صراط، او را مهم ترین ستاره سینمای ایران در دهه 80 میدانند؛ کسی که همه ویژگی ها برای دیده شدن و جلب نظر را داشته و دارد. با این حال، خصومت دیرینه خواص و عوام باعث شده گلزار از طرف مخاطبان جدی تر، به عنوان هنرمند به رسمیت شناخته نشود. او را ستاره ای خوش چهره و جذاب میدانند که تهیه کنندگان به هر قیمت میخواهند از حضورش بهره ببرند و گیشه را فتح کنند. همیشه آغاز مهم بوده است. فارغ التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد و گیتاریست سابق گروه آریان را ایرج قادری به سینما آورد.
شاید اگر کاشف او مسعود کیمیایی یا داریوش مهرجوی بود، اکنون قضاوت ها طور دیگری رقم میخورد اما قادری با نبوغ همیشگی اش در حوزه سینمای عامه پسند، این مهر را روی پیشانی گلزار زد. «سام و نرگس» شروع محمدرضا گلزار – با آنطور که هواداران و دوستانش میگویند؛ رضا گلزار – در سینما بود. او در سال 79 مقابل دوربین رفت اما فیلم که از مجموعه ای از آثار قبلی ایرج قادری وام گرفته بود، تا دو سال بعد روی پرده نرفت.
در این مدت او با گروه آریان به عنوان اولین گروه محبوب موسیقی پاپ بعد از انقلاب شهرت کسب کرده بود. شاید به همین دلیل بود که اهل سینما به سمت او هجوم بردند. نخستین فیلم او نوروز 81 اکران شد. درحالی که او در چهار فیلم بازی کرده بود. گلزار احتمالا نخستین ستاره ایرانی است که چهار تهیه کننده بی آنکه حاصل کارشان دیده شود، او را انتخاب کرده بودند.
پرده اول؛ شام آخر
دومین فیلم محمدرضا گلزار پیش از سایر فیلم ها دیده شد. «شام آخر» در جشنواره بیستم فجر (زمستان 80) به نمایش درآمد و از فروردین 81 هم اکران عمومیشد. گلزار نقش دانشجویی را بازی میکرد که عاشق استادش و مادر نامزدش میشد. فیلم البته درباره آن مادر و انتخابش بود اما حضور گلزار میتوانست تماشاگران را قانع کند که کتایون ریاحی در نقش استاد و مادر، عاقبت تسلیم وسوسه میشود. با این حال بازی گلزار نقطه ضعف بزرگ فیلم خوانده شد. کمتر کسی عشق را در بازی او تشخیص داد و هر قدر ریاحی در نمایش عشق در میانسالی موفق بود، گلزار موفقیتی نداشت. حتی فریدون جیرانی به عنوان کارگردان بازی او را به عنوان نقطه ضعف پذیرفت اما شام آخر فیلم پرسروصدایی بود و شروع خوبی برای ستاره سال های بعد به شمار میآمد.
پرده دوم؛ بوتیک
ستاره تازه کشف شده طی سه سال در 9 فیلم بازی کرد اما چندان جدی گرفته نمیشد تا اینکه در بهمن 1382 «بوتیک» ساخته اول حمید نعمت الله در جشنواره فجر به نمایش درآمد. گلزار در نقش جهانگیر، مرد جوانی که سعی میکرد در شرایط سخت آدم سالمیباقی بماند، باعث شگفتی شد. هیات انتخاب در کمال بدسلیقگی، فیلم را به بخش مسابقه راه نداده بود اما بوتیک بی شک یکی از کشف های جشنواره بود. زیبایی چهره گلزار در این فیلم کمی دستخوش تغییر شده بود. او با ته ریش و لباس های ساده یک جوان که همراه با دوستانش در خانه ای مجردی در جنوب شهر زندگی میکرد، نشان چندانی از ستاره خوش پوش و فوتو مدل آن روزها نداشت. در عوض حضور او در قالب شخصیتی که وجهی مسیحایی داشت و در پایان اسیر تراژدی میشد، به شدت باورپذیر بود. این نقش آفرینی البته بعدها دیگر تکرار نشد.
پرده سوم؛ کما
فعالیت گلزار حدود یک سال به دلایل غیرسینمایی ممنوع شد. اینگونه بود که حسین فرحبخش از فرصت استفاده کرد و او را با دستمزدی کمتر برای «کما» استخدام کرد و در عوض قول داد مشکل او را حل کند. این وعده محقق شد و کما رقیب بوتیک در اکران نوروز 83 بود. فیلمنامه پیمان معادی که آن روزها نویسنده فیلم های عامه پسند بود. از یک فرمول موفق استفاده میکرد و آرش معیریان هم در دومین تجربه کارگردانی خود بدون حشو و زوائد، داستان جذابی را به تصویر کشیده بود. موفقیت عجیب کما در گیشه نه تنها نقطه عطف کارنامه گلزار به عنوان ستاره شد، بلکه الگویی برای سینمای ایران در ساخت کمدی – رمانتیک های پاستوریزه آماده کرد. عده ای معتقدند دلیل اصلی موفقیت کما نه در داستان ساده و بی لکنت اش، بلکه سکانس رقص دونفره گلزار و حیایی است.
پرده چهارم؛ آتش بس
عنوان نخستین فیلم میلیاردی سینمای ایران هم به نام محمد گلزار – و البته مهناز افشار – خورد. این کمدی تهمینه میلانی بعد از فیلم های جدی و شبه فمینیستی اش هرچند طبق معمول بحث لزوم برابری حقوق زن و مرد را در خود داشت اما آنچه برای سینماروها جذابیت داشت، رو کم کنی زوج جوانی بود که میکوشیدند برتری خود را بر دیگری ثابت کنند و به سنت کمدی – رمانتیک ها در انتها متوجه میشدند، عشق مهم ترین عمل نزدیکی و تفاهم آدم هاست. این نخستین بار بود که گلزار در صحنه های دونفره و پینگ پنگ کلامی با بازیگر نقش مقابل، نشان میداد تجربه بازی در بیش از 10 فیلم، بیهوده نبوده است، مشکل بیان او برطرف شده بود و تماشاگر او را در قالب مردی امروزی و ظاهرا مدرن که به شدت سنتی فکر میکند و میتواند به کوچک ترین کنش های همسرش حسادت کند، باور میکرد. آتش بس نقش مهمی در تثبیت گلزار و افشار به عنوان مهم ترین ستاره های سینمای ایران در نیمه دوم دهه 80 داشت.
پرده پنجم؛ توفیق اجباری
گلزار یک بار در «شام عروسی» (1384) در قالب حضوری افتخاری در نقش خودش ظاهر شده بود. اما در «توفیق اجباری» که یکی از موفق ترین فیلم های کارنامه اوست، نقش محمدرضا گلزاری را بازی کرد که از یک سو با زندگی حرفه ای و تبعاتش درگیر است و از سوی دیگر مشکلات خانوادگی با همسرش او را درگیر کرده است. این کمدی – رمانتیک هم البته با پایان خوش همراه بود. به علاوه حضور رضا عطاران در قالب نقش مکمل جذابیت فیلم را دوچندان کرده بود.
پرده ششم؛ شیش و بش
بعد از یک سال و چند ماه غیبت، در «شیش و بش» تصویر جدیدی از محمدرضا گلزار دیده شد. آخرین فیلم او قبل از این، «دموکراسی تو روز روشن» بود. او در «شیش و بش» نه تنها بازیگر که یکی از نویسندگان فیلمنامه بود. این فیلم حاصل پیگیری های خودش بود و میتوان گفت نقش اش فراتر از بازیگر و فیلمنامه نویس هم بوده است. «شیش و بش» یکی از فیلم های میلیاردی اکران 90 شد و نشان داد گلزار در تشخیص ذائقه تماشاگران متبحر شده است. به خصوص که دو فیلم دیگر با همین ایده طی دو سال اخیر اکران شده بودند و ساخت و اکران فیلم بعد از «نیش زنبور» و «سن پطرزبورگ» ریسک بزرگ بود.
پرده هفتم؛ در امتداد شهر
این سومین بار است که محمدرضا گلزار نقش خودش را روی پرده سینما بازی میکند. این بار گلزاری خسته از شهرت و اسیر مدیر برنامه سطحی نگر و دلال مسلک به شکل ناگهانی اسیر یک گروگان گیری میشود و حتی شهرت او نمیتواند از فاجعه جلوگیری کند. این فیلم در جشنواره سال گذشته با نام «شش نفر زیر باران» برای نخستینبار به نمایش درآمد. با تغییر تدوین و نام و اضافه شدن صحنه های جدید و حذف شدن سکانس های دیگر، نقش گلزار در فیلم بیشتر شده تا امکان موفقیت فیلم بالا برود. با این حال در امتداد شهر به دلیل فصل بد اکران و مشکلات خود فیلم، در کارنامه گلزار اثر موفقی نیست اما حضور مداوم او روی پرده را به آستانه سه ماه نزدیک میکند.