برای اثبات این ادعا رصد برخی گزارهها خالی از واقعیت نخواهد بود: روش سیاسی اصلاح طلبان که دو دوره گذشته ریاست جمهوری هم جواب داده است استفاده از قربانی برای ایجاد موج سیاسی و تحریک افکار و احساسات مردم و خصوصاً اقشار خاکستری برای جذب آرای آنان به نفع کاندیدای موردنظر خود است یادمان باشد که در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی علیرغم اطلاع اینکه واجد شرایط سنی انتخابات نیست لیکن با حضور در وزارت کشور ثبتنام کرد و به دنبال رد صلاحیت مشارالیه موجی در جامعه ایجاد شد و حسن روحانی بهعنوان کسی که اصولاً جایگاهی در بدنه اجتماعی اصلاح طلبان نیز نداشت به صرف حمایت روحانی توانست بدون استراتژی مشخص حتی تبلیغاتی به پیروزی نه چندان قدرتمندی برسد و این همانی بود که بعدها هاشمی خود را باعثوبانی پیروزی انتخاباتی روحانی دانست و منتش را بر سر روحانی گذاشت.
در انتخابات 96 نیز دوباره این روش بکار گرفته شد لیکن با یک تغییر در بازیگران سیاسی. در این دوره دیگر هاشمی نبود که با جایگاه خاص خود بتواند بدون مناظره و مقابله سیاسی با حریف پیروزی در میدان را مال خود کند در نتیجه در این دوره شاهد حضور اسحاق جهانگیری بهعنوان کاندیدای ضربهگیر بودیم که تلاش میشد در کنار روحانی وی را نیز مطرح کنند او نیز به حق نمکخورده در دولت اعتدالیون را پاسخ داد و اینکه دائماً کارهای کرده و نکرده خود و دولتش موردعلاقهاش را در یک مقایسه تطبیقی به نمایش بگذارد و صدالبته در این میان روحانی در سایهسار آماج حملات سیاسی به جهانگیری با آسودگی گزارش کارهای خود را به ملت میداد بدون آنکه پاسخگوی دولتش باشد.
البته جهانگیری درست است که قربانی شد. به اعتقاد
برخی فعالین سیاسی اسحاق جهانگیری در واقع قربانی آن مناظرات شد، زیرا گرچه در ایام
تبلیغات انتخاباتی بهعنوان یک چهره جریان ساز مطرح شد ولی با فروکاهش تب تبلیغات و
انتخابات و نمایان شدن واقعیات توان و وعدههای انتخاباتی، سخنان جهانگیری برای همیشه
به عنوان یک ضعف برای او در کارنامه سیاسیاش باقی ماند و بعد از آن همواره مورد تمسخر
و طنز کاربران در فضای مجازی قرار گرفته است. اما هر چه بود حضور او افکار عمومی را از مطالبه
گری سیاسی از روحانی دور کرد.
البته توجه به یک نکته کلیدی در این میان مهم است و آن این است که استفاده از قربانی سیاسی اصولاً میتواند پاشنه آشیل استحاله طلبان هم تلقی گردد زیرا عملکرد سراسر ضعف و سستیها که بر بالا رفتن خط فقر و پیدایش افراطی طبقه اشراف سالار تکنو کرات انجامیده است لذا هر قدر این احساس شکست و وادادگی در میان ایشان شدیدتر باشد جایگاه سیاسی قربانی موردنظرشان هم اوج خواهد گرفت در نتیجه اگر امروز زمزمههایی مبنی بر ورود خاتمی به صحنه انتخاباتی درحالیکه صلاحیتش سالهاست رد شده و از سران فتنه ئ 88 هست در حقیقت نوعی انتحار سیاسی است که در آن وی با آمدن و نشان دادن خود تلاش میکند تا جریان اصلاحات را با حضورش تنفس مصنوعی بدهد و ملت را به کاندیدا و یا کاندیداهای موردنظرش هدایت کند کاری که در سال 92 هاشمی برای روحانی کرد.
اما در نتیجهگیری باید توجه داشت که در دوره اول دولت روحانی نتیجه اقدامات تعاملی با دنیا را میشد به دوره دوم انداخت و رأی مردم را جذب کرد اما امروز که برجام تبدیل به مرده متعفنی شده که جز تحریمهای گسترده و فشار اقتصادی به ملت ایران دستاورد دیگری نداشته است حتی با تعیین قربانیان متعدد و مظلوم نمایی نیز امکان پیروزی در انتخابات 1400 وجود ندارد و تنها امیدشان اختلاف بین جریان رقیب و شکستن آرای آنمان در میان کاندیداهای متعدد خواهد بود و به این امر نیز بسیار امید دارند زیرا در سابقه ایشان این تفرقه و جدایی به نتایج شیرینی برای استحاله طلبان انجامیده است.