به گزارش پایگاه 598، به نقل از رسا، خودشکوفایی به این معناست که فرد به بالاترین ظرفیت ممکن درونیاش دست یابد. یعنی حداکثر تحقق استعدادها، رشد و تواناییها برای فرد اتفاق بیفتد و منجر به رضایت خاطر و خشنودی او گردد. خودشکوفایی از منظر آموزههای دینی به ویژه قرآن با آنچه برخی اندیشمندان غیر دینی بیان میکنند، متفاوت است.
یکی از این اندیشمندان غیر دینی که نظریات قابل توجهی پیرامون خودشکوفایی دارد جناب مازلو است. طبق مدل هرمی که مازلو از نیازهای انسان مطرح مینماید، نیازهای اولیهی انسانها، نیازهای فیزیولوژیک و زیستی مثل خوردن، خوابیدن و میل جنسی است. وقتی که این نیازها ارضا شده باشند؛ نیاز به داشتن امنیت، عشق ورزیدن، دریافت احترام از دیگران و احترام گذاشتن به دیگران در درجهی دوم اهمیت قرار دارد و زمانی که این چهار نیاز (فیزیولوژیک، امنیت، عشق و احترام) تا حدی ارضا شده باشند فرد میتواند شرایط لازم را برای خودشکوفایی بهدست بیاورد. بنابراین بر اساس نظریهی مازلو چنانچه فرد به دلایلی، قادر به برطرف نمودن نیازهای اولیهی خود نباشد، نمیتواند بستری برای رسیدن به خودشکوفایی خویش فراهم نماید. به عنوان مثال اگر فردی در مسیر پاسخگویی به نیازها قرار گیرد، تا به نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، عشق و احترام پاسخ ندهد، نمیتواند پلههای بعدی را پشت سر گذارد. این در حالی است که از دید اسلام انسان از چنان قدرت و توانمندی روحی برخوردار است که میتواند با اقل برآورده شدن نیازهای سطح پایین خویش، شرایط لازم برای رسیدن به خودشکوفایی را فراهم آورد و این امکان برای انسان وجود دارد که تمام استعدادهای خود را به فعلیّت برساند و خود را شکوفا سازد. در این میان تنها ظرف وجودی هر فردی با دیگران متفاوت است.
در معیارهای خودشکوفایی نظریه مازلو بهدلیل اصالت دادن به مادیات، از توجه به بعد معنوی خودشکوفایی غفلت نموده است. در حالی که شالوده و بنیان اساسی اسلام بر پایهی توجه انسان به شرافت و کرامت ذاتی خویش بنا نهاده شده است. (وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ... به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم..اسراء:70) از دیدگاه اسلام، انسان در آفرینش، هم بالقوّه موجودی ارزشمند و شایستهی مقام خلیفه اللهی است(وَ إِذْ قالَ رَبُکَ لِلْمَلئِکَة إِنّى جاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِیفَة .... و آن هنگام را که پروردگارت به ملائکه گفت: من در زمین خلیفه اى قرار دهنده ام...بقره:30)و هم، امکان ظهور و بروز صفات حق تعالی و رسیدن به قرب الهی را دارد. از این رو دستیابی به کرامت، او را به بالاترین ظرفیت وجودی وی که همان ارزشهای متعالی خالق است، سوق میدهد. بدین ترتیب انسان تنها زمانی به خودشکوفایی دست خواهد یافت که جنبهی والای معنوی خود را کشف کند و با اتصال به خالق هستی، آرامش و رضایت خاطر را در سراسر وجود خویش جاری سازد. پس در واقع رسیدن به این خودشکوفایی و کشف جنبهی والای معنوی، لزوماً وابسته به پاسخگویی به نیازهای مادی نیست. هرچه قدر انسان از مادیات غیر ضروری دور بوده و از نیازهای جسمی فراتر رود شرایط دست یافتن به درجات والای خودشکوفایی بیشتر مهیا میگردد.
در معیارهای خودشکوفایی مازلو، عدم توجه به آفرینش بر مبنای فطرت پاک انسان از دیگر عواملی است که مغفول مانده است. خداوند متعال انسان را بر مبنای فطرت پاک الهی آفریده است.( كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ ...هر مولودی بر فطرت پاک الهی زاده شده...شرح نهج البلاغه:4/114) اگرچه ممکن است این فطرت پاک تحت تأثیر عوامل مختلفی آلوده گردد؛ اما تا وقتی تحت تأثیر عوامل محیطی و مادی قرار نگرفته پاک باقی خواهد ماند و از وی خوبیها سرخواهد زد. پس رسیدن به درجات عالی انسانی و خودشکوفایی، الزاماً به برطرف شدن نیازهای فیزیولوژیک و جسمی آن وابسته نیست.
در دیدگاه مازلو در بررسی ویژگی های انسانهای خودشکوفا، به خصوصیاتی مانند پذیرش خود، دیگران و طبیعت، سادگی و طبیعی بودن، تمرکز بر مشکلات به جای تمرکز بر خود، نیاز به استقلال و داشتن حریم خصوصی، احساس درک تازه و مداوم، تجربههای عرفانی، علاقه اجتماعی، روابط بین فردی و خلاق بودن اشاره شده است. در دیدگاه قرآن ویژگیهای انسانهایی که به مرحلهی خودشکوفایی رسیدهاند و به عنوان عبادالرحمن نامیده شدهاند، عبارتند از تواضع، حلم وبردباری، عبادت و شب زنده داری، بیم از عذاب الهی، میانه روی در انفاق، یکتاپرستی، احترام به جان انسانها، عفت و پاکدامنی، پاکسازی روح و روان، حضور نداشتن در مجالس گناه، پرهیز از کارهای بیهوده و کنجکاوی در آیات الهی.
در این راستا نتایج مؤید آن است که انسان کامل، انسانی است که در جهت تکامل فردی و اجتماعی خویش تلاش میکند و با دست یافتن به بالاترین درجات وجودی خود و البته در کنار برآورده شدن نیازهای سطح پایین به خودشکوفایی میرسد. بنابراین رسیدن به خودشکوفایی بر خلاف آنچه مازلو به آن معتقد است، منوط به ارضای کامل نیازهای مادی و سطح پایین نیست. چه بسا افرادی با حداقل پاسخگویی به نیازهای مادی و در مقابل، توجه به جنبه و بعد معنوی نفس خویش به پله های بالای خودشکوفایی دست یافتهاند. مصادیق متعددی از انسانهای پاک سیرت مانند شهدا، علما و حتی امثال علی لندیها که به این سطح خود شکوفایی رسیدهاند، مثال بارزی برای اثبات این مدعا است.