به گزارش پایگاه 598، برافروخته شدن دوباره آتش منازعه در منطقه مورد مناقشه
قرهباغ بار دیگر توجه جهانیان را متوجه این موضوع نسبتاً مزمن محل کشمکش
در قفقاز جنوبی کرده است. هرچند این مناقشه در ظاهر موضوعی از جنس اختلافات
ارضی میان دو کشور است، اما نمیتوان برخی اهداف و معادلات راهبردی و
ژئوپلیتیک را در ورای آن نادیده گرفت. در ادامه تلاش خواهد شد فراتر از
رویدادهای میدانی منازعه، برخی ابعاد راهبردی ولی مغفول واقعشده این عرصه
موردتوجه قرار گیرد:
۱. همانگونه که اشاره شد، مناقشه قرهباغ هرچند شبیه
اختلافات ارضی موجود در سایر نقاط جهان مسئلهای دوجانبه است، اما هرگز
نباید آن را تنها در چارچوب اختلافات میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان
تحلیل کرد. در واقع منافع برخی قدرتهای فرامنطقهای و اهداف برخی بازیگران
مایل به نفوذ در منطقه، اگر بیشتر از تمایلات دو کشور نباشد، کمتر نیست.
در طول سه دهه گذشته و پس از پایان جنگ سرد، غرب در راستای راهبرد «گسترش
ناتو به شرق» تلاش وافری را برای ایجاد دالانی راهبردی بهسوی شرق و برای
ایجاد گسست میان قدرتهای نوظهور، همچون روسیه، چین، ایران و هند به کار
بسته است. منطقه قفقاز جنوبی یکی از اجزای مسیر پیشبینیشده برای گسترش
ناتو به شرق است و در این میان وجود کشمکش در این منطقه بهانه خوبی برای
حضور قدرتهای فرامنطقهای را فراهم میآورد. جالب اینجاست که هرچند به
لحاظ سنتی ایروان به مسکو نزدیک است، اما چندسالی است که غربگرایان در
ارمنستان به قدرت رسیدهاند. در حال حاضر البته برخی آرزوهای توسعهطلبانه
آنکارا (که پیشتر در تلاش برای بازگرداندن سرزمینهای عثمانی در منطقه
عربی با ناکامی مواجه شد) را نمیتوان نادیده انگاشت که این بار با
شعارهای «پانترکیستی» و «پانتورانیستی» در جهت کشاندن موضوع مناقشه به
فراتر از میدان منازعه عمل میکند.
۲. بهجز نیات توسعهطلبانه ناتو و خیالات
قومیتگرایانه یادشده، موضوع دیگری که نمیتوان بر آن چشم پوشید، حضور و
نفوذ مخرب «رژیمصهیونیستی» در منطقه است. اهمیت تاریخی منطقه قفقاز برای
صهیونیستها (بهعنوان یکی از کانونهای خاستگاه یهودیان اشکنازی) و نزدیکی
آن به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، سبب شد که از نخستین روزهای فروپاشی
شوروی، طمع صهیونیستها برای نفوذ در آن برانگیخته شود. در ادامه نزدیک شدن
هرچه بیشتر دولت باکو به تلآویو از یکسو و احساس خطر آنها از نزدیکی دو
ملت مسلمان ایران و آذربایجان، جای پای بیشتری در قفقاز جنوبی برای این
رژیم جعلی فراهم کرد. در سالهای اخیر مناطق شمال رود ارس به بهشتی برای
فعالیتهای جاسوسی و تروریستی رژیم اشغالگر قدس علیه جمهوری اسلامی ایران
تبدیل شد و متأسفانه دولت باکو نیز بیتوجه به حسن همجواری با همسایه جنوبی
به این رویه ادامه داد. نکته قابلتأمل آنکه نفوذ این رژیم به دو طرف
منازعه توسعه یافت بهگونهای که با روی کار آمدن دولت غربگرا در ایروان،
سفارت صهیونیستها در پایتخت ارمنستان درست چند روز قبل از آغاز دوباره
منازعه بازگشایی شد. اگر بگوییم صهیونیستها بازیگر پنهان و سودبرنده از
تداوم منازعه در منطقه هستند که بهنوعی به هر دو طرف درگیر نزدیک شدهاند.
۳. در روزهای اخیر خبرهایی از انتقال برخی از عناصر
میدانی گروهکهای سلفی تروریستی سابقاً فعال در سوریه به منازعه قفقاز
شنیده شده است. حتی اگر اکنون این خبرها صحت هم نداشته باشد، اجرای چنین
سناریوی کثیفی از سوی سرویسهای اطلاعاتی غرب برای برهم ریختن ثبات منطقه و
ایجاد ناامنی در مرزهای جمهوری اسلامی ایران و البته نزدیک سرزمین روسیه،
در آینده بعید نیست. هزار نکته باریکترازمو همینجاست که ممکن است برخی
کشورهای منطقه که دارای منافعی در مناقشه بوده و سابقه حمایت از
تروریستها در سوریه را دارند در این سناریو نقشآفرینی نموده باشند یا
بنمایند. در این میان بهطور مشخص سران «آنکارا» ممکن است بخواهند بخت خود
را با تکرار این سناریو غلط بیازمایند. حاکمان آناتولی باید بدانند که
سابقه منازعه آنها با ارامنه نباید آنها را به این خطای بزرگ محاسباتی
بکشاند و به خطوط قرمز امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نزدیک نماید. هرگونه
اشتباه در انتقال تروریستها به قفقاز و یا تلاش برای فعال نمودن گسلهای
قومی در منطقه، بههیچعنوان تحمل نخواهد شد و هزینههای سنگینی برای
عاملان این خطای راهبردی به دنبال خواهد داشت. امید است که ساکنان «کاخ
آقسرای آنکارا» از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ و مساعدتی که همسایه شرقی برای
نجاتشان از دست کودتاچیان انجام داد، عبرت گرفته باشند.
بر اساس آنچه اشاره شد تداوم بیثباتی و ناامنی در
منطقه به سود کشورهای منطقه نبوده و در شرایطی که طرفین درگیر ظرفیت اتمام
یکسویه جنگ به سود خود را ندارند، تنها برنده واقعی منازعه بازیگران خارج
از منطقه و مایل به نفوذ است. بر همین مبنا است که جمهوری اسلامی ایران از
پایان درگیری نظامی و حل مسئله از طریق مذاکره حمایت نموده است. ممکن است
برخی در داخل به دلیل برداشت ناقص از این گزاره که «قرهباغ خاک اسلام است»
و یا به دلیل خنثیسازی تبلیغات سوء گروهکهای قومی، مواضعی در حمایت از
یکی از طرفین درگیری را طرح نمایند. اما باید گفت که اولاً دولت تحت نفوذ
صهیونیستها در باکو را نمیتوان مدعی صالحی برای یک سرزمین اسلامی دانست و
ثانیاً مواجهه با یک صحنه مورد مداخله بازیگران فرامنطقهای پیچیدگیهای
خاص خود را دارد و بهصرف بیاثر سازی تحرکات قومگرایانه نمیتوان در مورد
این عرصه پیچیده اظهارنظر و موضع کرد.
محمدجواد اخوان - روزنامه جوان