کد خبر: ۴۸۷۰۴
زمان انتشار: ۱۸:۰۵     ۲۱ فروردين ۱۳۹۱
همرزم شهید صیاد شیرازی می‌گوید: در جریان غائله کردستان شهید صیاد به من قول داد که باهم به حج برویم، در طول جنگ هر بار که قرار گذاشتیم عملیاتی‌ پیش می‌آمد و قرارمان عقب افتاد؛ صیاد هم می‌گفت «این عملیات‌ها تمام شود، می‌رویم» که هیچ وقت عملیات‌ها تمام نشد و توفیق نداشتم با او به حج بروم.

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، امیر سرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی در دوران دفاع مقدس افسر عملیات مناطق بود و پس جنگ تحمیلی مسئولیت معاونت اطلاعات عملیات هوانیروز را برعهده گرفت. وی از خلبانان تیزپرواز هوانیروز بود که در بسیاری از عملیات‌ها نقش‌آفرینی کرده است. وی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس با ذکر خاطراتی از شهید صیاد شیرازی اینگونه روایت کرد:      

* شهید صیاد هویت مسلمان ایرانی خود را در آمریکا هم حفظ کرد

آشنایی من با شهید صیاد شیرازی به قبل از انقلاب برمی‌گردد؛ ما هم‌رسته بودیم؛ یعنی هر دو در توپخانه بودیم؛ آن زمان من از رسته توپخانه به هوانیروز رفتم اما باهم همکاری داشتیم و همکاری ما در دیده‌بان هوایی توپخانه بود.

صیاد شیرازی با اینکه استاد مجرب زبان، نقشه‌خوانی، نقشه‌برداری و مسائل مختلف توپخانه بود، یک مشخصه بزرگ داشت که قبل از انقلاب هویت خودش را به عنوان مسلمان ایرانی حفظ کرده بود. در سال 54 و 55 به دلیل آشنایی بیشتر با غرب، خیلی از مردم هویت دوگانه‌ای پیدا کرده بودند اما شهید صیاد می‌دانست مسلمان ایرانی است؛ او می‌دانست مسلمان بودن چگونه است لذا تکالیف و وظایف خود را به خوبی انجام می‌داد.

به نظر من حفظ هویت باعث شده بود که او روح بزرگی داشته باشد و این روح بزرگ به صیاد بینش و بصیرت عالی داده بود که در نهایت بسیار صادق بود. صداقت وی نیز موجب نفوذش بین دوستانش شده بود. برای گذراندن دوران خلبانی در آمریکا با صیاد هم دوره‌ بودیم؛ ما شرایط غرب را هر دو درک می‌کردیم. در یک کلاسی که شهید صیاد محدودیت برای سخنرانی داشت، می‌خواست به زبان انگلیسی به مباحث ایمان، اسلام و قرآن بپردازد؛ در این کلاس خیلی‌ها مستمع بودند که این موضوع باعث حساسیت‌ دستگاه‌ اطلاعاتی رژیم طاغوت شد؛ در آن شرایط من از انقلاب چیزی نمی‌دانستم و مسائلی از انقلاب مطرح نبود اما صیاد شیرازی خیلی راحت می‌گفت «من استاد زبان هستم، می‌خواهم انگلیسی تدریس کنم و در مورد این مسائل هم می‌توانم صحبت ‌کنم». بعدها من فهمیدم صیاد شیرازی از این برنامه‌ها منظوری داشته و به هر حال این فعالیت‌ها را ادامه داد.

* رفتار شهید صیاد باعث اعتماد رزمندگان به ارتش شد

بنده بعد از انقلاب فرمانده گردان هجومی در پادگان هوانیروز کرمانشاه بودم؛ حزب دموکرات و کومله و گروه‌های دیگر علیه جمهوری اسلامی جنگ کرده بودند و پادگان‌ها غارت شده بود. بعد از پاکسازی سنندج و سقز، برای نخستین بار شهید صیاد را در کرمانشاه دیدم و از وی دعوت کردم تا به دفتر گردان بیاید؛ درجه من سروان و درجه صیاد شیرازی سرگرد بود. با هم درخصوص اوضاع جدید و انقلاب صحبت کردیم.

صیاد شیرازی از من شرایط پادگان را سؤال کرد؛ بنده هم شرحی دادم؛ می‌خواست به کردستان برود؛ به وی پیشنهاد دادم برای رفتن به کردستان با هلیکوپتر برود چرا که جاده‌ها به خاطر حضور دموکرات و کومله‌ها ناامن بود و بیشتر جاده‌ها تحت کنترل معارضان بود.

ظاهراً شهید صیاد شیرازی با دوستانش قرار داشت، قبول نکرد با هلیکوپتر برود؛ وی بعد از رفتن به کردستان با دوستانی آشنا شد و آن‌ رزمندگان نیز شهید صیاد را به عنوان یک ارتشی مسلمان شناختند. شاید برای آنها هم سؤال بود که چگونه وی با گذراندن دوره‌های عالی آموزشی توانسته هویت اسلامی ـ ایرانی خود را حفظ کند چراکه اوایل پیروزی انقلاب هنوز اعتماد کاملی به ارتش وجود نداشت و فکر می‌کردند ارتشی‌ها هنوز در حال و هوای رژیم طاغوت هستند. اما صیاد را شناختند و این شناخت در روند کار مشترک سپاه و ارتش خیلی مؤثر بود.

شهید صیاد شیرازی در مورد غائله‌هایی که بعد از انقلاب شاهد آن بودیم، فهمیده بود که اگر بخواهیم کشور را به سوی پیشرفت ببریم و امنیت را سریع به کشور بازگردانیم، باید وحدت رویه داشته باشیم تا نیروها دچار تفرقه نشوند که در این صورت نتایج خوبی هم در ادامه نخواهد داشت.

* شهید صیاد به فرماندهی از دریچه تکلیف نگاه می‌کرد

شهید صیاد شیرازی در ادامه می‌گفت «بدون حضور هوانیروز نمی‌توانیم امنیت را به کردستان برگردانیم در غیر این صورت هزینه زیادی متحمل می‌شویم» کما اینکه به سختی غرب کشور پاکسازی شد. بعد از شهادت فلاحی، فرمانده نیروی زمینی، شهید صیاد شیرازی مسئولیت وی را بر عهده گرفت؛ برخی می‌گفتند «ایشان خیلی جوان است» بیشتر فرماندهان لشکر و فرماندهان سپاه از نظر شرایط خدمتی بالاتر از شهید صیاد بودند؛ وی فرماندهی را یک تکلیف می‌دانست و اعتقاد داشت تکلیفی بر عهده وی گذاشته‌اند و به همین دلیل فرمانده‌هان دیگر خیلی سریع او را پذیرفتند.

* ادغام نیروها و اندیشیدن برای بیرون راندن دشمن

شهید صیاد شیرازی وقتی وارد فرماندهی نیروی زمینی شد، نخستین کارش ادغام نیروها در قرارگاه بود همان طور که در غرب، شمال غرب و قرارگاه کربلا این کار انجام صورت گرفت. قرارگاه ستاد واحدی از ارتش و سپاه تشکیل شد؛ صیاد شیرازی به کمبودهای سپاه با ارائه تجهیزات کمک کرد لذا وحدت رویه ایجاد شد و این وحدت رویه باعث شد همه به این فکر کنند، دشمن را چگونه از کشور بیرون کنیم.

صیاد شیرازی از لحاظ اجرای عملیات، همین که تصمیم می‌گرفت کجا عملیات انجام شود، نشانه‌‌ای از بینش خوب فرماندهی‌اش بود؛ وی در ابتدای کار، عملیات طریق‌القدس را طراحی کرد؛ در این عملیات ارتباط بین شمال و جنوب عراق را قطع کرد. 

شهید صیاد شیرازی در ادامه فعالیت‌های خودش دانشگاه فرماندهی ستاد را که تعطیل بود، با فراخوان اساتید مجرب را به منطقه آورد تا آنها بتوانند با شرایط جدید ارتش به خصوص در ادغام نیروها در قرارگاه آشنا شوند. صیاد شیرازی گروهی به نام گروه طرح‌نویسی عملیات‌ آینده تشکیل داد؛ این گروه عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس را طراحی کردند که این عملیات‌ها از مهم‌ترین عملیات‌ها در پرونده ارتش بود. شهید صیاد شیرازی همیشه بعد از اجرای عملیات‌های مختلف در غرب و جنوب، برای سرکشی با هلی‌کوپتر به مناطق اجرای عملیات، پادگان‌ها و شهرها می‌رفت.

* شهید صیاد، امام خمینی(ره) را خیلی دوست داشت

کمتر دیده می‌شد شهید صیاد در رختخواب بخوابد و استراحت‌هایش در طول مسیر در هواپیما و ماشین بود. خوشبختانه وی فردی جوان، با نشاط و با انرژی بود به خصوص ایمان و تقوایش به وی انرژی مضاعف می‌داد. شهید صیاد، امام خمینی(ره) را خیلی دوست داشت؛ مثل بیشتر رزمندگان که عاشق امام بودند. وقتی در عملیاتی شکست و نگرانی پیش می‌آمد و او برای یافتن راه حلی به خدمت امام خمینی(ره) می‌رفت، خیلی تغییر می‌کرد، انرژی می‌گرفت و انگار صیادشیرازی مرد دیگری شده است و روح دیگری به کالبدش رفته بود.

