کد خبر: ۴۸۴۲۸۰
زمان انتشار: ۱۵:۰۰     ۰۸ اسفند ۱۳۹۹
«دولت و دولتمردی» با مقیاس امیر مومنان؛
علی(ع) به مدیرانشان میفرمایند: اگر همان مردمی که به آنان خدمت می‌کنی به تو فحش دهند اگر ناراحت شوی ،خالص نیستی چون معلوم شد به نیت مردم، کار کردی . به مردم خدمت کنید اما نه برای مردم ، بلکه برای خدا
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، حسن رحیم پور ازغدی استاد دانشگاه در سخنرانی خود در میلاد امیرالمومنین(ع) در جمع دانشجویان کرمانشاه به موضوع «دولت و دولتمردی» با مقیاس حضرت علی(ع) پرداخت.

متن این سخنرانی در ذیل آمده است: میلاد مبارک امیرالمومنین، حضرت علی بن ابیطالب ع را تبریک عرض می‌کنم. ببینیم مولای ما برای امروز ما در افق «دولت اسلامی» و عصر نظام سازی چه فرمایشی دارند. ونردم سالاری دینی را چگونه آموزش می‌دهند:

۱. حضرت امیر (ع) در تعبیر دقیق و معنادار «الِاحْتِسَابُ عَلَی الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ»، یکی از شاخصهای فوق العاده مهم حکومت دینی را پیش میکشند.

در حکومت قرآنی وعلوی، معیاری داریم بنام «بجهدک» ، یعنی تلاش با تمام ظرفیت برای خدمت به خلق،  نه  خدمات عادی اداری که خب ، امضاء کردم برو! این جهد نیست. خودت می‌دانی با امضاء و کارتابل اداری، کار بندگان خدا راه نمی‌افتد، شاید لازم باشد دستش را بگیری با او بروی به اتاق های دیگر، یا زنگ بزنی به مسئولی دیگر، یا بگویی گرچه فردا تعطیل است ولی من با تو می‌آیم تا مشکلت را حل کنیم ، میایم خانه طلبکار تویا بدهکارت.

«جُهد» علوی ،یعنی آرام نگیرید وقتی مشکل مردم را می‌دانید و می‌توانید حل کنید. 
فرمود اگر مدیران حکومتی، کنار مردم دردمند، آرام بخوابند از ما نیستند. خودشان هم اینگونه نبودند . به ایشان می‌گفتند روزها درکار خدمت به مردم و شبها غرق عبادت و اشک هستید.

 با تمام ظرفیت در خدمت خلق باشید. «رعیت» یعنی کسانی که باید حقوق‌شان رعایت بشود کوشش خالصانه برای راه‌اندازی کار مردم. ایشان گاه درحین عبادت بی‌هوش می‌شدند،در نماز شب‌ و دعا ازحال می رفتند. یک وقت، کسی درب خانه حضرت زهرا(س) را زد که علی(ع) میان نخل‌ها افتاده، حضرت فاطمه ع فرمودند ایشان همینطورند و در معاشقه با خداوند معمولا ازحال عادی خارج میشوند.  روزها هم بی وقفه در پی کار و مشکلات مردم بود. ظهر داغ تابستان کوفه که همه در زیرزمین‌ها و سرداب‌ خانه‌ها بودند، مسافری میگوید دیدم علی‌بن‌ابیطالب ع در آن هوای گرم عرقریزان در رفت و آمد است ، گفتم آقا چه شده؟ فرمودند: می‌روم و میایم ، نکند کودک یتیمی، برده‌ای، اسیری، غریبی در کوچه‌ها مانده که دستش به من نمی‌رسد، پارتی ندارد، به کسی وصل نیست، نکند کودک گرسنه‌ای در کوچه وخیابان تنها مانده باشد، گریه کند.

 این علی ع است. گفتند شما  شب‌ها در سجده های طولانی، داد عشق می‌زنید و در عبادت، خودکشی می‌کنید، روزها در خدمت به مردم خودکشی می‌کنید، این چند ساعتی هم که برای خواب‌ است باز بیتابی چرا؟ 

علی(ع) فرمود: به خدا سوگند، همینکه به ذهنم خطور می‌کند که نکند آن سوی سرزمین اسلام ، خانواده‌ای از گرسنگی خوابش نبرد و یک قرص نان ندارد، چگونه بخوابم؟ میدانید؟ حکومت علی(ع) بزرگترین حکومت جهان بود، از مرزهای هند و آسیای میانه تا شمال آفریقا، ابرقدرت جهان بود، گمان نکنید چند شهر بوده است. به به مأمورین  چنین حکومت جهانی می‌فرمایند: «الِاحْتِسَابُ عَلَی الرَّعِیَّهِ بِجُهْدِکَ» .
 با تمام ظرفیت در خدمت خلق باشید. «رعیت» یعنی کسانی که باید حقوق‌شان رعایت بشود، از خانواده رعایت است. کوشش خالصانه برای راه‌اندازی کار مردم.

۲.  «إِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ» 
به مدیرانشان میفرمایند: اگر همان مردمی که به آنان خدمت می‌کنی به تو فحش دهند اگر ناراحت شوی ،خالص نیستی چون معلوم شد به نیت مردم، کار کردی . به مردم خدمت کنید اما نه برای مردم ، بلکه برای خدا

می‌دانی از خدمت به خلق چه به دست می‌آوری؟ میدانی وقتی مشکل مردم را حل می‌کنی چه به دست می‌آوری؟ بیش از آنچه از تو به مردم می‌رسد، از مردم به تو می‌رسد. 

دوستان، بعدها اگر کاره‌ای شوید از این وسوسه‌ها زیاد است که آقا این مردم اصلاً قدر مرا نمی‌دانند! 

یکی تنها چند ساعتی در تشکیلات اداری حاکمیت وقت میگذارد و هیچ غلطی هم نمی‌کند و آن وسط کار شخصی اش را هم با امکانات بیت‌المال می‌کند با یکی دیگر که  کارت ورود و خروج ندارد و ۱۸ ساعت در روز مشغول خدمت بی سروصدا به مردم یا اندیشیدن به چگونگی حل مشکلات مردم است، خب چرا چنین کنم وچنان نکنم ؟
وقتی من واو پیش مردم ، مساوی‌ دیده میشوم و مردم ، فرق این دو را نمی‌فهمند و اگر بفهمند محل نمی‌گذارند و برایشان مساوی است، وآخرالامر هم  این یکی ، با دلقک‌بازی  رأی میاورد، چرا برای مردم فداکاری کنم؟ از این پس ،مردم را فدای خودم میکنم، آنها برای من فداکاری کنند! خیلی چیزها ازجمله جوانی ام رابرای مردم از دست بدهم، چه به دست می‌آورم؟ - دقت کنید ، حضرت امیر(ع) می‌گویند آنچه در قبال خدمت به مردم به دست می‌آورید خیلی بیش از آن چیزی است که مردم از قبل خدمات شما به دست می‌آورند، یعنی تویی که سود کردی، این منطق دیگری است.

دو منطق است، یکی میگوید هرچه بیشتر از مردم سواری بگیری و کمترکار کنی، بیشتر سود بردی. یک منطق هم اینکه هرچه بیشتر بنفع مردم کار کنی،( اما برای خدا)، بیشتر سود برده‌ای، یعنی در قالب کمک به مردم ، درواقع به خودت کمک کردی، تو داری رشد می‌کنی، تو داری بهشتی فراخ‌تر و متعالی‌تر به دست می‌آوری، تو داری به خداوند نزدیک‌تر می‌شوی. تو داری آدم‌تر می‌شوی.

لذا اگر همان مردمی که به آنان خدمت می‌کنی به تو فحش دهند اگر ناراحت شوی، خالص نیستی چون معلوم شد به نیت مردم، کار کردی. به مردم خدمت کنید اما نه برای مردم ، بلکه برای خدا .

 برای خدا یعنی چه؟ یعنی برای رشد خودم، یعنی می‌خواهم خودم رشد کنم پس دیگر از مردم طلبی ندارم. این‌ نوع آدم‌ها وقتی به مردم خدمت می‌کنند از کسی طلبکار نمی‌شوند، مغرور نمی‌شوند. حتی اگر مردم این‌ها را نبینند و پس بزنند باخود نمیگوید  یکدنیا برای مردم کار کردم ، با انگشت عسل در دهانشان گذاردم اما گاز می‌گیرند، فحش می‌دهند، برای شان فداکاری می‌کنم به من توهین می‌کنند.

امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند اگر طرف حساب تان، خدا باشد ناراحت نمی‌شوید، پشیمان نمی‌شوید، حتی همان لحظه‌ که به شما فحش می‌دهند باز به فکرشان هستید مشکل شان را حل کنید.

 امام(ره) یک وقتی گفت اگر همین مردمی که می‌گویند درود بر خمینی، فردا بگویند مرگ بر خمینی، برای من مساوی است. در هر دو حال من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و آن خدمت به این مردم است. چه بگویند مرگ، چه درود، من خدمت می‌کنم و اصلاً به این‌ها کاری ندارم که می‌فهمند یا نمی‌فهمند، تشکر می‌کنند یا نمی‌کنند. 

امیرالمومنین (ع) به مسئولین حکومتی می‌فرماید مراقب خودتان باشید و با تمام قدرت به مردم خدمت کنید و بدانید هرچه بیشتر خدمت کنید، خودتان بیشتر سود بردید. چیزی که از ناحیه مردم به شما می‌رسد بیش از آن چیزی است که از ناحیه شما به مردم می‌رسد. 

همین نامه پنج سطری برای اصلاح همه مدیریت ها کافیست.  

شاید به ایشان خبر رسیده بوده که این مدیر مقداری سست و بی‌انگیزه شده که مثلا اینهمه کار می‌کنیم ، درعوض به ما تهمت می‌زنند، یا شاید در ذهنش گذشته که خیلی دقت وتلاش صددرصدی هم نکردیم، نکردیم و پای اصول هم خیلی نایستادیم ، نایستادیم، مهم نیست. 

این، جواب آن است.

۳. نمونه دیگر در فرمان امام(ع) به شهید کبیر، مالک اشتر است.

حکومت اسلامی در مصر و شمال آفریقا تشکیل شده و بسیاری مردم آفریقا هنوز مسلمان نبودند.  حضرت امیر(ع) آموزش می‌دهند که چگونه با مسلمان و غیرمسلمان رفتار کنید؟ حقوق غیر مسلمانان را بدقت رعایت کنید، به سنتهای درست  و شخصیتهای مثبت شان احترام بگذارید. چنین نیست که همه اصول‌شان و هرچه آن‌جا بوده غلط  و صفر تا صدشان همه، باطل بوده است! خیر وخوبی هایی در هر جامعه‌ هست که باید تایید و تثبیت شود و نادرستی هایش نفی و اصلاح شود. مگر تا قبل انقلاب ۵۷، همه چیز صددرصد خراب بوده و بعد از ۵۷ ناگهان همه چیز صددرصد درست شده ؟  شاید مثلا ۷۰ درصد سیستم خراب بوده، بعد هم بسیاری اصلاح شده و بسیاری باید اصلاح شود. ضمن این که وقتی درست شده،  دوباره ممکن است خراب شود و باید مراقب باشیم. مگر چیزی برای همیشه خراب یا برای همیشه درست میماند؟

 حضرت امیر(ع) به مالک فرمودند در تاریخ مصر و شمال آفریقا ، سنت ها،  ارزش‌ها و گذشته ای است که گرچه سراسر درست نبوده اما سراسر  فساد و ظلم هم نبوده است .

همه چیز را یکجا نفی نکن، سنت های خوبی اگر دارند، ادامه بده و تأیید کن، خرابی ها را اصلاح کن، اما بطور مطلق با همه چیز درنیفت.

۴. در راس فرمان مالک فرمودند: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» این فرمان بنده خدا علی امیرالمؤمنین است.

این نیز درس دیگری برای حاکمان ودولتمردان است که دائم برای خود، لقب‌تراشی، لقب‌های حکومتی، لقب‌های معنوی،‌ به تشریفات و تملقات دامن نزنند و باورشان نیاید.بله،  دیگران باید احترام بگذارند اما خود افراد برای خودشان لقب‌سازی و عنوان تراشی نکنند. 

علی ع یک لقب دارد «عبدالله» در فرمان‌های حکومتی‌ نمیفرماید بزرگ‌ ارتشداران! امپراطور جهان، شاه شاه شاهان و....

 یک کلمه: « عَبْدُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» بنده خدا علی پسر ابوطالب به کارگزاران حکومت اسلامی چنین فرمان می‌دهد. فرمانده مؤمنین هست، اما شکوه مادی برای خود تعریف نفرمود.

۵. بنظر شما تعبیر ( فِی عَهْدِهِ إِلَیهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ)در این فرمان که چکیده ای از فلسفه سیاسی اسلام و منبعی غنی برای فقه سیاسی شیعه است ، تاکید بر چیست؟

سخن از عهد و تعهداست. این یک میثاق است. یک مسئولیت و یک قدرت مشروط است.

 حاکمیت و ولایت مصر را که به مالک می‌سپارند از امانت خدا و امانت مردم میگویند.

۶. درنهج البلاغه، حاکمان باید مطیع محض حق و عدالت ، و باتقوی تر وپاک تراز دیگران باشند. «اَمَرَهُ بِتَقْوَی اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ،» .

 حاکم مؤمن درحکومت اسلامی می‌گوید ابتدا مردم بخورند سپس من؛ اما مدیر فاسد می‌گوید اول من بخورم، بیشتر هم بخورم اگر چیزی ماند بعد بقیه بخورند

حق دیکتاتوری ندارند. ازهرنوع سوئ استفاده بلکه هراستفاده غیرمردمی، ممنوعند.فرمان اول به مسئولین حکومتی،‌کل مدیران حکومتی در سه قوه، اینست: باتقوا باشید، بیش و پیش از این که بخواهید مردم را باتقوا کنید. شما باید از بقیه آدم‌تر باشید، خودتان آدم باشید، نمی‌توانید آدم نباشید و بخواهید بقیه را آدم کنید. خودت در مناسبات اقتصادی و سبک زندگی چقدر آدم هستید؟

فرمان اول امیرالمؤمنین(ع) به حاکم آفریقا که البته بین راه ترور شیمیایی و مسموم شد، مالک به مصر نرسیده، شهید شد ولی این یک سند افتخار و مبنایی فراتاریخی وجهانی برای فلسفه سیاست و علوم سیاسی تا ابد است که قدر آن هنوزهم درست دانسته نشده گرچه بخشی از آن در سازمان ملل هم نصب شد.

 در رأس همه فرمان‌ها به هرکه در کار حکومت است ، فرمان تقوی‌ است ، تقوی‌الله یعنی خدا محوری، که  تصمیم‌گیری‌های حاکمیتی باید تماما وظیفه گرا باشد. تقوی، ضددیکتاتوری است. تقوی، مانع مفاسداقتصادی است، تقوی، بارشوه واختلاس و رانت نمیسازد، با تبعیض و تحقیر مردم، ناسازگاراست.

  « ایثارِ طاعَتِهِ»، یعنی هر تصمیمی می‌گیرید ببینید خدا چه گفته، وخدا از حق الناس وعدالت گفته است،ان (الله یامربالعدل والاحسان )، خداوند به عدالت واحسان به مردم فرمان میدهد. پس کار دیگری حق ندارید، باید همان را برگزینید. ایثار، یعنی ترجیح.  فلانی ایثار کرد، یعنی دیگران را بر خود، ترجیح داد. استئثار، عکس ایثار و بمعنی خودترجیحی است.  یعنی اول من بخورم بعد بقیه! 

اما ایثار؛ یعنی بگذار بقیه بخورند بعد من. 

حضرت امیر(ع) یک تفاوت‌ میان حاکم مسلمان و حاکم فاسد راهمین ایثار و استئثار میدانند.

حاکم مؤمن در حکومت اسلامی می‌گوید ابتدا مردم بخورند سپس من؛ اما مدیر فاسد می‌گوید اول من بخورم، بیشتر هم بخورم اگر چیزی ماند بعد بقیه بخورند! 

 امیرالمومنین (ع) این را یک مرز واضح میان مدیریت اسلامی و غیر اسلامی میدانند.

 ۷.« اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ»
 فرمان بعدی آن است که خود را بشکن. خودت را بشکن، گمان نکن مرکز عالم هستی! اگر امضایت در جان و مال و آبروی مردم اثر دارد، این یک غنیمت است یا مسئولیت ؟ از مردم بالاترید؟ مهمترید؟ خیر، بلکه درخطربزرگتری واقع شدید. نقل کردند  مسئول دادگستری شهرستانی گفته ما در حد خداییم، یک وجب پایین‌تر! درخبرگزاریها خواندم. اگر چنین چیزی گفته، این لامذهبی است. همان طاغوت است. حاکمان حکومت اسلامی باید از همه بنده‌تر و متواضع‌تر باشند، دستور حکومتی بجای خود، اما متواضع و مودب باش.دستورحکومتی ، دستور متکبّرانه نیست، برای حل مشکلات مردم است. امضای او مؤثر است، آری اما « یَکْسِرَ نفسه "، خود را بشکن، متواضع و مؤدب باش، در محضر خدا و در مناسبات با مردم. 

 «عِنْدَ الشَّهَواتِ»، بویژه آنگاه که اشتهایتان بیدار میشود.

شهوت یعنی همه تمایلات و خواسته ها. و  تنها شهوت جنسی نیست . شهوت پول، شهوت مقام، شهوت قدرت و شهرت .

۸.  اتقواالله:  فرمودند دستور خدا این است: خدامحور باشید؛ هر چه می‌کنید ومیگویید در محضر خدائید. «تقوی‌الله» چگونه؟

«اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ» هر گاه میل به چیزی بجز وظیفه خودکردید، طمع کردید، میخواهید زور بگویید و داریدآماده خیانت میشوید ،خودتان را بشکنید و دیکتاتور درون خود را سرکوب کنید.

 ۹. « یَزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ»
 کلمات علی ع به مروارید می‌ماند.

«فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ».  فرمودند : مواظب باشید که نفس تان، رَم نکند، چهره دوم تان رخ ننماید. رئیس شده اید، پول، قدرت و ریاست، شما را وحشی نکند. مراقب نفس خود باشید که نفس شما، هرکه و هرجا هستید، بسیار خطرناک است و شما را به لب پرتگاه میکشاند. اهمیت را همه جا به خداوند دهید. به خودتان خوشبین نباشید. توجیه گر تصمیمات خود نباشید. نفس شما همواره به بدی فرمان می‌دهد و این یک واقعیت است، نه یک تلقین.

 میفرماید: ای آنانکه بقدرت می رسند درون همه شما نیرویی فرمان به خوبی می‌دهد، اما دربرابر فطرت و وجدان الهی شما ، یک نیروی وحشی نیز در شماست که دائما فرمان به بدی وخیانت می‌دهد و اگر با این غریزه توجیه گر و حدنشناس، مبارزه نکنید، تبدیل به موجودی نابودگر خواهید شد. فرمان غریزه برای حیوان، بد نیست اما برای انسان ، بد است . یک سقوط تلقی میشود.

 قرآن بصراحت میفرماید جز آنجا که خداوند رحم فرماید ، همه گرفتار یک حیوانیت خطرناک میشویم. 

به حاکمان ومسئولان فرمان داد که خود را کنترل کنید. ای شما که در قدرت هستید، ده بار بیش از مردم عادی، خود را مدیریت کنید. 

 ۱۰. «اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ»
امیرالمومنین ع حکم شریعت سیاسی قرآن را بیان فرمود که دیکتاتوری و خشونت را مهارکنید. مواظب باشید با زبان خشن با مردم حرف نزنید، گردن کلفتی نکنید،  گردن های کلفت، حق حاکمیت نمیاورد. در حکومت برای مردم قلدری نکنید. برای دشمنان محکم، قوی وشدید باشید، اما برای مردم تان متواضع و مؤدب باش.

اگر دست و زبان و نگاه‌تان را نمی‌توانید کنترل کنید و عصبانی می‌شوید، یا انتقام شخصی می‌گیرید، این‌ خط قرمز است. اگر نمیتوانی نباید مسئولیت اجرایی داشته باشی

«اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ»، مالک خودتان باشید، برخود، مسلط باشید. خودخواهی و خودمحوری ،شمارابه توهم‌ میاندازد حال که امضای تو، منشأ اثر است و به بقیه دستور می‌دهی، کم‌کم خوش‌خوشانت می‌شود و باورت می‌آید که از بقیه بهتر و مهم‌تری، تو آدمی و بقیه نیستند. خطر جوشش خشم و واکنش عصبانی مدیران کشور درسه قوه ، یعنی کسانی مثل بنده که نمی‌توانند خود را کنترل کنند و عصبی‌مزاجی هستندنباید با مردم سروکار داشته باشد . نپذیرم و یا خود را اصلاح کنم بعدبپذیرم.  فرمودند در حکومت اسلامی، مسئولین، مدیران، کارگزاران حکومت باید با مردم مؤدب، متواضع باشندو با لبخند و صبر و تحمل‌ زیاد مواجه شوند، حتی اگر طرف عصبانی می‌شودو توهین می‌کند ، او نباید عصبانی شود. 

 «حَمِیَّةَ أنفِکَ»، یعنی عدم مدیریت خشم و خشونت در کشورداری. فرمودند در حکومت دینی با مردم خشن گفتن نداریم، مگربا مجرم وبا توطئه!  که آن هم باز حساب و کتاب دارد.

«و سَطوَةَ یَدِکَ وَ غَربَ لِسانِکَ» . تک تک این‌ها مشخصاً اشاره دارد به حفظ حریم مردم بدیژه ضعیفان.

 مراقب دست تان باشید. طرف، کارش راه نیفتاده، بشما توهین میکند، تهمت میزند ولی شما تحمل کنیدو واکنش تند نشان ندهید.

البته از این طرف هم گاهی ارباب رجوع را بطرف رشوه دادن، هل میدهند.

فرمان علی ع اینست، خشونت در چهره تان آشکار نشود، خشونت دستی و فیزیکی، ممنوع است (سطوه یدک)، توی گوش او بزنی یا دستور بدهی با او برخورد کنند. بددهنی و اهانت وفحش به مردم، ممنوع، « غرب لسانک». 

  فرمودند اگر نمیتوانی نباید مسئولیت اجرایی داشته باشی . اگر دست و زبان و نگاه‌تان را نمی‌توانید کنترل کنید و عصبانی می‌شوید، یا انتقام شخصی می‌گیرید، این‌ خط قرمز است. 

« احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ»  هیچ واکنشی در لحظه‌ای که عصبانی می‌شوید حق ندارید نشان دهید.

 باید سکوت کنید تا خشم‌تان فرو بنشیند «حَتَّی یَسْکُنَ غَضَبُکَ» خشم باید آرام بگیرد، در عصبانیت شدید نه حرف بزنید، نه نگاه تند کنید، نه از دستتان استفاده کنید، بلند شو بیرون برو و سرت را پایین بینداز و هیچ نگو، سکوت کن، حتی اگر دارند توهین می‌کنند و تهمت می‌زنند.  این بخشنامه حکومتی علی بن ابیطالب ع است. رفتار خشن و ادبیات خشن با مردم در حکومت دینی نداشته باشید.

 «فَتَملِکَ الاختِیارَ» مالک اختیار خودت که شدی، وقتی دوباره خودت را توانستی کنترل کنی و حساب شده واکنش نشان دهی، آن وقت بیا بنشین و جواب بده. تو با آرامش و لبخند بگو نه عزیزم این‌گونه نیست.  

البته خودم الان هرچه این حرف‌ها را می‌زنم عصبانی‌ ترمیشوم. ولی نقل فرمایش ایشان است. 

من که می‌گویم مگر می‌شود؟ خب، امیرالمؤمنین(ع) اینگونه بود.
 فرمود وقتی قدرت دست‌تان است باید بیشتر متواضع باشید، خود را از این وضعیت پاسداری و حراست کنید تا کنش یا واکنشی توأم با خشم و توهین به مردم نداشته باشیدو اگر به هر دلیلی ناراحت بودید مراقب دست و زبان و امضاهایتان و سوء استفاده‌ از قانون یا امکانات حکومتی ودولتی وقضایی علیه کسی یا کسانی بخاطر مسائل شخصی یا جناحی یا قومی و... باش. « تَأخِیرِ السَّطوَةِ» بقدری خود را کنترل کن تا خشم تو بنشیند و بر خودت مسلط شوی. اما و هزار اما...

۱۱. «لَن تُحکِمَ ذلکَ مِن نفسِکَ»
اینهم یک انسان شناسی واقع بینانه دیگر ، که نمی‌توانی این وضعیت روحی و قدرت اخلاقی و روحی را در خود نهادینه کنی «حتَّی تُکثِرَ هُمُومَکَ» مگر این که زیاد به یاد آخرت و غصه‌های قیامت باشی. اگر به فکر قیامت نباشی این خودداری وتحمل ،کاری نشدنی است. چون تو خدمت می‌کنی، به تو تهمت می‌زنند!  مشکل مردم را حل می‌کنی ، به تو اهانت میشود ! خیلی سخت است، خود را کنترل کنی، اما اگر به یاد قیامت باشی، خواهی دید تحمل حماقت آدم‌های احمق و بی‌ادب وفرصت طلب هم آسان می‌شود. قدرت تحمل تو بالا می‌رود «بِذِکرِ المَعادِ إلی رَبِّکَ» به این فکر کن که به محضر خداوند خواهی رفت و نزد او بازخواهی گشت. آن وقت تحمل مردم و مشکلات‌شان آسان می‌شود.

چنانچه تحمل همه مشکلات برای قیامت بهوران، آسان میشود گرچه برای ما سخت است. 

خانم شهید همت یک وقتی در تلویزیون داشت خاطره ایشان را می‌گفت، گفت که – الآن شک کردم که شهید همت بوده یا شهید باکری – گفت او از منطقه آمد، از بس گِل و خاک بود با لباس‌هایش رفت زیر دوش که گِل می‌آمد، آن شب ما مهمان داشتیم، مثلاً فردایش هم باید به منطقه می‌رفت. مهمان آمده بود ودر خانه چیزی نداشتیم . مقداری نان خشک آورد سر سفره با آب، گفت همین که هست، اگر واقعاً گرسنه‌تان باشد همین‌ها را می‌خورید، اگر نخورید معلوم می‌شود که گرسنه نیستید! گفتم دو طبقه پایین‌تر یک غذا و کنسرو هست.  گفت این‌ها برای ما نیست ، برای رزمنده‌هاست. می‌توانست صد توجیه بیاورد اما نیاورد.  ایمان بخدا وآخرت، همه چیز رااصلاح میکند. والبته نه ایمان صوری ولفظی امثال بنده.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها