پایگاه 598: امروزه «مصرف»، و به ویژه کم و کیف «مصرف فرهنگی» به یکی از اصلیترین گزارهها برای سنجش میزان رشد افراد و جوامع تبدیل شدهاست. خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی ایرانی اسلامی و فراوردههای آن، و تلاش برای ترجیح آن بر کالای فرهنگی غربی، علاوه بر آنکه به رونق تولید و اشتغال و روند خودکفایی کشور کمک شایانی مینماید، نقش بسزایی نیز در ارتقاء سبک زندگی ایرانی اسلامی دارد. یکی از عواملی که میتواند رغبت برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را تقلیل داده، و بازار آن را با رکود و کسادی و بحران مواجه سازد، وجود روحیات «غربزدگی، غربگرایی، مرعوبیت و استسباع در برابر تمدن پر زرق و برق غربی» است. به توفیق الهی در این وجیزه به بیان نکاتی در این زمینه اهتمام خواهیم داشت.
امروزه دانشمندان متخصص در رشته روان شناسی و جامعهشناسی به این مطلب مهم در زندگی افراد و جوامع پی بردهاند که همان طور که یک فرد انساندارای «روح و روان و هویت و شخصیت» است، یک جامعه و ملت و کشور نیز دارای «روح و روان و شخصیت و هویت و فرهنگ» مخصوص به خود است. توضیح مطلب آنکه هر جامعهای که دارای فرهنگ و آداب و رسوم و سنتهای خاصی است، همان فرهنگ و سنتها، نقش «روح و شخصیت و هویت» آن اجتماع را ایفا مینماید. از این رو اگر نخبگان، مسئولین و رهبران جامعهای بتوانند روی آن «روح و هویت و احساس شخصیت جمعی» و احیای آن فرهنگهای به جا مانده از قبل، انگشت گذاشته، و آن روح جمعی و احساس شخصیت و خودباوری جامعه را زنده کنند، به مثابه اینست که توانستهاند تمام اندامها و اعضا و پیکره یک جامعه را از نو زنده گردانیده، و بصورت یک واحد منسجم و یکجا به حرکت و جوشش و حماسه آفرینی درآورند، و بدین ترتیب این امکان برایشان فراهم است تا با اتکا به جوانان و ظرفیتهای عظیم داخلی راه تعالی و توسعه کشورشان را بپیمایند.
بحمد الله انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی w توانست یک موفقیت بسیار بزرگی در احیا و تقویت روحیه «خودباوری، احساس شخصیت، اعتماد به نفس ملی» برداشته، و افکار مسموم غربزدگی و خودتحقیری و «ما نمیتوانیم» را از جامعه ایران تا حد زیادی پالایش و پیرایش نماید. علاوه بر انقلاب سال 57 و اندیشههای حکیمانه امامین انقلاب، جنگ تحمیلی هشت ساله نیز نقش سترگی در هویت بخشی و تزریق «خودباوری و احساس شخصیت» به ملت ایران داشته، و به توفیق الهی توانست روحیه «خودباختگی»، «بی هویتی»، «بی شخصیتی»، «خود کم بینی»، «خود تحقیری» در مقابل بلوک غرب و بلوک شرق را از ملت ما بازپس گرفته، و به ملت شریف و پرافتخار ایران یادآوری نماید: غربگرایی، غربگدایی، غربزدگی، غرب شیفتگی، غرب ستایی، احساس انفعال، استسباع، مرعوبیت، بی شخصیتی و بی هویتی در برابر تمدن پوچ و تهی از معنویت غربی، نه تنها یک افتخار نیست، و نه تنها نشانه روشنفکری نیست، بلکه یک لکه ننگ بر دامان یک ملت بوده، و از نشانههای تاریک فکری و سیاه دلی محسوب گشته، و یک ملت را به دره انحطاط و تسفل خواهد کشانید، و مانع رشد و باروری استعدادهای جوانان این مرز و بوم میگردد.
به بیان دیگر انقلاب اسلامی و توصیههای امام خمینی و امام خامنهای و دستاوردهای دفاع مقدس، دست به دست هم داده و به جوان خلاق و مبتکر و پر استعداد ایرانی تذکر داد که تو خودت در برابر فرهنگ بحران زده غربی، صاحب فرهنگی عظیم و تمدنی بس شگرف و افتخار آمیز هستی، تو خودت یک مکتب و یک فکر مستقل داری، تو خودت میتوانی بدون وابستگی به غرب و شرق روی پای خودت بایستی و راه توسعه را طی کنی، تو یک هویت و منش و شخصیت مستقلی داری که میتواند فرهنگ پوشالین غرب را به سخره گرفته، و داشتههای علمی تهی از معنویت آن را به چالش بکشد.
مروری بر بیانات حکیمانه امامین انقلاب، و بویژه وصیتنامه امام خمینی w که تاکید بسیار زیادی بر لزوم احیای مفاهیمی همچون: «روحیه اعتماد به نفس ملی»، «خود اتکایی»، «استقلال طلبی»، «خود کفایی»، «هویت اسلامی» و ... دارند، بیانگر نقش فوق العاده «احساس شخصیت و هویت» در رشد و تعالی یک جامعه نوپا و مستضعف دارد، که میتواند به زدودن و پالایش و پیرایش روحیات غربزدگی از جامعه ایرانی کمک شایانی نماید.
با کمال تأسف باید اذعان نماییم حدود دو سه قرن بود- مخصوصاً در این دویست ساله اخیر که تلاقی غرب و شرق پیدا شده- که مردم مشرق زمین، مردم دنیای اسلام، به طور کلی وقتی خودشان را در مقابل تکنولوژی و صنعت وفرهنگ و تمدن غربیها میدیدند، احساس حقارت و کوچکی در روحیه خود میکردند.
شهید مطهری در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» به «سِر سید احمد خان هندی» مثال میزند که در ابتدا یکی از سران نهضت اسلامی در هند بود و مردم را علیه انگلیسها تحریک میکرد. یک کاری که شاید نقشه خود انگلیسها بود این بود که او را دعوت کردند- یا تحریک کردند، خلاصه وسایلش فراهم شد- یک سفر به اروپا رفت. وقتی که «سِر سید احمد خان هندی» آن تمدن پر زرق و برق و تکنولوژیک اروپا مخصوصاً آن وضع انگلستان در اوایل قرن بیستم و آن تمدن عظیم و گسترده صنعتی را دید، آنچنان دچار بهت و حیرت، انفعال، مرعوبیت، استسباع و از خود باختگی شد که وقتی به هند برگشت تمام عقاید و افکارش عوض شد، دست از مبارزه با استعمار انگلیس برداشت، و متاسفانه تفکر یاس و ناامیدی از پیروزی بر غرب را به جامعه خود تزریق نمود. «سِر سید احمد خان هندی» به مردم کشورش گفت که هیچ امیدی برای پیروزی و غلبه بر بریتانیای کبیر وجود ندارد، و ما راهی نداریم الّا این که تحت قیمومت انگلستان برای همیشه باقی بمانیم!. (رک: مجموعه آثار شهید مطهری (آینده انقلاب اسلامی ایران)، ج 24، ص: 151)
یعنی همان احساس خودکم بینی، خودتحقیری، مرعوبیت، و استسباع و غربزدگی که امثال میرزا ملکم خان و تقیزاده ایرانی پیدا کرده بودند، متاسفانه برای «سِر سید احمد خان هندی» نیز بوجود آمد. لازم به یادآوری است که غربزدگان ایرانی نظیر تقی زاده گفته بودند: «ایرانی جماعت اگر بخواهد به سعادت و توسعه برسد باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود، باید جسماً روحا ظاهراً باطناً باید فرنگی شود تا ترقی نماید. حتی باید زبان و خط خود را نیز از فارسی به انگلیسی تبدیل نماید، و آداب و رسوم فرنگی جماعت را به خود بگیرد تا به پیشرفت و آبادانی برسد». (نقل به مضمون)
یکی از ویژگیها و خصوصیتهای بسیار ارزشمند و گرانبهای «سید جمال االدین اسد آبادی» این است که با این که در حدود دویست سال پیش بوده، با آن تقدمی که غرب در آن وقت نسبت به شرق داشت، وقتی که به اروپا مسافرت کرد، برعکس امثال «میرزا ملکم خان» و «تقی زاده» و «میر سید احمد هندی» _ که با یک مسافرت به اروپا، دچار احساس خودباختگی و غربزدگی و استسباع و بحران بی هویتی شده بودند_ نه تنها دچار بیماری غربزدگی و مرعوبیت و انفعال نگردید، بلکه با شجاعت هر چه تمامتر به این فکر افتاد که باید ملتهای مشرق زمین و بویژه کشورهای اسلامی را بیدار کرد و آنها را برانگیخت، و باید به مسلمانان روحیه خودباوری، احساس هویت، شرافت و شخصیت در برابر غرب را تزریق نمود، و میبایست تمدن تهی از معنویت غرب و سرشار از بحرانهای گوناگون را در مقابل کشورهای اسلامی و شرقی تحقیر کرد، تا کشورهای مشرق زمین جرات کنند و بتوانند روی پای خودشان بایستند، و داشتههای علمی و فرهنگی و تمدنی خود را به فراموشی نسپارند، و مسیر پیشرفت را با اتکا به جوانان و ظرفیتهای عظیم داخلی خود بپیمایند.
سید جمال نه تنها غربزده نشد، بلکه قائل به این بود کهمَثَل تمدن پر زرق و برق و تکنولوژیک غربی، حکایتگر داستان «مرد دلیر و مسجد مهمانکش» است که مولوی آن را در مثنوی به تصویر کشیده است. آدمهای ضعیف الایمان و خود کم بین و سطحی بین که به کشورهای اروپایی و آمریکا پا میگذارند، با مشاهده صنایع تکنولوژیک و متنوع جهان غرب، با دیدن ساختمانهای شیک سر به فلک کشیده و پر زرق و برق اروپایی، متاسفانه دچار استسباع، خودتحقیری و از خود باختگی شده و نهایتاً میمیرند. اما انسانهای شجاع و شیردل با مشاهده هیبت پوشالین جهان غرب، نه تنها دچار مرعوبیت، استسباع، غربزدگی، خودباختگی و خودتحقیری نمیشوند، بلکه با شجاعت در برابر آن میایستند و خلاهای معنوی و مادی آن را به رخ کشیده و به چالش میکشند، و معتقد میشوند که باید در برابر این تمدن پوچ و خالی از معنویت غربی ایستادگی کرد، فریاد کشید و این طلسم دروغین و طبل تو خالی را شکست، و بر آن غلبه پیدا کرد. (نظیر کاری که آن انسان شجاع در داستان مسجد میهمان کش انجام داد).
سید جمال الدین اسدآبادی نیز با آن ایمان قوی و با آن روحیه شجاعت و جسارتی که داشت، مبارزه با غربزدگی و استسباع در برابر تمدن پشالین غربی را در دستور کار خود قرار داد، و مصداق امروزی آن انسان شیردل و دلیر در داستان مسجد میهمان کش قرار گرفت. در آن زمانی که مبارزه با امپراطوری پر دبدبه و پر کبکبه انگلستان در دِماغ احدی نمیتوانست خطور کند، و همه مرعوب قدرت ظاهری بریتانیای کبیر شده بودند، سید جمال با نهایت شجاعت فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند کرد و برای اولین بار این حالت خودباختگی و انفعال و غربزدگی را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی و داشتههای فرهنگی و ظرفیتهای داخلی مردم تکیه کرد. برای تمام ملتهای اسلامی یک روح و یک احساس شخصیت و منش، یک هویت و یک «من» قائل بود، یک «منِ» تحقیر شده، یک «منِ» مستَذَلّ، یک منِ پامال شده، یک منی که شرافت و کرامت و شخصیت و عزت و داشتههای فرهنگی و تمدنی خودش را فراموش کرده، تاریخ خودش را فراموش کرده. لذا معتقد بود که این «من» و «خود» ش را باید به یاد او آورد. این بود که به تاریخ صدر اسلام، به گذشته اسلام، به تمدن اسلامی در گذشته، به فرهنگ اسلامی و به مفاخر اسلامی در گذشته تکیه میکرد، تلاش نمود تا «خود» این ملت و داشتههای عظیم تمدنی و فرهنگیاش را به یادش آورد، به این ملتهای مسلمان روحیه خودباوری و اعتماد به نفس و «ما میتوانیم» را تزریق نماید.
البته در آن زمان بخاطر شدت جهل و نادانی و بی خبری مردم و حکومتها، و نیز بخاطر قدرت تبلیغاتی و نفوذ انگلیسیها در کشورهای اسلامی، نصیحتها و توصیهها و نوشتجات سید جمال چندان نمیتوانست اثر خودش را ببخشد، اما بحمدالله بعد از سالها این بذر جوانه زد، و این زحمات سید جمال امروز دارد نتیجه خودش رامیدهد، و خداوند زحمات و روشنگریهای طاقت فرسای او را ضایع نساخت، و امروزه شاهد هستیم که مبارزه با غربزدگی و غربگرایی در جهان اسلام و بلکه در تمام دنیا در حال رشد و ترویج است.
