به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرهیختگان، در 5 سال گذشته بارها دست به قلم شدهاند اما دوبار آن را رسانهای کردهاند؛ یکبار در دیماه1395 و دومینبار در تیرماه1400. مخاطب نخستین نامه دونالد ترامپ رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده آمریکا یعنی رئیس بزرگترین قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی جهان بود و مخاطب دومین نامه، نفتالی بنت نخستوزیر رژیمصهیونیستی که فاقد تمام مولفههای قدرت آمریکاست. بنت حتی در جایگاه سیاسی نیز قابل قیاس با ترامپ نیست؛ چراکه او برخلاف ترامپ، با اکثریتی لرزان به قدرت رسید و بهجای 4سال، باید 2سال دیگر قدرت را به فرد دیگری واگذار کند. اگرچه رسیدن از ترامپ به بنت، بهنوعی «هبوط» به حساب میآید اما گروهی که محوریت آن برعهده گروهک «فَرَشگَرد» است، پس از شکست استراتژی ترامپ علیه ایران، هیچ گوش شنوایی جز رژیمصهیونیستی پیدا نکرده است. سال 95، 30فردی که خود را ایرانی مینامیدند چند روز مانده به آغاز ریاستجمهوری ترامپ، در نامهای از او خواسته بودند ضمن تجدیدنظر در توافق هستهای، تحریمهای تازهای علیه ایران وضع کند و ائتلافی نیز برای فشار بر ایران با هدف پایان دادن به برنامه موشکیاش شکل دهد. از این لیست 30نفره، 18نفرشان دوسال بعد در ۲۶شهریور ۱۳۹۷ فرشگرد را شکل دادند تا از طریق آن به ایده سرنگونی جمهوری اسلامی آنهم با کمک کشورهای دیگر دست پیدا کنند. در نامه سال95، آنها تلویحا جمهوری اسلامی ایران را متهم به اقدامات تروریستی چون شارلی اِبدو، باتاکلان، ترورهای پاریس، بروکسل، اورلاندو و سنبرناردینو خواندند و با کنار هم قرار دادن داعش و جمهوری اسلامی از رئیسجمهور منتخب آمریکا خواستند «این پیام آشکار را بفرستد که ایالاتمتحده افزایش تهدیدات جمهوری اسلامی ایران علیه شهروندان خود و همسایگانش را تحمل نخواهد کرد.» ترامپ در 4سالی که حکومت را دراختیار داشت، موبهمو همان مسیری را رفت که آن 30نفر به او پیشنهاد کرده بودند اما درنهایت سیاست فشار حداکثری ترامپ شکست خورد و او به اهدافش دست پیدا نکرد تا دولت جدید آمریکا حداقل بر ادامه آن مسیر پافشاری نکند و پیشنهادهای فرشگرد، تنها روی کاغذ باقی بماند. بر همین اساس نیز 30ایرانی هفته گذشته بهناچار دست به قلم شدند و اینبار بهجای رئیسجمهور آمریکا، نخستوزیر رژیمصهیونیستی را مخاطب خود قرار دادند و مطالباتشان را از او تقاضا کردند. آنها در این نامه که روز پنجشنبه ۱۷تیر ۱۴۰۰ در «اسرائیلهیوم» منتشر شده، با «شادباش» نخستوزیری بنت، از او خواستهاند رویکرد درست! سالهای گذشته رژیمصهیونیستی را در تضعیف نیروهای ایران بهویژه سپاه پاسداران با قاطعیت بیشتر ادامه دهد: «از اینرو، خواست اصلی ما از شما این است که قاطعانه و همهجانبه از اعتراضات گروههای مختلف اما متحد مردم ایران که شجاعانه مبارزه میکنند تا سرنوشتشان را از طریق استقرار یک حکومت دموکراتیک به دست گیرند، حمایت کنید؛ حکومتی که روابط صلحآمیز ایران را با همسایگانش و جامعه جهانی دوباره برقرار سازد.» آنها نوشتهاند: «ما باور داریم که یک ایران دموکراتیک با پشتوانه تاریخ و فرهنگ غنی خود، همپیمان استراتژیک اسرائیل و عضوی سازنده از جامعه بینالملل در تامین صلح و ثبات بهخصوص در خاورمیانه خواهد بود.» نگارش نامه آنهم خطاب به نخستوزیر رژیمصهیونیستی بهاندازهای غیرقابل توجیه بوده که حتی بسیاری از اعضای شبکه فرشگرد نیز حاضر به امضای آن نشدند و از این شبکه تنها 10نفر امضای خود را پای این نامه انداختهاند.
این افراد شیوا آرونوی، امیرحسین اعتمادی، محمد ایزدی، نسیم بهروز، ساتگین جلالی، حامد شیبانیراد، احمد عشقیار، صبا فرزان، مهرنگ مرادی و یوحنا نجدی هستند. جدا از این افراد نام افرادی همچون عبدالرضا احمدی و احمد باطبی که امضایشان پای نامه 5 سال قبل به ترامپ بود نیز به چشم میخورد.
