من به عنوان یک هموطن شما، یک پزشک معمولی، فردی که حداقل یک بار تا این لحظه مبتلا شدم و به عنوان فردی که بخشی از حضورم هر روزه در اورژانس میگذرد، نشستم و درباره سؤال زیر تأمل کردم: کجای راهی که ما میرویم اشتباه است؟ کجای مسیر درست؟ وقتی میگوییم مردم، فقط شامل ملت ذهنی ما نیست! بیرون ذهن ما اگر چه همه ایرانی اما انسانهایی با انواع نگرشها، دیدگاهها، آداب و رسوم زندگی میکنند. اکنون بیش از ۱۲ ماه از حضور بیماری کووید-۱۹ میگذرد. تقریباً تمام مراجع دینی، علمی و حتی هنری در رعایت دستورالعملها توصیه به رعایت کردهاند و خیلیها صدالبته با دقت رصد، مطالعه و تمکین کردهاند اما چرا با این احوال جزو اولین کشورهایی هستیم که در آغاز موج چهارمی از ابتلا و مرگ قرار گرفتهایم که جمعیت جدیدی که گرفتار شدهاند یکباره ۳۵۰۰ نفر در هفته دوم فروردین ۱۴۰۰ بیشتر از هفته اول است؟ این جمعیت در ابتدای خیز دوم و سوم به ترتیب ۱۵۰۰ و ۲۳۰۰ نفر بوده است. چرا موج چهارم نسبت به سه موج دیگر شیب تندتری دارد؟ و چرا با وجود این شیب تند که فردای تأسفبارتری را هم برای مردم و هم برای کادر درمان دارد جامعه ایرانی اعم از خرد و کلان، عامی و خاص و از همه مهمتر مسئولان و مراجع، حساسیتی به میزان سه موج قبل ندارد؟ به عبارت سادهتر موج چهارم به صورت سونامی تظاهر میکند اما حساسیت عمومی به صورت کاملاً محسوس کاهش یافته است؟
ما اگر در یک سال چهار انتخابات بگذاریم با همه امکانات مربوطهاش، انتخابات چهارم هر چقدر هم مهمتر از اولین آن باشد به احتمال زیاد میزان مشارکت مردم در چهارمین انتخاب، به طرز معنیدار کمتر خواهد شد چون چیزی در طبیعت انسان وجود دارد تحت عنوان «عادت»! انسان وقتی به چیزی «عادت» کرد آموزشپذیری، مشارکتطلبی و حتی قانونپذیریاش رو به کاهش میگذارد! برای مبارزه با «عادت» باید دانشمندان «علوم اجتماعی» پا وسط بگذارند؛ چه دولت بخواهد، چه نخواهد! که صد البته بر دولت و بهویژه وزارتهای بهداشت و کشور واجب عینی است تا به سراغ این عزیزان بروند و دعوت کنند برای رفع این نقیصه بزرگ، «مسئولیت اجتماعی» خود را رو کنند. همان طور که دانشمندان علم پزشکی شبانهروز در تلاشند تا واکسن و داروی ضد کرونا بسازند، باید دانشمندان علوم اجتماعی کشورمان را به گرمی برای تولید «واکسن و داروی ضد عادت اجتماعی» پذیرا باشیم.
رک و پوستکنده اعتراف میکنم، نهایت توانایی طب پیشگیری و درمان همین است که در سراسر دنیا و از جمله کشورمان شاهدیم. ادامه راه اگر فقط دست متولیان سلامت باشد، مسیر چیزی شبیه همین است که تا به حال ملاحظه کردهاید. متولیان سلامت با علم، ایثار، ازخودگذشتگی و مدیریت امتحان خود را پسدادهاند. نه در ایران که در جهان ورق سلامت چیزی شبیه همدیگر است. در ایران ما فقط از واردات واکسن و پیشخرید بهموقع آن عقبیم؛ وگرنه در همه چیز عقب که نیفتادیم هیچ، پیش هم هستیم.
به جرأت میگویم کادر درمان در آغاز پیک چهارم هنوز «عادتزده» نشده است. از زمانی باید هراسید که «عادت» سراغ کادر درمان نیز بیاید. نمونه بارز «عادت»، سیاست شل و سفتکردن مبارزه با کروناست! به جای آن که آخرین مرحله کشتی با کرونا را محکمتر عمل کنیم ناگهان «معمولی» شده و در رسانهها میگوییم اکثر نقاط کشور زرد و آبی است و عملاً و قانوناً نمیتوانیم ملت را از سفر منع کنیم! نتیجه میشود افزایش ۶۰ درصدی مسافرت در نوروز ۱۴۰۰، سفرهایی که صدای آهنگش از چند روز دیگر مغموممان خواهد کرد. «عادت» باعث میشود کسانی هم که بهدقت دستورالعملها را رعایت کردهاند، خطا کنند. «عادت» به کمک سادهانگاری میآید؛ تا آنجا که به جای پذیرش این جمله که نقش انتقال کرونا از سطوح بسیار کمتر از هوا، مراودات و دورهمیهاست، میخواند کرونا از سطوح منتقل نمیشود! یا به جای این جمله که ماسکزدن همچنان شاهکلید کنترل کروناست، میخواند که در ماسکها رشتههای متحرکی هستند که معلوم نیست چه بر سر آدم میآورد و او را در زدن ماسک سست میکند! «عادت» کاری میکند که در نوروز ۱۴۰۰ در اغلب شبکههای تلویزیونی مسابقات و جنگهایی برگزار شود که به کرات و مرات نهتنها ماسک نمیزنند که در فاصله نزدیک، بدون ماسک با هم با صدای بلند گفتوگو و مراوده میکنند، قهقهه میزنند و ویروس را به چرخش وامیدارند.
القصه، «عادت» به نابودی و بیماری همه ما را درنوردیده و تنها راهش خرق عادت است. از دانشمندان علوم اجتماعی و جامعهنگر فروتنانه میخواهم مشقهای چندساله خود را به عمل، کاری و مؤثر سازند تا ما از «عادت» خارج شده جامعهای سالمتر داشته باشیم.»