در دوران معاصر «مصرف»، و به ویژه کم و کیف «مصرف فرهنگی» بهیکیازاصلیترینگزاره ها برای سنجش میزان رشد وفهم و ادراکافراد و جوامع تبدیلشدهاست، بهگونهایکهصاحبنظراناززوایایمختلفدرمورد کمیت و کیفیت «مصرف» در افراد و جوامع بحثو گفتگو نمودهاند و به واکاوی زوایای پیدا و پنهان آن، و نقش آن ارتقاء یا انحطاط سبک زندگی پرداختهاند. اگرچهمولفه «مصرف» درابتدافعالیتیصرفااقتصادیوبرایرفعاحتیاجاتبود، امااندیشمندانجامعه شناسی و روان شناسی و متولیان فرهنگی جامعه بیشازهمهبر گونه «فرهنگی» مصرف بذل عنایت پیدا نموده، و به نقش آن در جامعه سازی و سبک زندگی پی برده، و در نتیجه «مصرففرهنگی» رایکی از مهمترینمولفههای تمدن وجامعهیجدیددانستند.
متاسفانه امروزه شاهد هستیم کهدر پرتو مدیریت خسته و ناکارآمد دولتمردان اشرافی، برجام زده، غربزده، غربگرا (بخوانید غربگدا)، و مدعیان اعتدال و اصلاحات، قدرت تبلیغاتی فروشندگان کالای فرهنگی غربی و اجناس خارجی و واردکنندگان فرصت طلب، به قدری زیادشده است که به راحتی میتوانند سهم خود را در بازار برای فروش و عرضه اجناس خارجی بیشینه کنند، و متقابلاً فرصت خودنمایی، عرضه و فروش را از تولید کنندگان کالای فرهنگی داخلی و سازندگان کالای بومی ایرانی اسلامی سلب نمایند.
نتیجه این میشود که مصرفکننده ایرانی برای برخی شهروندان کشورمان که دارای روحیات غربزدگی، غربگرایی، استسباع و مرعوبیت در برابر فرهنگ به ظاهر متمدن غربی هستند، (بویژه برای قشر مرفهین بی درد و کاخ نشینان تجملگرا که غربزدگی در آنها اشتداد بیشتری دارد) کالای فرهنگی غربی را بر کالای فرهنگی وطنی ترجیح داده، و اقدام به خرید اجناس وارداتی مشابه داخلی کرده، فلذابازار خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را با اختلال و رکود مواجه میگردانند.
مردم شریف ایران باید توجه نمایند که خرید و مصرفکالایفرهنگی بومی ایرانی اسلامی و فراوردههای آن، علاوه بر آنکه به رونق تولید و اشتغال و روند خودکفایی کشور کمک شایانی مینماید، نقش بسزایی نیز در ارتقاء سبک زندگی اسلامی داشته، میتواند موجب باروری و غنیتر شدن اندیشهها، حرکتها و جهت گیریهای میهن عزیزمان گردد. یکی از عواملی که میتواند رغبت برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را تقلیل داده، و بازار خرید و مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی را رونق بخشیده، و آن را از رکود و کسادی خارج سازد، مبارزه با «غربزدگی» و «خودباختگی در برابر فرهنگ مبتذل غربی» است.
به بیان روشنتر توجه به داشتههای غنی ایرانی اسلامی خود، از عوامل مهم تقویت «احساس هویت و شخصیت ملی» بوده، که میتواند روحیه «عزتمندی، احساس منش و خودباوری، اعتماد به نفس ملی و ... را ارتقاء داده، و میتواند از نفوذ افکار مسمومی همچون «خود تحقیری، خود باختگی، غربزدگی، استسباع و مرعوبیت در برابر تمدن پوشالین غربی» ممانعت به عمل آورده، و زمینه را برای افزایش رغبت مردم برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی دوچندان گرداند. مسلماً ترجیح کالای فرهنگی بومی بر کالای فرهنگی غربی میتواند به مثابه سدی مستحکم در برابر هجوم فرهنگ مبتذل متمدن نمایان غربی عمل نموده، و کشور را مهیای پیمودن راه پیشرفت با اتکا به جوانان و ظرفیتهای عظیم داخلی خویش نماید.
تنظیم و تألیف: رسول رضایی، پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان