشناسیم/ پلی برای عبور بودی، پیروزی بودی/ در یکی از این زمان‌ها که بدترین دوران بود/ مردی بزرگ در میان ما بود به نام مغنیه/ به نمادی برای آزادی بدل شد/ فصل الخطاب بود؛ فصلی برای پاسخ گفتن/ در ثواب و در عقاب/ طاغوت را شکست داد و آن را به خاک مالید/ اما بعد از آنکه از میان ما رفت پاسخ ما رسید.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها