به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، خاطرات سالهای ابتدایی پس از پایان جنگ و نمایش تجمل و اشرافی گری مسوولین که پایه گذارش همین آقای هاشمی بود. سیر روشنی از تبدیل مردان جهاد و ایثار به آقایانی که دیگر به دنبال زندگی آن چنانی، خانه های تجملاتی، ماشین های گران قیمت و تفریحاتی چون جت اسکی بودند.
مردم ما اهل مقاومت و ایستادگی اند و به توصیه آنهایی که خود در خانه های چند هزار متری ساکن اند نیاز ندارند اما این مردم تبعیض، تجمل گرایی و اشرافیگری مقامات و فرزندان آنها و شکاف طبقاتی را بر نمی تابند. آنها نمی توانند ببینند که فرزندان خود بی کارند و فرزندان مقامات با رانت و نام پدر صاحب شرکت ها و پروژه های آن چنانی هستند. خاطرات آقای هاشمی از زندگی فرزندانش در سال ۷۰ را بخوانید:
8 فروردین:
محسن و مهدی به همراه تیم وزارت نفت، برای بررسی وضعیت صنعت نفت و چاه های نفت کویت که در حال سوختن بود وفرایندکمک رسانی و بازسازی و همچنین نحوه خاموش کردن چاه ها، به کویت رفته اند.
16فروردین:
یاسر از عربستان رسید. شرحی از سفرش داد. شناخته شده بود و با فهد شاه عربستان ملاقات داشته است.
26فروردین:
محسن برای سفر به کره جنوبی جهت بازدید از صنایع سنگین و واگن سازی آمد، مذاکره کردیم.
7اردیبهشت:
عازم سفر به سوریه هستیم. عفت، فاطی، سعید لاهوتی، فرشته و نوهها همراهمان بودند. یاسر، مهدی، اعظم و محسن نیامدند.
27 اردیبهشت:
محسن آمد و گزارشی ازسفر به پاکستان به همراه وزیر نفت داد.
14خرداد:
ساعت ده صبح با هلی کوپتر به مرقد امام رفتیم. عفت هم آمد. فائزه به شمال رفته، محسن هم به سوی شمال رفته بود که به خاطر شلوغی جاده برگشته است.
23خرداد:
ظهر عفت و فاطی و یاسر و سارا و علی آمدند. ناهار را با من خوردند و از آنجا برای سفر به لیبی، عازم فرودگاه بودند. در همان لحظه، ساعت دو بعد از ظهر خوابم برد. وقتی که بیدار شدم نبودند؛ دلگیرشدم.
18 تیر:
یاسر سر میزصبحانه، شرح سفرش به جزایر کومور، موریس و ماداگاسکار را داد.
30 تیر (تاسوعای حسینی):
باهلی کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه ها هم تاظهر کم کم رسیدند. هوای خوبی دارد. همراه بچه ها، خواستم اسکی روی اب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم امادگی برای چنین ورزشی ندارد؛... یک نفر چینی پیش بینی کرده است که ساعت هشت امروز، زلزله ای به قدرت 6/8 ریشتر در تهران روی خواهد داد. به همین خاطر بسیاری از مردم تهران سفرکرده و یا از خانه بیرون رفته اند. آمدن ما به لتیان هم بی ارتباط با این نیست؛ اگرچه خودم اصلا قبول ندارم؛ فقط به خاطر بچه ها امدم.
15مرداد:
عصربه خانه امدم. فائزه از کره شمالی برگشته و راضی است. با آقای کیم ایل سونگ، رهبرکره شمالی ملاقات کرده و او ضیافت نهار به هیات ایرانی داده است.
25 مرداد:
محسن آمد درباره سفر به کشورهای جنوب خلیج فارس سوال کرد. همراه آقای آقازاده وزیر نفت، پیام من را برای سران این کشورها می برند.
9شهریور:
مهدی از سفر استرالیا و زلاندنو آمد و گزارشی از سفر داد.
17آذر:
ساعت هفت و ربع صبح، همراه عفت و یاسر و فاطی و علی و سید علی مرعشی و خانم عباسی به سوی فرودگاه حرکت کردیم. ساعت هشت و نیم صبح به سوی داکار پرواز کردیم.
20 آذر:
عفت امروز ناهار هم مهمان خانم رییس جمهور سنگال بود. از مسجد شیعیان بازدید کرده که نامرتب و کثیف دیده و بازار سنگال را هم کثیف دیده است. فاطی و فائزه هم از بازار صنایع بازدید کرده بودند و فائزه از یک مدرسه ورزشی و یاسر هم در سفر طوبی با من بود.
6دی:
فائزه به مشهد رفته بود. یاسر هم برای اسکی به دیزین رفته است.
26دی:
برای استراحت به محل سد لتیان رفتیم. مغرب رسیدیم و تا آخر شب، بعضی از بچه ها هم رسیدند. عفت و اقدس خانم، خواهرش قبل از من رسیده بودند.
29 اسفند:
فاطی از باکو در آذربایجان شوروی، تلفنی تماس گرفت.
30اسفند:
فاطی و بچه هایش در آذربایجان هستند. فائزه هم به کیش رفته است. با فرشته و مهدی، تلفنی صحبت کردم، از وضع شان در استرالیا راضی اند. رییس دپارتمان که او را شناخته است، پیشنهاد داده برای بازدید از کارخانجات مربوط به رشته اش، به کانادا یا امریکا بروند. گفتم به شرط ناشناس ماندن بپذیرد.