به گزارش پایگاه 598، جریان اصلاحات، پای نام روحانی مهر تایید زد و رسانهها و مردم نیز به
اعتبار همین تایید پای کار آمدند و روحانی را به پاستور فرستادند، بنابراین
اصلاحطلبان نمیتوانند بگویند اگر روحانی موفق بود، مال ماست و اگر ناکام
شده، ربطی به اصلاحطلبان ندارد. نمره قبولی یا مردودی روحانی، حتما و
قاعدتا در کارنامه اصلاحطلبان نوشته میشود.
اما نتیجه این روند چیست؟ فقدان استراتژی تعریف شده اصلاحات در زمان خاتمی،
تضعیف و حذف اصلاحطلبان واقعی در دوران احمدینژاد و ضعف عملکرد دولت دوم
روحانی(به هر علت) و رویگردانی عملی وی از ادبیات اصلاحطلبی، منجر به
وداع تاریخی و رسمی با اصلاحات میشود.
آنچه در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی دیدیم تنها بیت اول غزل خداحافظی
است و ادامه ماجرا در انتخابات ریاستجمهوری ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، عیانتر و
عریانتر رخ نشان خواهد داد. خاتمی نیز «تَکرار» نخواهد کرد و تکرار هم
کند، گوش شنوایی نخواهد یافت.
این سرنوشت محتوم جریانی است که به جای گفتمانسازی استراتژیک و
برنامهریزی عملیاتی برای اجرای اصلاحات واقعی و مردمی، به اعتبار شخصی
افراد تکیه کند و شروع به خرج کردن آن نماید و ناگهان ببیند که سرمایه بر
باد رفته و دستها خالی شده است. از این رو، هرچند نیاز به اصلاح امور کشور
همچنان باقی است، اما باید گفت که جریان اصلاحطلبی متعارف، رسما به محاق
میرود، جریانی که زمانی تنها از فقدان استراتژی اصلاحطلبانه رنج میبرد و
اینک، دچار افت سرمایه اجتماعی شده است. نویسنده در پایان تاکید میکند که
با این وضعیت باید از اصلاحطلبان در تاریخ ایران خداحافظی کرد.