*شهید صیاد می‌گفت «هر چند بار عراق به کشور حمله کند، او را بیرون می‌رانیم»

 بعد از پذیرش قطعنامه 598، عراق در دو مرحله به ایران حمله کرد؛ هر دو مرحله من همراه صیاد شیرازی بودم. البته آن زمان شهید صیاد فرمانده نیروی زمینی نبود. آن زمان مسئولیت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح را بر عهده داشت؛ وی به دستور امام به منطقه رفت؛ صدام قوی شده بود چون تجهیزات زیادی به او داده بودند؛ علاوه بر بمب‌های شیمیایی و سلاح، روسیه هواپیماهای 25 و 27 را به عراق داده بود؛ یعنی صدام برتری هوایی را به دست آورده بود؛ به طورکلی تانک‌های صدام عوض شده بود یعنی به جای تانک‌های تی 54 و 62 تی 72 آورده بود. صدام شاید دهها بار ارتش خود را تجهیز کرد. مسائل غربی در حد زیاد به رژیم بعث نفوذ کرده بود و حتی قرار بود غرب به صدام پایگاه‌های هوانیروز بدهند؛ یکی از فرزندان صدام مسئول پایگاه هوانیروز شده بود؛ با وجود این همه تجهیزات، شهید صیاد شیرازی می‌گفت «هر چند مرحله صدام به ایران حمله کند، ما او را از کشور بیرون خواهیم کرد».

* حرف‌های ماندگار شهید صیاد به دانشجویان افسری

وی در یک سخنرانی به دانشجویان افسری می‌گفت «در ابتدا خوب خودتان، دشمن‌تان و شرایط‌تان را بشناسید؛ طرح‌ریزی خوب کنید، علم خود را به کار بگیرد و بعد به خدا توکل کنید؛ اوست که راهنمایی می‌کند شما به کجا بروید».

این مسئله خیلی جاها ثابت شد. به عنوان مثال قرار بود یک عملیاتی را انجام بدهیم؛ ساعت 3 صبح از شهید صیاد شیرازی خداحافظی کردم تا ساعت 4 همدیگر را ببینیم؛ هلیکوپترها را برای ساعت 4 آماده کرده بودیم؛ 2 دقیقه مانده بود به ساعت 4، به شهید صیاد زنگ زدم و گفتم «شما کجایید؟» گفت «نگهبانی که می‌خواست مرا بیدار کند، خودش خواب رفته و مرا بیدار نکرده» وی در ادامه گفت «شاید خواست خدا این بود که خوابم ببرد».

* ابتکار شهید صیادشیرازی

شهید صیاد در اواخر که معاونت بازرسی ستادکل نیروهای مسلح شد، خیلی تلاش کرد تا با کسب اطلاعات، ارتش را بازسازی کند؛ ابتکار وی بود که معاونت‌های جهاد و خودکفایی به وجود آمد. وقتی می‌خواست از نیروی هوایی بازدید کند، اکثر اوقات می‌دیدم روزه است؛ وی به حفظ قرآن اهمیت می‌داد. در دوران دفاع مقدس، یکبار در هواپیما بودیم که به صیاد خبر دادند، صاحب فرزند پسر شده است؛ به او تیریک گفتیم؛ خیلی خوشحال بود؛ چایی آوردم تا دورهم بخوریم اما صیاد گفت «من روزه هستم».

* قولی که شهید صیاد به آن عمل نکرد

 شهید صیاد در کرمانشاه در سال 1359 به من قول داد باهم به سفر حج برویم؛ بعد از پاکسازی غرب، عملیات‌های دفاع مقدس هم پی در پی بود؛ به من می‌گفت «این عملیات انجام شود، می‌رویم» دوباره عملیاتی دیگر باید اجرا می‌شد؛ حتی یکبار قرار شد به همراه شهید ستاری و شهید صیاد به حج برویم که هر دو بزرگوار به دعوت حق به زیبایی «لبیک» گفتند و توفیقی حاصل نشد من با آنها باشم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
سلمان فارسی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۴۳ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۱
۰
۰
سلام!!!
من از شهید سوختن شهید صیاد خیلی سوختم خیلی.داغ شهادت صیاد کمرما را شکست.
صیاد روحت شاد
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها