قاعدۀ «عرضه و تقاضا» اگرچه مفهومی اقتصادی است؛ امّا در سایر موضوعات هم امکان تعمیم دارد. یکی از قابلیتهای جالب این قاعده، این است که شما حتی اگر از تقاضای جامعه بیخبر باشید؛ با نگاه به آنچه عرضه میشود، میتوانید خواستهای جامعه را کشف کنید.
عَرضۀ جامعه خبریِ کشور نیز، مستثنی از این قاعده نیست و هرچه در رسانههای خبری میخوانیم یا میشنویم هم بازتابی از تقاضای جامعه است.
شاید بتوان گفت که بالاترین دغدغۀ خبری در این روزها، اخبار مربوط به کرونا است که اگرچه دغدغهای بهجا و صحیح است؛ امّا با توجه به آنچه در واقعیت مشاهده میکنیم، به نظر نمیرسد که پیگیری اخبارِ آن، اثر مثبتی روی مخاطبان و حتی منتشرکنندگان آن داشته باشد.
در بازار خبری کشور، عدهای سرگردان بورس و اخبار مربوط به آنند تا ببینند که بالاخره بالا میکشد یا نه!
در مقابل، عدهای هم چشم دوختهاند تا پایین کشیدن دلار را تماشا کنند!!
زرنگها گوش به زنگ هستند تا زودتر و به صورت ویژه (!) خودرو ثبت نام کنند تا اگر بخت با آنها یار بود و اسمشان درآمد؛ خودرو را تحویل بگیرند و در بازار آزاد گرانتر بفروشند.
پیگیری اخبار مربوط به خروجیِ هزاروپانصد تومانی مرغ هم که جای خود را دارد.
برخی فقط در فضای نخبگانیِ (!!) توییتر غوطهورند و همچنانکه چشم دوخته به توییتهای «ایدی کوهن» هستند، گوش تیز کردهاند که صدای انفجاری از جایی در میآید یا نه. تحلیلگرهایمان هم در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که اگر «ترامپ» بماند، بدبخت میشویم و این «بایدن» است که ما را خوشبخت میکند؛ خودمان هم که اصلاً قرار نیست منشإ اثر باشیم!
برخیمان هم ساعتها در فضای اینستاگرام به کنجکاوی از زندگیِ این و آن مشغولیم و با جوریدنِ صدر تا ذیل عکسها، چک کردن شایعات جدید و دیدن طنزهای فاخر(!)، «سس ماس» گویان، پِیجهای مختلف را ورق میزنیم و تفریح میکنیم.
در این میان، برخی اخبار مبنی بر فیلترینگ هم منتشر میشود و اینکه کارشناسان در اولویت فیلتر تردید دارند و در تدارک این هستند که ببینند چگونه میتوان از فیلترشکنهای قانونی استفاده کرد.
فارغ از دغدغههای سیاسی و اقتصادی که به واقع در کشور ما وجود دارد؛ روی سخنم با فعالان و دوستداران «فرهنگ» کشور است که در این وانفسای جامعه، اقبالی نمیبیند، تقاضای چندانی ندارد و اندک اندک به محاق میرود.
بدون تعارف بگویم که عنان فرهنگ کشور را از دست رفته میبینم و اندک فعالیتهای جسته و گریخته را هم جهت خالی نبودن عریضه میدانم.
سالها پیش در جلسهای با یکی از مسئولین کشور، حرف هوشمندانهای شنیدم که به درد این روزهای ما میخورد. در آن جلسه، برخی از مسائل و مشکلات فرهنگی کشور بیان شد و بنا به همفکری و همراهی جهت حل این مسائل بود.
نگاه عموم حاضران جلسه این بود که اگرچه مشکلات و مسائلی وجود دارد؛ امّا علیالقاعده جایگاهها و افرادی تعبیه شدهاند که دارند به این مسائل رسیدگی میکنند و جای نگرانی نیست!
این مسئول جوان، حرف پختهای در جواب این جماعت زد که هنوز در گوشم زنگ میخورد. او گفت: «اگر تصور میکنید که در ازای مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، افراد و مجموعههایی هم وجود دارند که همۀ وقایع را رصد میکنند و در صورت بروز مشکل، به صورت خودکار به رفع آن اقدام مینمایند؛ کلاهتان پس معرکه است!
در مواجهه با مسائل جامعه، اگر خودتان کاری کردید، کردید؛ و الّا هیچ کس نیست که آن کار را انجام دهد. اگر شمایی که دغدغه دارید و هوشیارید، کار را به هوایِ دیگری رها کنید و با خیال راحت بخوابید؛ مطمئن باشید که باقی هم پیشتر از شما خواب بودند و هیچ کاری پیش نخواهد رفت».
باز هم میگویم که روی سخنم با آنها است که دغدغه فرهنگ جامعه را دارند.
این روزها که عموم (به هر دلیل) درگیر ابتدائیات شده اند و (باز هم به هر دلیلی) تقاضای فرهنگی در اولویت آنها قرار نمیگیرد؛ باید هوشیارتر بود. بیهوده نشستن و نظارهگر بودن که «حالا ببینیم چه میشود»، بدترین عکسالعمل موجود است.
باید به صورت فردی و جمعی، فکری به حال وضعیت فرهنگی جامعه کرد و هم به صورت فردی و هم جمعی، دست به اقدام زد.
شاید این نوع سخن گفتن، کلّی به نظر برسد؛ امّا مخاطب هوشیارِ دغدغهمند، به خوبی میداند که از چه صحبت میکنیم.
دست روی دست گذاشتن به امید متولیان پیشساختۀ فرهنگ، دردی از ما دوا نمیکند. الان وقت ورود دغدغهمندان فرهنگ است که بیدار باشند و خودشان کار را به دست بگیرند.
هرچه بیشتر در اخبار جستجو میکنم، هرچه بیشتر از افواه میشنوم و هرچه بیشتر در جامعه میگردم و نظاره میکنم؛ مرا بر آن میدارد که تأکید کنم: «درنگ جایز نیست». هرکس با هرآنچه در توان دارد باید به میدان بیاید و کاری بکند. اگر خودمان کاری کردیم، کردیم؛ و الّا کلاهمان پس معرکه است!