سرویس سیاسی پایگاه 598-احسان اشرفی، پس از حواشی مربوط به زندگی شخصی در سال ۸۳، عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات از ایران مهاجرت کرد و ساکن لندن شد.
مهاجرانی در انتخابات سال ۸۸ به عنوان مشاور مهدی کروبی انتخاب شد و یکی از اضلاع حلقه لندن نشین -به همراه محسن سازگارا، عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش- بود که با حضور در استودیو شبکه تازه تاسیس بی بی سی فارسی، آتش فتنه سال ۸۸ را شعلهور تر میکردند.
مهاجرانیِ آن سالها که مدعی بود "حکومت اسلامی" جایگزین "جمهوری اسلامی" شده است، مورد حمایت، تصدیق و تکریم قاطبه اصلاح طلبان قرار میگرفت.
اما مدتهاست که مهاجرانی از تندرویهای سالیان گذشته خود فاصله گرفتهاست؛ مدتهاست که در بی بی سی فارسی حضور پیدا نمیکند؛ به گفته خود دوران مصاحبه برای او تمام شده و به مطالعه و نویسندگی مشغول است؛ هر چند که در اواخر حضور خود در بی بی سی هم همواره به عنوان حامی جدی سیاستهای جمهوری اسلامی در این شبکه حضور پیدا میکرد.
موضعگیری های سالیان اخیر مهاجرانی همچون حمایت از رهبری آیتالله خامنهای، سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی، فعالیتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انتقاد صریح از دشمنان جمهوری اسلامی و البته شبکههای فارسیزبان ماهوارهای باعث شده تا وزیر ارشاد دولت اصلاحات، به سوژه رسانههای معاند و همچنین اصلاحطلبان برای تخریب و توهین بدل شود.
اما آخرین موضعگیری مهاجرانی علیه تندرویهای اصلاح طلبان باعث شد تا این بار بدون هیچ ملاحظهای مورد حمله تندروهای تهران نشین و معاندان لندن نشین قرار گیرد!
مهاجرانی که یکی از حامیان حضور نظامیان در انتخابات ریاست جمهوری است در توئیتی پیرامون امواج رادیکالیسم اصلاحطلبان طی دو دهه اخیر نوشت:
"به نظرم اندك اندك جمع مستان مى رسند(!) و شاهد موج سوم اصلاح طلبان راديكال هستيم:
موج اول: مطبوعات راديكال بود كه فرمان هدايت آن در وزارت ارشاد نبود، مرحوم احمد بورقانى هم با من هماهنگ نبود، به همين دليل وقتى اختيار وزير را كه در اعطاى مجوز به ايشان داده بودم، پس گرفتم، استعفاء داد.
موج اول اصلاح طلبان راديكال با طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس به اوج خود رسيد. من با طرح مخالف بودم مى دانستم به سرانجام نمى رسد، نرسيد.
موج دوم: تخريب عميق و گسترده آيت الله هاشمى رفسنجانى بود. گفتند هاشمى مرده سياسى است.
موج سوم: تخريب سپاه و طرح دولت نظامى است. حكايت همچنان..."
وزیر ارشاد دولت اصلاحات در این توئیت، مخالفت اصلاح طلبان با حضور یک رئیس جمهور نظامی را ریشه در تخریب سپاه پاسداران دانسته و آن را موج سوم رادیکالیسم این جریان سیاسی مینامد و همچنین از تندرویهای اصلاح طلبان به هنگام اصلاح قانون مطبوعات در دولت هفتم برائت میجوید؛ مواضعی که از قضا به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامده و با واکنشهای تندی همراه میشود.
دروغگو، بی شرف، ریاکار، مکار، خودشیرین و ... تنها بخشی از صفاتی بود که توسط روزنامه نگاران و فعالان مطرح اصلاح طلب پس از توئیت مذکور به سوی عطاالله مهاجرانی روانه گشت!
رسانههای معاند همچون رسانه سعودی ایندیپندنت فارسی نیز در مقاله ای شدیدا به عطالله مهاجرانی حمله کرد و با "بیاعتبار" خواندن وی، تغییر مواضع وزیر ارشاد دولت اصلاحات را ناشی از تلاش برای بازگشت به ایران و در دست گرفتن قدرت عنوان کرده است؛ موضوعی که سالهاست در خصوص مهاجرانی عنوان میشود و هر دفعه هم شایعات بازگشت تکذیب میشود.
روزنامه شرق نیز در اقدامی غیرحرفهای، با استفاده از سخیفترین ادبیات، مسائل زندگی شخصی مهاجرانی را دستاویزی برای تخریب وی قرار داده است.
عطاالله مهاجرانی نیز همچون بسیاری از سیاستمداران دوران پر فراز و نشیبی را طی کرده است و قطعا نمیتوان با یک نگاه، حیات سیاسی وزیر ارشاد دولت اصلاحات را قضاوت کرد اما تکفیر و تخریب وی از سوی دوستان سابق و هم حزبیهای خود از نکات جالب این ماجرا میباشد.
اصلاح طلبان که همواره مدعی روشنفکری و آزادی بیان هستند، پس از برائتجویی مهاجرانی از تندرویهای دوران اصلاحات، با انواع و اقسام القاب زننده و توهین به استقبال فردی رفتند که در سالیان گذشته، به واسطه موضعگیریها در انتخابات ۸۸، جایگاه والایی برای وی قائل بودند اما به محض چرخش مواضع این چهره اصلاح طلب در طی سالیان اخیر، آرام آرام کمر به تخریب او بستند که نقطه اوج آن تخریب های روزهای اخیر می باشد.
اصلاح طلبان که در طول ۴ دهه اخیر و با در اختیار داشتن ساختار اجرایی کشور در دولتهای مختلف نتوانستهاند خدمت قابل توجهی را به مردم ارائه کنند و از نگاه همگان حائز کارنامهای مردود هستند، معیار اصلی حضور و نقشآفرینی در این حزب سیاسی را میزان زاویه با نظام جمهوری اسلامی تعریف کردهاند، به گونهای که چنانچه فردی نیش و کنایههای تندتری به نظام زده و به دنبال تخریبهای شدیدتری باشد، در بزم اصلاح طلبان مقربتر است؛ با این وجود پیشنهاد میشود که افرادی همچون روسای جمهور آمریکا با حفظ سمت، لیدری این جریان سیاسی را نیز برعهده بگیرند!