اول؛ اینکه از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون، منطقه‌گرایی و همگرایی‌های منطقه‌ای در مناطق مختلف دنیا رواج پیداکرده است. به این معنی که کشورهای یک منطقه تلاش کرده‌اند حول برداشتها و منافع مشترک، سازمان یا نهادی منطقه‌ای تاسیس کنند و به مدیریت مشترک مسائل موجود در منطقه از یک‌سو و انجام همکاری‌های منطقه‌ای از سوی دیگر کمک کنند.

متاسفانه ایران در این فرآیند شرکت جدی نداشته است به‌گونه‌ای که تهران عضو هیچ نهاد منطقه‌ای مهمی نبود. لذا عضویت در یک سازمان منطقه‌ای در شرق کشور می‌تواند تجربه‌ای مثبت برای عضویت یا ایجاد نهادهای منطقه‌ای در دیگر مناطق پیرامونی ایران باشد.

 

 

دوم؛ اینکه اگر در یک منطقه یک ‌نهاد منطقه‌ای شکل‌ گرفته باشد اما یکی از اعضای آن منطقه عضو آن نهاد نباشد، به این معنی است که کشور یادشده از دایره بسیاری از مسائل مشترک کنار گذارده شده و حتی در نگاهی بدبینانه می‌تواند به‌مثابه یک تهدید برای نهاد منطقه‌ای تاسیس‌شده در نظر گرفته شود. برای مثال ایران بااینکه تمام مرزهای شمالی خلیج‌فارس را در اختیار دارد اما عضو شورای همکاری خلیج‌فارس نیست و در موارد زیادی بیانیه‌های این شورا علیه ایران بوده است.

همچنین تاسیس سازمان شانگهای در شرق ایران اگر به‌گونه‌ای می‌بود که ایران عضو آن نمی‌شد خود به معنی بازی ندادن ایران در مسائل مناطق پیرامونی ایران در شرق کشور بود و ایران در بسیاری از موضوعات مربوط به منطقه، مجبور می‌شد به تنهایی عمل کند. خوشبختانه عضویت ایران در سازمان شانگهای نه‌تنها به این معنی است که ایران عضو یک سازمان منطقه‌ای شده است، بلکه به این معنی است که وضعیتی که یک سازمان در منطقه پیرامونی ایران شکل‌گرفته باشد و ایران عضو آن نباشد پایان‌ یافته است.

سوم؛ اینکه سازمان شانگهای از ابتدا با نگاه تامین امنیت در آسیای مرکزی ایجاد شد و به‌تدریج نگاه‌های اقتصادی نیز بر آن حاکم شد. وجود شانگهای به این معنی است که ایران برای مواجهه با تهدیدات مشترک در آسیای مرکزی نه‌تنها دیگر تنها نیست، بلکه به این معنی است که با همکاری کشورهای عضو می‌توان به تقویت امنیت در آسیای مرکزی به‌طور عام و مرزهای ایران در شرق امیدوار بود و به‌این طریق به کاهش هزینه‌های تامین امنیت توسط کشورهای عضو و ازجمله ایران کمک کرد.

برای مثال تحولات افغانستان موجب نگرانی کشورهای همسایه افغانستان شده است. روشن است که هیچ‌کدام از همسایگان مایل نیست به تنهایی هزینه‌های تامین امنیت در افغانستان را بدهد؛ اما وقتی ظرفیت‌های همه همسایگان افغانستان در قالب سازمان شانگهای بسیج شد، در آن صورت امکان ارتقای نسبی امنیت همه اعضا بیشتر می‌شود.

چهارم؛ اینکه اگر سازمان شانگهای کار‌ویژه تقویت امنیت منطقه‌ای خود را به‌درستی انجام دهد می‌تواند زمینه را برای تقویت تعاملات اقتصادی منطقه‌ای نیز فراهم کند. آغاز و تداوم همگرایی اقتصادی در میان اعضای سازمان شانگهای برای همه کشورهای عضو و ازجمله ایران بسیار مفید است؛ زیرا هر کشوری قادر است خدمات و کالای خود را صادر یا خدمات و کالای مناسب را دریافت کند. برای رسیدن به چنین نقطه‌ای، سازمان شانگهای راه درازی پیش رو دارد که با تلاش همه اعضا قابل پیمودن است.

در پایان باید گفت کشورهای عضو سازمان از یک‌سو باید تلاش کنند که تناقضات و تعارض منافع بین اعضا را تا حد ممکن کاهش دهند و از سوی دیگر به این نکته برسند که عضویت در یک سازمان بین دولتی، ملاحظاتی دارد که باید به همه آن توجه داشته باشند. در واقع همان‌گونه که وقتی افراد عضو یک گروه مجبور هستند به‌منظور تقویت هویت گروه، ملاحظات گروهی را رعایت و از اقدامات فردی خودداری کنند، در سازمان‌های بین‌دولتی نیز چنین است. هر یک از اعضا باید تلاش کند ملاحظات سازمان را بشناسد و به آن عمل کند. در غیر این صورت سازمان با خطر ناکارآمدی و حتی فروپاشی مواجه است.

 

* دكتر فاطمه نكولعل‌آزاد-پژوهشگر ارشد موسسه ابرار معاصر تهران