به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری دانشجو، رسیدن به اعتماد صد درصدی اما سخت و دشوار به دست میآید و
حتی استراماچونی نیز با وجود آنکه تیمی در خور شأن نام استقلال پدید آورد
نتوانست اعتماد صد درصدی هواداران این باشگاه را به سوی خود جلب کند.
باید توجه داشت که حس رضایتمندی از نمایش استقلال در آن ایام در اوج قرار
داشت و هواداران استراماچونی را تحسین میکردند و مضاف بر آن زمانی که او
ایران را به مقصد کشورش ترک کرد، انتقادهای بسیاری از عملکرد تصمیمگیران
باشگاه مطرح شد که این نشان از تأثیرگذاری مربی ایتالیایی در کانون استقلال
داشت. با این وجود اما استراماچونی زمانی میتوانست در اوج قله اعتماد
میان خود وهواداران استقلال قرار بگیرد که دست کم در فصل مربیگری خود جام
قهرمانی لیگ برتر را به چنگ آورد و به حکمرانی رقیب سنتی پایان دهد.
بعد از استراماچونی و در مقطعی مجیدی (لیگ نوزدهم) سکان هدایت استقلال به
دست گزینهای سپرده شد که توانسته بود با نتایج حداقلی در نساجی به گزینه
اول نیمکت استقلال تبدیل شود. مدیران استقلال شاید تصور میکردند دیسیپلین
محمود فکری که در نساجی انقلاب به پا کرده بود، بتواند بار سنگین 7 سال
ناکامی در لیگ برتر را از روی دوش استقلال بردارد اما فکری نیز روی نیمکت
استقلال دوامی نداشت و سرانجام از سمتش برکنار شد.
تنها تفاوت فکری با استراماچونی این بود که او موافقت حداکثری هواداران
استقلال را نیز با تصمیم باشگاه استقلال پشت برکناریاش میدید وعملاً
حامیان او در باشگاه استقلال و طیف هوادار او به چیزی کمتر از 5درصد رسیده
بود.
آنچه بیش از همه فکری را به این وضع دچار کرد، رفتار خشک با بازیکنان و
یکدندگی عجیب در برخی تصمیمهای فنی بود. در آن روزها گفته میشد سرمربی
استقلال به دلیل سردی روابط با بازیکنان هرگز نتوانسته بود نشاط حداقلی را
میان بازیکنان ایجاد کند و حتی در مواردی فاصله زیادی میان او و برخی
چهرههای تأثیرگذار وجود داشت. از جنبههای فنی نیز تیم فکری فرسنگها
دورتر از تیم استراماچونی جلوه کرد و هرگز نتوانست تیمی تیغدار و جذاب
باشد.
فرهاد مجیدی اما در دوره سوم مربیگریاش متدی را انتخاب کرده که درست
برخلاف آنچه بود که فکری اجرا میکرد. میگویند فرهاد توانسته حس تیمدوستی
را میان بازیکنان به نقطه اوج برساند و خود نیز در قامت سرمربی ارتباط
تنگاتنگی با بازیکنان برقرار کند. اگر چنین باشد، تحسینبرانگیز است؛ فرهاد
مجیدی در واقع قدم اول را امیدوارکننده برداشته و شاید بردهایی که در لیگ
قهرمانان به دست آمد محصول همین فضا باشد اما پرسش کلیدی از سرمربی و
همکارانش این است که بعد از ثبت موفقیت در اجرای برنامه کوتاه مدت، آیا
قادرند برنامههای بلند مدت خود را نیز دراستقلال به اجرا بگذارند؟ آیا
استقلال فرهاد تا زمانی که او روی نیمکت باشد همین گونه سیریناپذیر در
میدان رقابت جلوه خواهد کرد و فوتبال جذابی را به نمایش خواهد گذاشت؟ سؤالی
مهمتر: آیا متد بلند مدت مجیدی استقلال را به جام قهرمانی لیگ خواهد
رساند؟
کم نیستند آنها که اعتقاد دارند مجیدی توانسته اعتماد نسبی را به وجود آورد
تا فصل بعد نیز سرمربی استقلال باشد. اگر این پیشگویی نزدیک به واقعیت
باشد فصل بعد دستاوردی جز قهرمانی نمیتواند هم برای مجیدی جایگاه رفیعی در
باشگاه استقلال ایجاد کند و هم به ناکامی چندین ساله پایان داده و
هواداران این باشگاه را از عذاب سالهای اخیر دور کند.
مجیدی -اگر مطمئن است که فصل بعد هم سرمربی استقلال است- باید از همین حالا
به سراغ برنامههای بلند مدت خود برود. او باید سنگهایش را با مدیران
استقلال بر سر حفظ ستارهها و تقویت هرچه بیشتر تیم وا بکند. تردیدی نیست
اگر یکی از ستارههای کنونی از استقلال جدا شود، دستیابی به موفقیت در فصل
بیست و یکم دشوار خواهد بود و چه بسا اگر استقلال از لیگ قهرمانان آسیا نیز
صعود کند که احتمالش بسیار است، آنجا نیز تداوم موفقیت تحتالشعاع برخی
جداییها قرار بگیرد.
حقیقت این است که کامیابی و دوام مجیدی در استقلال نیز وابسته به تأمین
بودجه مکفی است و لازم است که مدیران استقلال نیز دست سرمربی خود را برای
ادامه دادن به این موفقیتها بگیرند؛ البته اگر حقیقتاً به ادامه همکاری با
او اعتقاد راسخ دارند.