به گزارش
پایگاه 598، حاج قاسم، اسمی که نه تنها تکتک ایرانیان، بلکه تمامی آزادههای جهان آن
را میشناسند، رزمندهای که ابهت آن لرزه بر اندام دشمنان نظام و کشور
انداخته بود، به وجود داعش پایان داد و مزد جانفشانی و ایثارگریهایش را با
شهادت گرفت.
شهادت حاج قاسم، داغ بزرگی بر دل ملت ایران گذاشت، هر کس به گونهای داغ درونش را نشان میداد.
علیاحسان فریدونی یکی از شاعران بنام کرد کردستان هم با سرودهای اوج ناراحتی و غم شهادت سردار شهید سلیمانی را بیان کرده است.
در شب واقع خون از رگ مهتاب چکید حق در آن حادثه تلخ به حقدار رسید
خون قاسم به زمین ریخت خبر آوردند قطرهها روی جبین ریخت خبر آوردند
شعلهور شد همه روی زمین از این داغ آتش افتاد به جان در و دیوار چراغ
باز هم سینهای از آتش تند در سوخت از لگدهای حرامی جگر حیدر سوخت
عرشیان ره بگشایید که حاجی آمد یار دیرینه عباس زجاجی آمد
ای خدا ناله فریاد شهید آوردند از نهانخانه بغداد شهید آوردند
وای یک بار دگر فصل زمستان آمد بازهم حرمله با تیر به میدان آمد
پسر فاطمه خون خدا را کشتند خون یک کشور آزده به غلیان آمد
وای من از سربر نیزه و دستی برخاک سینه سوختهای که به خراسان آمد
روز اول بدنش زیر سم اسبان بود روز سوم تن صد پاره به تهران آمد
روز پنجم همه دیدند زمین غوغا شد عاقبت نابترین زیره به کرمان آمد
شب معراج یکی مست و جنون میرقصید حاج قاسم وسط برکه خون میرقصید
تیرباران شده قاسم خبرش را بدهید تکه تکه شده سهم پسرش را بدهید
باز کن راه سفیر شهدا آمده است حاج قاسم پسر کرب بلا آمده است
این چه داغیست که باشد ز همه سنگینتر؟ این چه مرگیست که باشد ز عسل شیرینتر؟
غبطه خوردن ملائک به تو و احوالت آمده عمه سادات به استقبالت
توچهل سال به دنبال خطر میگشتی این همه از روزی بیسابقهی امسالت
این چه سریست علی واله و مجنون تو شد؟ که خداوند خریدار سر و خون تو شد؟
ای چه سری ست که دنیا به خروش آمده است؟ خون عباس ابوالفضل به جوش آمده است؟
سید مهلکه کرب و بلا را کشتند پسر فاطمه و شیرین خدا را کشتند
کربلا سرخترین واقعه تاریخ است قاسم آن یار و معین الضعفا را کشتند
نیمه شب بود یزید از ته دل داد کشید وسط مستی خود یکسره فریاد کشید
ابن سعد از وسط خیمه به بیرون آمد نقشه موشک و خمپاره و پهباد کشید
شیمر بر سینه ارباب وفادار نشست نوحه میر و علمدار به بغداد کشید
مثل ماه رمضان شیر خدا را کشتند وای در معرکه فرمانده ما را کشتند
قطرهای آب ننوشید که اصغر باشد تا شبیه پسر حضرت حیدر باشد
خواهری مضطرب و خسته و بیحال رسید روضه نعش حسین وای به گودال رسید
حاج قاسم پسر گم شده زینب بود چهل سال خودش منتظر آن شب بود
او چهل سال به دنبال شهادت میگشت پی آن موشک ویرانگر لامذهب بود
تا تن سوخته را گرد حرم گرداندند روضه خوانها همه از حضرت قاسم خواندند
پرده خوانها همه از غیرت قاسم گفتن از هماوردی او با متخاصم گفتند
ای مردان غیوری که شجاعت دارید در دل خسته خود میل شهادت دارید
ای مردان غیوری که سپاهی هستید مثل دریا همگی لایتناهی هستید
ما همه پشت شمائیم به قاسم سوگند رهروان شهدائیم به قاسم سوگند
ما وفادار به عباس و حسین و حسنیم پیرو امر ولی ـ حیدر خبیر شکنیم
راه ما منشعب از راه سلیمانی نیست راهمان جز دل آگاه سلیمانی نیست
به ستم کار بگوئید ظفر نزدیک است به شب تیره بگوئید سحر نزدیک است
مالک افتاده به خون گرچه، علی تنهانیست هرکه این نکته نداند به خدا از مانیست
تا در این پیکر بی ارزش خود جان داریم ما به فرمانده دانای خود ایمان داریم
نقش یا فاطمه را جمله به سر میبندیم ذوالفقار علوی را به کمر میبندیم