خط اصلی شبکه فرشگرد
بسیاری در ایران و حتی خارج از ایران همیشه با این سوال درگیرند چگونه کسانی که در ایران سکونت داشتهاند و اثر تحریمها بر زندگی مردم را دیدهاند، میتوانند خواهان تحریم شدید و فلجکننده علیه کشورشان باشند؟ نهتنها آنها که حتی امثال ریچارد نفیو معمار تحریمها در دولت اوباما نیز در کتاب «هنر تحریمها؛ نگاهی از درون میدان» بهصراحت هدف اعمال تحریم را درد و رنج برای مردم کشور هدف و تحت تحریم میداند. با این حساب چرا عدهای با ادعای دوستی با مردم ایران، خواهان چنین تحریمهایی هستند؟ پاسخ این سوال آنچنان سخت نیست؛ اما پیش از آن باید نگاهی به موجودیت فرشگرد و پشتپرده آن انداخت. فرشگرد ۲۶شهریور ۱۳۹۷ با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و با شعار «ایران را پس میگیریم» اعلام موجودیت کرد. 40فعال سیاسی که در بیانیهای آغاز فعالیتهای این نهاد را اعلام کردند، هدفشان را «تلاش برای انعکاس صدای مخالفان جمهوری اسلامی به گوش جهانیان» عنوان کرده و از «کلیه مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور برای همکاری درجهت براندازی نظام حاکم و گذار به یک سکولاردموکراسی لیبرال» دعوت کردهاند. فرشگرد به آنچه نقش کلیدی و محوری شاهزاده رضا پهلوی در ایجاد اتحادی بین نیروهای سکولار و دموکرات مخالف جمهوری اسلامی خوانده، اعتقاد دارد.
با کمی جستوجو در بین کسانی که این بیانیه را صادر کردهاند و جزء موسسان فرشگرد شناخته میشوند، میتوان رد یک فرد نامآشنا را زد؛ فردی بهنام «سعید قاسمینژاد». بسیاری از اعضای موسس فرشگرد، کسانی هستند که بههمراه قاسمینژاد نامههای دیگری را علیه ایران امضا کردهاند و از دوستان او در تشکل «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران» بودهاند.
قاسمینژاد کیست؟
سعید قاسمینژاد، عضو پیوسته پژوهشی و مشاور ارشد امور ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)است. او لیسانس و فوقلیسانسش را در مهندسی عمران و مهندسی ترابری از دانشگاه تهران گرفت. قاسمینژاد تحصیلاتش را در دوره دکتری علوم مالی، در باروک کالج نیویورک ادامه داد. او یکی از افراد گروهی بود که اوایل دهه 80 در جلساتی مطالعاتی شرکت میکرد تا شیوه جدیدی از حرکت دانشجویی را طراحی و ایجاد کنند. قاسمینژاد در همان دوران دانشجویی سردبیر نشریهای به نام «فردا» به مدیرمسئولی «امیر اعتمادی» بود. در این نشریه از گفتمان لیبرال و سکولار بهطور رسمی دفاع و از سیاست خارجی دولت مستقر آمریکا و آنچه نظم نوین جهانی نام برده میشد، حمایت میشد. کمی بعد در سال 82 درجریان ناآرامیهای کوی دانشگاه، تعدادی از دانشجویان بازداشت شدند. اعتمادی و قاسمینژاد هم در میان دستگیرشدگان بودند. در سال 84، این مجموعه دانشجویی در مطالعاتشان به این نتیجه میرسند که لیبرالیسم بهترین راه و مسلک سیاسی است که میتواند آنها را به مقصودشان برساند. آنها در سال 84 گروه دانشجویان لیبرال دانشگاه تهران را تشکیل دادند تا اقدام به توسعه و تبیین دیدگاههای لیبرالی منطبق با جامعه ایران بکند. در دولت نهم فعالیتهای این گروه از دانشگاه تهران فراتر رفت و بهتدریج فعالان دانشجویی لیبرال سایر دانشگاهها نیز به آن پیوستند. در سال 1386 ایده تدوین مرامنامهای توسط اعضای گروه طرح شد که در آن، خط فکری، اهداف و برنامههای گروه دانشجویان لیبرال که دیگر «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران» نامیده میشد، مشخص باشد. درنهایت در بهار سال 88 این گروه رسما با انتشار مانیفست خود که محور اصلی آن تاکید بر بهکارگیری لیبرالیسم در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود، تشکیل انجمن دانشجویان لیبرال ایران را اعلام کرد؛ انجمنی که سعید قاسمینژاد دبیرکل، امیرحسین اعتمادی سخنگو و یوحنا نجدی مسئول واحد سیاسی آن بود. پس از حوادث انتخابات سال 88، تا اواخر سال 89 حلقه اصلی این گروه از کشور خارج شد. قاسمینژاد پس از خروج از ایران، بهعنوان تحلیلگر درباره موضوعات مرتبط با سیاست و اقتصاد ایران با تلویزیون صدای آمریکا، فرانس ۲۴، رادیو بینالمللی فرانسه، رادیو فردا، تلویزیون بیبیسی فارسی، رادیو زمانه، رادیو دوچهوله و دیگر رسانههای ضدایرانی مصاحبه کرد.
مهمترین برهه زندگی او زمانی شکل گرفت که بهعنوان پژوهشگر به بنیاد دفاع از دموکراسیها پیوست. اصلیترین کارگروه این بنیاد، تولید و انتشار دروغ، تشویش، مشورت، لابیگری و کارزار تبلیغاتی منفی بهنحوی موثر در طراحی، اعمال و تشدید اثرات تروریسم اقتصادی علیه ایران بود. FDD در سال 2008 پروژه انرژی ایران را بنیان نهاد تا «تحقیقات گستردهای درمورد راههای محروم کردن ایران از سود بخش انرژی خود انجام دهد.»
مزیت قاسمینژاد برای FDD شناخت نسبتا کامل او از ایران بود. قاسمینژاد بر همین اساس نیز ضمن شناسایی راههای دور زدن تحریمها، با مقالاتش به دولت آمریکا در تشدید تحریمها علیه ایران مشورت داده است. او حامی تحریم همهجانبه ایران بود و با رویکار آمدن ترامپ، با مقالاتش، ضمن کمک به جمعبندی ترامپ برای خروج از برجام، راهکارهایی برای بستن تمام شریانهای اقتصادی ایران را نیز به دولت آمریکا میداد. قاسمینژاد ۳۰ آپریل 2018 (۱۰ اردیبهشت97)، یعنی 8 روز پیش از خروج آمریکا از برجام، مقالهای با عنوان «تورم در ایران اوج میگیرد» نوشت و در آن ضمن ابراز خوشحالی آشکار از فشار اقتصادی ناشیاز تحریمها بر مردم ایران، مقامات کاخسفید را به ادامه سیاست افزایش حداکثری تحریمها با هدف بهزانو درآوردن کامل اقتصاد ایران تشویق کرد. در انتهای مقاله او چنین آمده است: «استمرار کمپین حقیقی فشار حداکثری، تهران را به انتخاب میان بقای رژیم یا رها کردن برنامههایش برای سلطه بر منطقه وادار خواهد کرد. واشنگتن باید به فشار روی ایران و نیروهای نیابتی آن ادامه دهد و برای مذاکره عجله نکند. صبر کلیدی برای پیروزی است.»
نسبت قاسمینژاد و فرشگرد
هرچند نام سعید قاسمینژاد در لیست 40 نفره فرشگرد نیست، اما در ویدئوهایی که فرشگرد در یوتیوب منتشر کرده، قاسمینژاد بهعنوان مشاور فرشگرد معرفی شده است. علاوهبر این صفحه توئیتر فرشگرد، دائما توئیتهای بنیاد دفاع از دموکراسیها، مدیر اجرایی آن، سعید قاسمینژاد و چند نفر دیگر از کارمندان بنیاد بازنشر میشود. بهنظر میرسد قاسمینژاد تمایلی ندارد بیش از FDD، به فرشگرد پیوند بخورد و او سعی میکند از جایگاه بنیاد دفاع از دموکراسیها با رسانهها گفتوگو کند، اما با نهادهایی همچون فرشگرد نیز ارتباط خود را در پشت پرده حفظ کرده است.
اگرچه قاسمینژاد تلاش میکند در نامهنگاریهای اینچنینی با دوستانش همراه نباشد، اما پس از نامه 30 نفره به ترامپ و بالاگرفتن انتقادات نسبتبه امضاکنندگان این نامه که بخشی از آنها از اعضای تشکیلات دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران بودند، قاسمینژاد در توئیترش خطاب به کسانی که احمد باطبی یکی از امضاکنندگان این نامه را مورد انتقاد قرار داده بودند، نوشت: «اگه به احمد باطبی فحش میدی و قربونصدقه قاسم سلیمانی میری، تکلیفت معلومه طرفدار تروریسم جهادی هستی بقیه روضهرو بیخیال شو.»
برمبنای همین همکاری و مشاوره قاسمینژاد به فرشگرد است که برخی معتقد هستند انجمن دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران و فرشگرد، در زمره تشکلهای وابسته به بنیاد دفاع از دموکراسیها برای کمک به مسیرهای تحریم ایران هستند. بهعبارت سادهتر، فرشگرد در خدمت FDD و سعید قاسمینژاد است تا راههای سختتر کردن تحریمهای ایران را به مقامات آمریکایی پیشنهاد بدهند. باتوجه به سالها سکونت اعضای فرشگرد در ایران و شناختشان نسبتبه وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، آنها گزینههای مناسبی برای ردیابی اقتصاد ایران و ارائه راهکارهایی برای تحریم اقتصاد ایران هستند. این را میتوان در همپوشانی اقدامات آنها یافت. در همان زمان که 30 نفر اقدام به نامهنگاری با ترامپ -که حتی گفته میشود نگارش آن با قاسمینژاد بوده است- میکنند، قاسمینژاد در بنیاد دفاع از دموکراسیها در تلاش برای رساندن ترامپ به این جمعبندی بود که هرچه زودتر از برجام خارج شود. او پیش از برجام هم در مقالههای مختلفی بارها تکرار میکرد که ایران برنامه هستهای نظامی دارد و از اینرو درگیری نظامی اجتنابناپذیر است. او در مقالهای در سایت فارسی زبان روز مینویسد: «در تحلیل نهایی، تحریمها ایران را مجبور نخواهند کرد تا برنامه سلاحهای هستهای خود را رها کند [...] تولید سلاحهای هستهای هدفی است که ایران از دنبال کردنش دست برنخواهد داشت [...] جامعه بینالمللی باید میان یک ایران صاحب سلاح هستهای یا یک درگیری نظامی انتخاب کند. من معتقدم جهان یک ایران دارای جنگافزار هستهای را نخواهد پذیرفت و از اینرو ما بهسوی یک رویارویی نظامی پیش میرویم.»
قاسمینژاد حتی در هفتههای آخر دولت ترامپ در مقالهای به او پیشنهاد تحریم ایرانخودرو و سایپا و چند شرکت اقتصادی آستان قدس رضوی را کرد. او در توئیتی به زبان انگلیسی که متن آن را امیرحسین اعتمادی یعنی فردی که گفته میشود دست راست اوست، به فارسی ترجمه کرده، خطاب به توئیتی از دونالد ترامپ نوشته: «ممنون آقای رئیسجمهور. شما سختترین رئیسجمهور آمریکا علیه رژیم اسلامگرا در تهران بودهاید و به همین دلیل ملاها شب و روز برای شکستتان در انتخابات دعا میکنند. امیدوارم در دور دوم شما استراتژی فشار حداکثری، این رژیم و امپراتوری شیطانیاش را به زیر بکشد.»
کارزار قاسمینژاد برای تحریم همهجانبه ایران و سرنگونی حکومت با فشار تحریمی، به سالها قبل از این برمیگردد. او در نوامبر 2011 (آبان 90) در سیودومین سالگرد اشغال سفارت آمریکا، بههمراه 18فعال دانشجویی سابق و وقت، نامهای به اوباما نوشتند و از او خواستند تا سیاست مماشات آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را کنار بگذارد. قاسمینژاد و دوستانش از اوباما خواستند که بانک مرکزی ایران را «تحریم» و «خرید نفت از ایران» را «ممنوع» کند. آنها نوشتند: «همگی میدانیم که عدم واکنش جهانی در دهه گذشته منجر به آن شد که کرهشمالی به بمب اتمی دست یابد. ما معتقدیم اگر چنین اشتباهی تکرار شود، جمهوری اسلامی ایران به سلاح اتمی و دیگر جنگافزارهای غیرمتعارف دست خواهد یافت و باید مانع از آن شد.» این اتفاق دو ماه بعد افتاد و باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا قانون تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد تا عملا آنچه تحریمهای فلجکننده علیه ایران خوانده میشد، جنبه اجرایی به خود بگیرد.
پیمانکاران تحریم ایران
قاسمینژاد، فرشگرد و دوستان او در دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران، یکی از مهمترین کانونهای مشورت به کنگره و دولت آمریکا برای کارزار فشار حداکثری علیه ایران هستند. آنها بهطور مستقیم و غیرمستقیم در بنیاد دفاع از دموکراسیها علیه ایران مینویسند و با اطلاعات نادرست و دروغین، از مقامات کنگره و دولت میخواهند شدیدترین تحریمها را علیه ایران تحمیل کنند. بر همین اساس نیز پس از توافق برجام در سال94، FDD تمام تلاش خود را برای برهم زدن این توافق کرد. «جان بی.جودیس» در Slate از حضور پررنگ این موسسه در کنگره علیه ایران و توافق هستهای گزارش داده است. او در مرداد94 یعنی یکماه پس از انعقاد برجام نوشت: «درطول 18ماه گذشته (از اسفند92 تا مرداد94)، کارشناسان FDD در مخالفت با توافق موقت و اکنون نهایی، 17بار در برابر کنگره شهادت دادهاند. درمقابل، کارشناسان بنیاد هرینج که بودجه آنها -113میلیون دلار در سال2013- بیش از 15برابر بودجه FDD است و همچنین مخالف برجام هستند، بههیچوجه در کنگره ظاهر نشدهاند. منتقدان برجام در موسسه آمریکن اینترپرایز که بودجه آن بیش از هشتبرابر FDD است، فقط یکبار شهادت دادهاند. از بین چهار شاهد که کمیته بانکی سنا در 5آگوست 2015 در هیات تحریم علیه ایران فراخوانده بود تا شهادت دهد، دو نفر کارشناس FDD و یک شاهد دیگر در شورای مشاوران FDD بودند.»
همکاران قاسمینژاد در FDD
در پرونده ایران، عالیترین مقام در بنیاد دفاع از دموکراسیها، مارک دوبوویتز است. او یکی از بنیانگذاران مرکز قدرت اقتصادی و مالی و مرکز قدرت نظامی و سیاسی در بنیاد دفاع از دموکراسیها است. براساس آنچه در سایت بنیادFDD آمده، او تقریبا در تمام حوزههای مربوط به ایران تخصص دارد و مینویسد و حتی به کنگره هم دعوت میشود تا علیه ایران سخن بگوید. در سایت موسسه نوشته که او متخصص برنامه هستهای ایران و شبکه تهدیدات جهانی است و بهعنوان یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار جهتدهی به سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با ایران است. به گفته آتلانتیک، «دوبویتس به طراحی و پیشبرد تحریمهای ایران کمک کرده است.» مارک بهعنوان یکی از «جنگجویان مالی» اصلی در کتاب «جنگهای ایران» معرفی شد. جنیفر رابین، یادداشتنویس واشنگتنپست وی را «آموزگار تحریمها» خطاب کرده است. مارک به دولت بوش، اوباما، ترامپ و بایدن و قانونگذاران در دو طرف مشاوره داده و بیش از 20بار در برابر کنگره ایالاتمتحده و مجلس قانونگذاری شهادت داده است. وی نویسنده دهها تحقیق درباره تحریمهای اقتصادی و برنامه هستهای ایران است که بهطور گسترده در رسانههای ایالاتمتحده و بینالمللی منتشر میشود.
صفحه شخصی او در توئیتر مثل بسیاری دیگر از عوامل این موسسه، تقریبا حول 2موضوع میچرخد؛ رژیمصهیونیستی و ایران. آنها با توجه به وابستگی شدید به کمکهای مالی صهیونیستها، از رژیمصهیونیستی با تمام وجود حمایت میکنند و بر ایران با تمام وجود میتازند. بیشترین تولید محتوا و بازنشر در صفحه توئیتر مارک، مربوط به ایران و پرونده هستهای آن است. او علاوهبر توئیتهایی که در مخالفت با برجام و تاکید بر کارزار فشار حداکثری برای فروپاشی نظام دارد، توئیت و گزارشهای همفکرانش را نیز در صفحهاش بازنشر میدهد. تقریبا کمتر مواردی پیش میآید که گزارشی بر ضدایران و برنامه هستهایاش منتشر شود و مدیرعامل بنیاد آن را بازنشر ندهد. گاهی او یکبار توئیتی را بازنشر میدهد و به فاصله یکروز بعد، آن را با نقل توئیت، بار دیگر در دید مخاطبانش قرار میدهد. این موضوع بیش از هرچیز درباره مطالبی است که در حمایت از رژیمصهیونیستی و صهیونیستها منتشر شده است. پس از مساله ایران، بیشترین تولید محتوا در صفحه مارک، به اسرائیل مربوط است. پس از این دو موضوع، چین سومین محوری است که با فراوانی نسبت به سایر موضوعات مورد توجه مارک قرار دارد. مارک در تاریخ 16مارس از 18توئیتی که زده، نیمی از آنها علیه ایران و به برنامه هستهایاش مربوط است. این میزان توئیت برای مدیرعامل یک بنیاد که موسسهاش به دایره وسیعی از موضوعات رسیدگی میکند، بسیار غیرقابل توجیه است؛ مگر اینکه فلسفه تشکیل این موسسه، تقابل با ایران بوده باشد.
بنیامین وینتال
بنیامین، خبرنگار روزنامه جروزالمپست رژیمصهیونیستی است. در سایت FDD آمده که گزارش تحقیقی او اطلاعات ارزشمندی را درمورد پیوندهای انرژی ایران با شرکتهای اروپایی و عملیات مالی حماس و حزبالله در اروپا کشف کرده است. وی همچنین رشد دولت اسلامی (داعش) در اروپا، رشد یهودیستیزی در این قاره و نئونازیسم را مورد بررسی قرار داده است. مقالات او در والاستریتژورنال اروپا، اسلیت، گاردین، نیوجمهوری، روزنامههای اسرائیلی هاآرتص و جروزالمپست منتشر شده است. موسسه بنیاد دفاع از دموکراسیها تخصص او را حزبالله، ایران، شبکه تهدید جهانی ایران، حقوق بشر ایران، اسرائیل، تحریمها و مالیات غیرقانونی اعلام کرده است. صفحه توئیتر وینتال هم همچون مارک، مملو از مطالب ضدایرانی و عمدتا غیرواقعی و دروغ به چندین زبان مختلف ازجمله فارسی، انگلیسی و عربی است. او بهطور حتم به زبان فارسی تسلط ندارد و بهنظر میرسد در این زمینه از کمک کسانی بهره میبرد که به زبان فارسی مسلط هستند. اگر مارک مدیر اجرایی FDD بیش از هرچیز بر مساله فشار تحریمی و پرونده هستهای ایران تاکید دارد، پروژه بنیامین وینتال، تحریم ورزشی ایران است.
او در جروزالمپست مقالهای با نام «تجدیدنظرطلبی درمورد آخرین شاه ایران» نوشته و بخشهایی از این گزارش که درباره تازهترین کتاب وی تکیه درمورد ایران، آخرین شاه است را بازنشر داده. او مجموعا 24توئیت دراینباره منتشر کرده که یک یا 2 مورد آن ریتوئیت دیگران درباره گزارشش بوده است. از این توئیتها، 16توئیت و بازتوئیت به زبان انگلیسی است و 8توئیت یا بازتوئیت به زبان فارسی. او یکبار توئیت میزند و ساعاتی بعد آن را بازتوئیت میکند تا دنبالکنندگانش آن را خوانده باشند. بهعبارت دیگر 8توئیت فارسی، درواقع 4توئیت بودهاند که وینتال یکبار آن را بازتوئیت کرده است.
او توئیتهای ضدایرانی مارک دوبوویتز را هم که عمدتا درباره برنامه هستهای ایران است، بازتوئیت میکند. البته این توئیتها شامل حمایت از رژیمصهیونیستی هم میشود.
نقطه تمرکز وینتال در توئیتهایش، ورزش ایران است. او دراینباره هر موضوعی را که به نظرش میرسد توئیت میکند. اگر گزارش یا یافتهای درباره ورزش ایران پیدا کند که به پروژهاش کمک کند، آن را بازنشر میکند و اگر لازم باشد نیز آن را به فارسی ترجمه میکند. هدف اصلی او، تحریم ورزش ایران است و در این مسیر از رسانههای دیگر نیز بهره میگیرد. او از هشتگ UnitedForNavid برای توئیت های ورزشیاش استفاده میکند.
ماهعسل FDD در دولت ترامپ
طلاییترین دوران حیات بنیاد دفاع از دموکراسیها به زمانی بازمیگردد که دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز شد و هیلاری کلینتون را شکست داد. اگرچه FDD در دوران مبارزات انتخاباتی خود به دونالد ترامپ مشکوک بود، اما پس از پیروزی ترامپ تلاش کرد بر سیاست ترامپ درقبال تغییر رژیم ایران تاثیر بگذارد. مارک دوبوویتز در دولت ترامپ بارها به شورای امنیت ملی بهصورت مکتوب مشورت داده که اولین آنها بلافاصله بعد از مراسم تحلیف دونالد ترامپ بوده است. پولیتیکو در گزارشی مدعی شده «پرونده براندازی سیاسی در ایران توسط بنیاد دفاع از دموکراسیها که روابط نزدیک با بسیاری از مقامات مهم ترامپ دارد، به کاخسفید وارد شده است.» پولیتیکو ادامه داده یادداشتی که پس از مراسم تحلیف ترامپ، دوبوویتز در هفت صفحه به شورای امنیت ملی ترامپ داده، پیرامون راهکارهای دامن زدن به ناآرامیهای مردمی با هدف استقرار یک ایران «آزاد و دموکراتیک» بوده است. این یادداشت استدلال میکند: «ایران مستعد استراتژی دموکراتیزهسازی اجباری است زیرا از حمایت مردمی برخوردار نیست و برای حفظ قدرت خود به ترس متکی است. ساختار رژیم از بیثباتی، بحران و احتمالا فروپاشی رنج میبرد. هیچکس بیشتر از رئیسجمهور آمریکا قدرت برای بسیج مخالفان در خارج را ندارد.»
این موسسه، نقش قابلتوجهی در رسیدن ترامپ به این جمعبندی ایفا کرد که با خروج از برجام، علاوهبر اینکه میتوان به توافقی جامعتر دست یافت، پروژه تغییر رژیم را هم پیگیری کرد. پس از این رخداد و تاکید ترامپ بر کارزار فشار حداکثری، بنیاد FDD تمرکز خود را روی کشف و پیشنهادهای تحریمی به دولت آمریکا گذاشت.
تیرماه سال97 یعنی دوماه پس از خروج آمریکا از برجام، «جیمز کاردن»، مشاور سابق حوزه روسیه در وزارت امور خارجه آمریکا در «نیشن» نوشت: «بنابر اعتقاد بسیاری از روزنامهنگاران، قدرتمندترین و بانفوذترین عامل خارجی که بر کاخسفید و دولت ترامپ تاثیر میگذارد، شاید بنیاد دفاع از دموکراسی باشد. این نهاد ازسوی مخالفانش بهعنوان یکی از موثرترین حامیان ایدههای نئومحافظهکاری تلقی میشود.» به نوشته کاردن، این بنیاد در غرب، رهبری مخالفت با توافق ایران را برعهده داشته و در دولت ترامپ، وظیفه ایجاد جنگ اقتصادی گسترده علیه ایران را برعهده گرفته است.
FDD درطول مبارزات خود علیه توافق هستهای بارها و بارها استدلال کرد «بندهای غروب آفتاب» در برجام به این معنی است که این توافقنامه تنها ساخت سلاح هستهای ایران را به تاخیر میاندازد و به محض انقضا این بندها، ایران ممکن است برای مونتاژ سلاح هستهای اقدام کند. اگرچه گروه بزرگی از متخصصان امور کنترل تسلیحات و امور بینالملل این ادعا را رد کردهاند،FDD بر آن اصرار داشته است. در اکتبر2017، اولی هینونن پژوهشگر FDD که برای شهادت به کمیته فرعی مجلس امور خارجه، خاورمیانه و آفریقایشمالی رفته بود، ادعای خود را تکرار و بیان کرد: «زمان اقدام [علیه برجام] هماکنون است، نه 6سال بعد که بندهای غروب آفتاب شروع میشوند. اثر درست، زمانی که بندهای غروب آفتاب به ایران کمک کند تا بهطور دائمی خود را بهعنوان یک کشور هستهای با توانایی تولید و تحویل کلاهک هستهای در مدت زمان کوتاه ببیند، بسیار دشوارتر خواهد بود.»
براساس اسنادی که از طریق قانون آزادی اطلاعات به دست آمده، کارمندان FDD بهدنبال برگزاری جلساتی با وزارت امور خارجه آمریکا برای برقراری «ارتباطات» و معرفی قاسمینژاد (مشاور ارشد FDD در امور ایران) به «گروه اقدام ایران» بودهاند. گروه اقدام ایران همان کارگروهی است که شانزدهم آگوست۲۰۱۸ برابر با ۲۵مردادماه توسط وزارت امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا تشکیل و برایان هوک توسط مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا به ریاست این کارگروه برگزیده شد. گروه اقدام ایران در ابتدا وظیفه داشت روند خروج ایالاتمتحده از موافقتنامه هستهای با ایران را دنبال کند. این گروه باید با بهرهبردن از مشاوران و خبرگان مسائل ایران، سیاستهای دولت دونالد ترامپ را که فشار حداکثری اقتصادی علیه ایران و قطع دسترسی این کشور به منابع مالی خود بود، دنبال میکرد. بسیاری از ناظران در آن زمان معتقد بودند FDD و رهبرانش استراتژیستهای کلیدی برای سیاستهای تهاجمیتر دولت ترامپ بودهاند. هنگامی که جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ، ریچارد گلدبرگ مشاور ارشد FDD را در ژانویه2019 بهعنوان دستیار خود استخدام کرد، برداشت از نفوذ شدید FDD تایید شد.
مهمترین بخش از پروژه بنیاد دفاع از دموکراسیها، در کمک به جمعبندی دولت ترامپ برای خروج از برجام و تلاش برای تغییر رژیم شکل گرفت FDD. در قالب این مشورتها بهدنبال یک هدف بزرگتر بود؛ هدفی که از سال2011 مارک دوبوویتز آن را علنا اعلام کرده بود. او اذعان کرده بود تغییر رژیم در تهران ماموریت واقعی سازمان اوست و «تغییر رژیم را بهترین راه [برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران] است.» FDDبر همین مبنا، تلاش کرده این جمعبندی را به تصمیمگیران آمریکایی نیز منتقل کند. بنابراین جای تعجب ندارد که دوبوویتز و همکارانش در FDD به کاخسفید ترامپ درمورد استراتژی خود برای تغییر رژیم در ایران مشاوره داده باشند و درنهایت او را به این جمعبندی رسانده باشند تا از توافق هستهای با ایران خارج شود و فرآیند تغییر رژیم در تهران را دنبال کند.
در گذشته،FDD چندین پروژه مرتبط با ایران ازجمله پروژه ایران/حزبالله، پروژه انرژی ایران و پروژه حقوقبشر ایران را دنبال میکرد. از میان این پروژهها که از سال2015 بهنظر میرسد منسوخ شدهاند، مسلما پروژه انرژی ایران تاثیرگذارترین پروژه بود. این پروژه با هدایت مارک دوبوویتز به محلی برای تحقیق و گفتوگو برای حمایت از یک رژیم تحریم بینالمللی علیه ایران تبدیل شد. در دولت ترامپ این پروژه بهصورت جدیتر در دستورکار قرار گرفت تا FDD با بررسی شریانهای تنفس اقتصادی ایران، به دولت ترامپ در تدوین بسته تحریمی کمک کند. این بنیاد در می۲۰۱۹ در مقالهای به قلم دوبوویتز و سعید قاسمینژاد، مشاور ارشد امور ایران به واشنگتن هشدار دادند اجراییشدن سازوکار اینستکس میتواند به تضعیف جدی راهبرد تحریمی آمریکا منجر شود. این دو با متهم کردن بانک مرکزی به تامین مالی تروریسم و فعالیتهای غیرقانونی، به وزارت خزانهداری آمریکا توصیه کردند ریسک همکاری با شرکت متناظر با اینستکس در ایران را به طرفین اروپایی گوشزد و احتمال قرارگرفتن در فهرست تحریمهای ثانویه آمریکا را برای آنها یادآوری کند.
سال گذشته خبرگزاری بلومبرگ با اشاره به اعلام رسمی تصمیم دولت ترامپ در تحریم شبکه بانکی ایران از نقش بنیاد دفاع از دموکراسیها دراینباره خبر داده بود. این تحریم که اواخر مهرماه99 علیه ۱۸بانک ایرانی اعمال شد، به تحریک و پشتیبانی بنیاد دفاع از دموکراسیها انجام شد، درحالیکه برخی کشورهای اروپایی نگران اثرات شدید این تحریمها بر مردم ایران بودند، ریچارد گلدبرگ، مشاور ارشد این بنیاد و مارک دوبوویتز در مقالهای، نگرانی برخی مقامات درخصوص اعمال تحریمهای جدید را بیمورد دانسته و مدعی شده بودند قرار گرفتن کل شبکه بانکی ایران در فهرست تحریمی، اخلالی در مبادلات بشردوستانه با ایران ایجاد نمیکند. دوبوویتز پیش از این، در مقاله دیگری در والاستریتژورنال برای نخستنبار پیشنهاد تحریم بانکهای باقیمانده ایران را به دولت ترامپ ارائه کرده بود.
FDD در آخرین هفتههای حضور تیم ترامپ، تلاش کرد از آخرین ابزارهای تحریمی هم استفاده کند. بر همین اساس سعید قاسمینژاد، در مقالهای در سایت FDD پیشنهاد تحریم صنعت خودروسازی ایران را داد. او نوشت: «صنعت خودروسازی ایران بیشتر به رفع نیازهای داخلی میپردازد و بازار بزرگ محسوسی در خارج از این کشور ندارد. این به آن معناست که این صنعت ارزآوری کمی دارد، اما با کاهش نیاز به واردات خودرو باعث کاهش مصارف ارزی ایران میشود. با توجه به وابستگی بالای این صنعت به تامین قطعات از خارج، تحریمها میتوانند مانع از چنین کاری شوند و ایران را مجبور به استفاده از ذخایر ارزی در واردات خودرو کنند.» او علاوهبر این، پیشنهاد کرده بود سازمان اقتصادی رضوی، بازوی تجاری آستان قدس رضوی، بورس اوراق بهادار تهران و شرکتهای همسو با آن نیز تحریم شود.
توصیههای راهبردی بنیاد درباره ایران
در دولت ترامپ کارزار فشار حداکثری طراحی شد تا شبیه استراتژی دولت رونالد ریگان در برابر اتحاد جماهیر شوروی دولت ترامپ با ایران تقابل کند. FDD در گزارشی نوشته بود اگر دموکراتها کاخسفید را در2020 بازپس بگیرند، ممکن است رئیسجمهور جدید دوباره در برجام مشارکت کرده و تحریمها را به حالت تعلیق درآورد. آنها میگفتند ممکن است رهبر جمهوری اسلامی ایران روی شکست ترامپ در2020 حساب کند و سیاست اتلافوقت را در پیش گیرد. در این راستا دوبوویتز توصیههایی را به دولت ترامپ ارائه میدهد. این توصیهها شامل 12بند به شرح ذیل است:
1- باید دسترسی همه بانکهای ایرانی را با سیستم بانک جهانی را که شامل دسترسی به سوئیفت است قطع کنید.
2- بانک مرکزی اروپا را متقاعد کنید از طریق سیستم TARGET2 تراکنش معاملات ایرانیان مبتنیبر یورو را متوقف کنند. TARGET2 صراحتا معاملات مربوط به پولشویی، تامین مالی تروریسم و گسترش هستهای را منع میکند.
3- صدور دائم بند311 قانون پاتریوت یا میهنپرستی آمریکا برای ایران بهعنوان «نگرانیهای اصلی پولشویی»: هر کشوری که مشغول تجارت با ایران میشود، نیاز به حسابرسی و مراقبت دقیق دارد. باید قانون «مشتری خود را بشناسید» برای معاملات مربوط به ایران تشدید شود.
4- تحریم منابع اصلی بودجه ایران: ایالاتمتحده باید شرکتهایی را تحریم کند که سپاه یا سایر بازیگران بدخواه بر آنها کنترل اساسی دارند اما سهم اکثریت را ندارند. همچنین باید بخشهایی از بازار را که تحت نفوذ سپاه مانند معدن، متالورژی، ساختوساز، تکنولوژی و علوم کامپیوتر قرار دارد تحریم کند. به همین ترتیب، واشنگتن باید بنیادهای زیرنظر ولیفقیه ازجمله بنیادهای مستضعفان و آستان قدس رضوی را هدف تحریم قرار دهد. به این ترتیب صندوق توسعه ملی که یک صندوق ثروت برای حاکمیت است تحریم کند. سرانجام وزارت امورخارجه سپاه را بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی کند. (ایالاتمتحده سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد)
5- به مردم ایران برای دسترسی به اطلاعات سانسورنشده کمک کنید. توسعه ابزار برای برقراری ارتباط ایمن با شهروندان ایرانی را تقویت کرده و دسترسی به اینترنت را از طریق ماهواره درنظر بگیرد.
6- دائما با تاکید بر فساد و نقض حقوق بشر، مشروعیت حکومت ایران را به چالش بکشید. ترامپ باید فرمانهای جدید مرتبط با ایران صادر کند که افراد را بهدلیل فساد و نقض حقوق بشر تحت تحریم قرار دهد.
7- آمریکا-اروپا با مشارکت کردن، به بازگردان محدودیتهای ایران قبل از امضا برجام کمک کنند.
8- ممنوعیت سفر به آمریکا را برای شهروندان ایران بردارید، اما افراد مرتبط با رژیم را اخراج کنید.
9- ایالاتمتحده تلاش خود را برای مسدود کردن پروازهای ماهانایر به اروپا و خلیج [فارس] گسترش دهد.
10- تحریمهای ثانویه «مربوط به مسافرت» را به تحریمهای مسافرتی که برای مقامات ایرانی و نزدیکان تسری بخشید. (تحریمهایی که توسط کنگره و فرمان اجرایی دونالد ترامپ علیه ایران صادر شده قابل تسری هستند که در کوتاهمدت افراد و نهادهای مختلف را میتواند دربرگیرد)
11- اطمینان حاصل کنید ایالاتمتحده یک گزینه نظامی معتبر برای تقویت کارزار فشار اقتصادی و مالی خود دارد.
12- خروج سربازان آمریکایی از سوریه را به حالت تعویق درآورید. حتی اگر بیشتر نیروها عقبنشینی کردند، یک گروه از نیروهای عملیات ویژه را در التنف در شرق سوریه نگه دارید که مسیری بهینه برای پل زمینی ایران به مدیترانه است.