در واقع روند رسانه ای کردن آنچه که از آن با نام ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی در عرصه های مختلف دنبال می شود، ماهیت سیاسی دارد. بطوریکه ماهیت براندازانه پروژه های مزبور با نمایه های اجتماعی – فرهنگی و حتی جنسی و ... بر این امر دلالت دارد که سواره نظام های جریانات معاند با ایجاد موج های فرهنگی – اجتماعی، درصدد عملیاتی سازی اهداف و برنامه های سیاسی از پیش طراحی شده ای در این باره هستند؛ به علاوهاینکه تلاش دارند تا این اهداف و برنامه ها را در درون اجتماع به منصه ظهور برسانند. باید یادآور شد که بروز اجتماعی این اقدامات به آن معنا خواهد بود که افراد جامعه و تلاش برای همراه سازی آنها در این عرصه، به مثابه پیاده نظام های پروژه براندازی به شمار می آیند.
شایان به ذکر است که در رفتار نرم جریانات مذکور که درصدد آسیب رسانی بر سیستم و ساختار سیاسی حاکم در ایران هستند، استفاده از نمودهای غیر واقعی از درون تاریخ است. بطوریکه آنها با یک نگاه روایت گونه از تاریخ انقلاب اسلامی و تحریف ماهیت آن، هجمه های فرهنگی – اجتماعی و حقوقی را به آن وارد می کنند.
از سوی دیگر نیز با پیوند تاریخ انقلاب به شرایط کنونی تلاش می کنند تا ماهیت، محتوا و انگیزه های انقلابی مردم را زیر سوال ببرند و این موضوع را به آنها بقبولانند که انقلاب اسلامی از همان ابتدا در مسیری اشتباه و در مقابل مردم قرار داشته است. به عبارت جامع تر اینکه، پارادایم معاندان نظام اسلامی در سطحی از تحلیل قرار دارد که می توان از آن به عنوان برنامه القاء حس بی اعتمادی عمومی به حاکمیت نام برد و سخن گفت. از این رو برای تبدیل گزاره های تبلیغی در حوزه سیاسی به باور اجتماعی، هرگونه موضع گیری و هر نوع گرایشی که بر علیه نظام اسلامی نمایه گذاری شود، را مورد استقبال قرار می دهند.
آنچه در این باره قابل تأمل می باشد، این است که جریان سازی واحد با هر گونه دیدگاه و باوری برعلیه نظام اسلامی توسط معاندین بر این امر دلالت دارد که در جبهه های دشمنی با نظام سیاسی تغییراتی حاصل شده است؛ در واقع دگرگونی در آرایش مخالفت و دشمنی با نظام سیاسی از یکسو و تلاش برای جذب حداکثری عمومی در بسترهای اجتماعی در ذیل اجرای برنامه های زیر سوال بردن اصالت انقلاب اسلامی و عملکرد نظام اسلامی در عرصه های مختلف اجتماعی – سیاسی –فرهنگی از سوی دیگر، گویای ماهیت و محتوای تازه دشمنی ها در این باره است.