سلام بر ابراهیم، حاتمی کیا با همه ی وجودش فضای انقلاب و جنگ و آرمان های مقدس بسیجیان و زمزمه های عاشقانه ی شهیدان را درک کرده است. از اعماق جان به این نظام مقدس ایمان داشته و بدان عشق می ورزد، خود را از نظام و نظام را از خود می داند، با این وجود بر برخی آثارش خلل هایی در آن مشاهده می کند که اگر ترمیم نشوند، سلامت هویت نظام به خطر می افتد. حاتمی کیا کارگردانی بومی است که به زبان اسلامی-ایرانی کار می کند، چون زیست بوم خود را می شناسد و نظام و جامعه را خوب رصد می کند و دغدغه های ایمانی-انقلابی دارد، سوزن پرگار را بر نقطه ی صحیحی از صفحه قرار می دهد. بله تنها مشکل حاتمی کیا این است که وابسته به غرب و یا جریان فکری غربزده ای نیست و این خود برای جرم وی نزد کسانی که بویی از آرمان های مقدس توحیدی نبرده اند، کافی است.این اولا نوشته نمی خواهد تمامی آثار و شخصیت حاتمی کیا را به تصویر بکشد، تنها یک وجهه از آثار هنری او مد نظر است، ثانیا افراد در گذر زمان تغییر کرده و نگاهشان و تحلیلشان نسبت به امور دستخوش تحول می گردد، لکن آنچه در اینجا به عرض می رسد به نظر نگارنده رویکرد غالب حاتمی کیا در سالیان أخیر بوده است.
سلام بر ابراهیم، فیلم های «آژانس شیشیه ای» و «بادیگارد» و «خروج» هر سه یک تم اصلی دارند، افرادی که در ابتدا ارزشهای اسلامی-انقلابی داشتند، وارد مناصب نظام شدند و سپس نقش آنها بر هویت انقلابی شان غلبه کرده و از محافظ به بادیگارد (از نگاه ارزشی به نگاه شغلی) تغییر ماهیت دادند. اما یک تفاوت ظریف از «آژانس شیشه ای» تا «بادیگارد» وجود دارد. در «آژانس شیشه ای» حاج کاظم و عباس بعد از جنگ از نظام کنار کشیده و به زندگی خود مشغول هستند، ایشان چون وارد حاکمیت نشده اند، طبیعی است که همان حال و هوای دهه ی 60 و ارزش های آن را یدک می کشند، اما احمد کوهی که همرزم حاج کاظم بوده است، وارد وزارت شده است و دغدغه های متناسب با جایگاه خود را دارد. ویژگی هر موقعیت اجتماعی این است که وقتی شخصی وارد آن می شود، آن نقش یا ساختار بر فرد و هویت فردیشتأثیر گذار است، و هنجارها و ارزش های خود را به او تحمیل می نماید. برای مثال اگر کسی معلم شود، کم کم نقش معلمی در سرتاپای وجودش رسوخ می کند، چون بایستی در کلاس نحوه ی خاصی راه برود، نحوه ی خاصی برخورد کند، نحوه ی خاصی خطاب و عتاب کند و به همین منوال برای آنکه بتواند معلمی ایده آل باشد، بایستی بتواند به اقتضائات یک معلم ایده آل از منظر ساختار مدرسه و سایرین تن بدهد. همین امر موجب می شود که اگر متوجه نباشد، اندک اندک باورها، ارزش ها و حتی شخصیت او متحول شود، تا حدی که این شخصیت بر سر تعاملش با زندگی شخصی خانوادگی اش نیز تأثیر گزار است. شاید نمونه ی بارزی که مشهود همگان قرار گرفته است افراد نظامی هستند. برخورد عادی یک فرد نظامی یا ارتشی و نظم و مقرراتش در زندگی شخصی اش چقدر با دیگران متفاوت است؟ اینها تأثیر ساختار و نقش بر فرد است[1].احمد کوهی در «آژانس شیشه ای» همین حال و هوا را دارد. به علاوهاخلاق حرفه ای اقتضاء می کند که وقتی شما مسئولیتی را قبول می کنید بایستی علائق و سلائق و حب و بغض ها و حتی ارزش های شخصی و هویتتان را بیرون از نقش پارک کنید، و وقتی وارد نقش شدید به تمامی لوازم آن ملتزم باشید. احمد کوهی به تمامی لوازم یک مأمور اطلاعاتی در فیلم ملتزم است، هیچ کجا از اخلاق حرفه ای یک مأمور دولت تخطی نمی کند، عقلانیت مدرن دقیقا همین اقتضاء را اما عقل و دل دینی به وضوح مشاهده می کند که این کار خلاف است. شاید اگر بخواهیم در میان واژه ها از آنچه در این افراد روی داده است تعبیر کنیم، ازخودبیگانهیا مسخ شده (ممسوخ) و یا در نگاه دینیدنیازدهبهترین واژه باشد. در نگاه حاتمی کیا در این نظام تنها یک شخص هست که هنوز ارزش محور بوده و نقش بر او غالب نشده است و آن رهبری نظام است، رهبری بصیر و کیّس که دقیقا قبل از آنکه کار بیخ پیدا کند و نظام بروکراسی و نقش های به ظاهر عقلانی آن بر هویت ارزشی مومنین انقلابی غلبه کند، جلوی کار را می گرد. هویت انقلابی-ارزشی و آرمان های رهبری هنوز بر نقش وی که می خواهد از او محافظه کاری ظاهر بین بسازد غلبه دارد. او درست تشخیص داده بود، رهبری معظم در این سالیان هیچ گاه در چارچوب هایی چون دیپلمات و امثال ذلک قرار نگرفت، او همواره رهبر انقلابی مستضعفین جهان بوده و هست و هیچ گاه از خودبیگانه و ممسوخ نشد. البته بایستی به حاتمی کیا حق داد، این فیلم در اواسط دهه ی هفتاد یعنی اوج دوران سازندگی دولت هاشمی رفسنجانی با نگاه های خاص ایشان در باب توسعه ی غربی و عدم حساسیت به ارزش های اسلامی-انقلابی ساخته شده است. شاید شخص ایشان مصداق تام و تمامی برای شخصیت احمد کوهی در فیلم باشد.
سلام بر ابراهیم، شخصیت حیدر در فیلم «بادیگارد» دقیقا همان شخصیت حاج کاظم در فیلم «آژانس شیشه ای» است، با این تفاوت که حیدر درون نظام قرار دارد. به نظر می رسد افرادی مثل سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر حاتمی کیا تأثیر گذارده اند، افرادی که هنوز انقلاب و ارزش های درونشان زنده است، و هیچ پست و مقام و نقشی نمی تواند جان پاک و نیت خالص ایشان را مقلوب کند. حاتمی کیا در این فیلم نشان می دهد که نظام زنده است و افرادی این چنین هنوز هم در نظام وجود دارند، اما رویکرد رقیب نیز جدی و خطرناک است. حیدر در نقش یک بادیگارد در هنگام حمله ی تروریستی به درستی عمل کرد، اخلاق حرفه ای را کامل رعایت کرد اما در مقام یک محافظ که آمده است جان خود را فدایِ (بخوانید ذبیح) نظام و شخصیت های نظام کند – نه اشخاص درجه ی دوی پُست زده و ممسوخ– خود را مسئول می داند. حیدر هنوز برای اسکناس کار نمی کند، برای ارزش ها می جنگد، حال و هوای حیدر دقیقا حال و هوای رزمنده های دهه ی شصت است، که معتقد بودند راه قدس از کربلا می گذرد، بسیجیان نمی آمدند تا مثل لاشخورها از جبهه غنیمت برچینند، یا به دنبال تصاحب پست فرماندهی و سرلشگری به منطقه اعزام نمی شدند، بلکه آمده بودند تا جان خود را فدای ارزش ها و باور ها و جانشین امام زمان علیه السلام کنند. نگاهشان این بود کهبایستی برای نظام عرق و علق ریخت، در سخت ترین وضعیت بایستی مقابل ظالم و استکبار – بخوانید آمریکا و ایادی آن- ایستاد، اما مسئول حیدر و حتی برخی افراد مسئول داخل نظام، این عرصه را واگذار کرده و به شکل انسان های عاقل و مدرن و ظاهر بین و دنیاگرا تنها با ظاهری مذهبی ریش و تسبیح و یقهی دیپلمات در آمده اند.
سلام بر ابراهیم، بادیگارد شاید مهم ترین تحذیر به جمهوری اسلامی باشد، تحذیری که خبر از خطرناکی تبدیل شدن نظام مقدس به یک نظام حکومتی و دولتی در عرض سایر دولت های جهان می دهد. حاتمی کیا روی نقطه ای حساس دست گذاشت، جایی که هویت نظام را شکل می دهد، یعنی نگاه مسئولین نظام به نظام و نقش خود و نگاه مردم به نظام مقدس. حاتمی کیا در «بادیگارد» به فرهنگ نظام اسلامی، یعنی مبانی و ارزش ها و باورهای حول نظام می پردازد. مبادا روزی بیاید که الفاظ از معانی حقیقی و اصیل خود تهی شوند و حالت لقلقه ی لسان و کلیشه ای به خود بگیرند. این ادبیات را می توان در کلمات مأمور اطلاعات قیصری (با بازی فرهاد قائمیان) مشاهده کرد.
سلام بر ابراهیم، فیلم «بادیگارد» البته نشانی از دغدغه های حاتمی کیا در سالیان میانی کارهای خویش یعنی «موج مرده» و «به نام پدر» را نیز در خود بروز داده است. این مشکل که عده ای برای دفاع از دین و ناموس و عرض ملی به جبهه های جنگ رفتند، با جلوداری ایمان و عشق به شهادت از هیچ کاری فروگذاری نکردند، اما پشت جبهه افرادی که بایستی کار فرهنگی-تربیتی انجام می دادند، نتوانستند مسئولیت خویش را به درستی انجام دهند،نه تنها جهاد نکردند، بلکه سست عنصرانه همنوا با مشهورات جامعه ی غربی شده و تیشه به ریشه ی نسل بعد زدند. این افراد مشهورات متعفن غربی را در قالب های مختلف به کودکان و نوجوانان ما تزریق کردند و گرایشات مادی و دنیوی و دوری از معنویت را رقم زده و بین نسل های ما فاصله ی فرهنگی انداختند. همین امر موجب شده است که جوانان با دغدغه ها و فرهنگ انقلابی-ارزشی نسل گذشته آشنا نشوند. نماد این گروه در فیلم بادیگارد، مریم دختر حاج حیدر ذبیحی است.
سلام بر ابراهیم، فیلم «بادیگارد» بریک نقطه ی روشن و امید بخش نیز دلالت می کند، و آن جوانانی هستند که اگرچه نتوانستند یا انقلاب همانند نسل پیشین ارتباط برقرار کنند، لکن اصالت خویش را از دست نداده و درحال نبرد با جبهه ی باطل داخلی و خارجی می باشند. میثم زرین فرزند شهیدی که هنوز به درجه ی فهم حیدر نرسیده است اما دل در گرو افراد از خود بیگانه نیز نسپرده و راه آنان را قبول نداشته و در مقابل مسخ درونی و بیرونی می ایستد. البته نقش این نسل جوان در «به وقت شام» پر رنگ تر و پر رنگ تر می شوند. به نظر می رسد رشادت طلبی امثال حججی ها در سوریه و جوانان انقلابی در عرصه های مختلف، دیدگاه حاتمی کیا را قدری متعدل می سازد. این جوانان نشان داده اند که آن فرهنگ هنوز نمرده است و دریغ است که مدرنیته بتواند هویت ایمانی-انقلابی جامعه ی ما را ببلعد.
سلام بر ابراهیم، اما فیلم «خروج» شاهکاری دیگر از ابراهیم حاتمی کیا و فیلم دلسوزانه ی دیگری برای جمهوری اسلامی می باشد. البته علاوه بر مسئولین، مردم مومن و انقلابی ایران زمین نیز با یک چرخش صحیح، مخاطب فیلم قرار می گیرند. پس فیلم دو رویه دارد اول مسئولین و سپس مردم. اما بخشی که متوجه مسئولین است این نکته را یادآوری می کند که جمهوری اسلامی از یک خلأ قانونی فرهنگی رنج می برد که اگر نتوان آن را مدیریت کرد منجر به غرق آن می گردد. چنانچه نظام در این چهل سال در عدالت خواهی نتوانست نمره ی خوبی کسب کند، در مواجهه با اعتراضات مردمی نیز نتوانست موفق باشد. پیگیری اوضاع مردم و احساس قرب و همدلی با ایشان اگرچه در برخی مسئولین نظام مشاهده شده است، لکن برخی نیز دور خود یک حصار آهنین کشیده اند که کسی را توان نزدیک شدن به ایشان نمی باشد. این فاصله زمانی خود را نشان می دهد که مردم نسبت به بخشی از نظام معترض هستند و این ادعا را دارند که حقی از ایشان تضییع شده است. عموم مردم جامعه مومن و انقلابی و قائل به نظام ولایت فقیه و ارزش ها می باشند، اما در مقام عمل چون بحث تزاحم و مشکلاتی با برخی از اجزای نهادهای حاکم پیش می آید، بایستی راه کاری منظم و منضبط و سهل الوصول دستگیر افراد باشد. شاید شما نیز این حال را تجربه کرده باشید که اگرچه به شدت عشق به امامین انقلاب و نظام اسلامی در شما موج بزند، لکن وقتی یک مأمور نیروی انتظامی یا یک بخشدار یا مسئول با شما بد برخورد کند، یا ظلمی را از شخصی که جایگاهی در نظام دارد متحمل می شوید، چون دستتان به جایی بند نیست، مأیوس شده و در اصل همه ی امور شک می کنید. متأسفانه جمهوری اسلامی چون نتوانسته است مکانیزمی برای اعتراضات اجتماعی – خواه به حق و خواه به باطل- در شاخه های مختلف آن تعبیه کند، دچار بحران می شود. رسانه ی های غربی و ایادی غرب زده شان و منافقین بر گرده ی همین خلأ قانونی موجود در نظام اسلامی سوار می شوند، و به مردم و نظام ضربه می زنند. همین امر موجب می شود که درخواست اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی مردم، سریعا وارد سیاست بازی شده و در موارد بسیاری کار امنیتی می شود. با امنیتی شدن وضعیت، نیروهای انتظامی و سپاه وارد عمل می شوند، و این خود موجب موج سواری بعدی رسانه ها را دی پی دارد. جمهوری اسلامی با وجود موفقیت در عرصه های دیگر در عرصه ی مواجهه با اعتراضات مردمی و هم چنین پوشش خبری این قبیل اتفاقات هنوز نتوانسته است به مدلی دینی و یا حتی عقلایی دسترسی پیدا کند.اعتراض مدنی اگر به نحوی صحیح صورت بگیرد هم برای نظام و هم برای مردم مفید است. برای نظام مفید است چون نظام بایستی در صدد اصلاح نواقص خویش بر آید و نخاله های خویش را دور بریزد و هم برای مردم مفید است تا اولا بتوانند احساسات خود را تخلیه کنند و ثانیا بتوانند به نظام و آرمان های آن اعتماد داشته باشند. اما آن رویه از فیلم که متوجه مردم است، نشان دادن این واقعیت است که چگونه رسانه و افراد بیمار و مریض می توانند هویت یک حرکت صحیح را به راحتی مقلوب ساخته و از محتوای اصلی آن خارج کنند، لذا در این زمین خیلی بایستی با احتیاط قدم برداشت تا مبادا برای درست کردن ابرو، چشم کور شود.
سلام بر ابراهیم، فیلم «خروج» به نوعی نقدی بر برخی مسئولین از خود بیگانه نیز می باشد، که عموما در وسط هرم نظام قرار می گیرند. امثال آتشکار ها در نظام کم نیست که به جای خروج از بازی رسانه ای غربی و مواجهه ی درست ارزشی-انقلابی با مردم خود وارد بازی رسانه ای شده و صورت را مقدم بر معنی می کنند.اگرچه رسانه امری مهم است، اما نباید فراموش کرد که بازی رسانه به نحوی غربی آن، دون شأن نظام اسلامی و مسئولین آن می باشد. جنگ روایت ها اگر چه مهم است و بایستی بتوان درست روشن و صحیح روایت کرد اما نباید روایت باز شد. البته «خروج» امید بخش این نکته نیز هست که در صدر نظام افرادی قرار دارند که از این قاعده مستثنی هستند، اما معمولا دورقابچی ها خود مانع ارتباط صحیح مسئولین و مردم می باشند. اگر نگاهی واقع بینانه به فیلم داشته باشد، فیلم را عاری از جهت گیری های سیاسی نسبت به شخصیتی خاص می بیند، فلذا افرادی که به خاطر جهت گیری سیاسی شان زبان به هتاکی علیه حاتمی کیا هستند، عموما خود مزدورهایی می باشند که کمر به نابودی ارزش های اسلامی و ارتباط صحیح طبقه ی حاکم و مردم بسته اند. به علاوه آن تم قبلی که جوانان انقلابی هنوز هستند و می توانند جای خالی نسل گذشته را پر کنند، در این فیلم پر رنگ تر است. در این فیلم حتی پسر از پدر ارزشی تر و انقلابی تر گشته و در شهادت طلبی از وی پیشی می گیرد و این یعنی امید ...
سلام بر ابراهیم، در این اوضاع فرهنگی که عموم فضای سینما دست روشنفکران و علاقه مندان به فرهنگ غربی و یا افراد خنثی نسبت به ارزش های اسلامی – انقلابی قرار دارد، به راستی ابراهیم حاتمی کیا جهادگر عرصه ی سینمایی و فرهنگی می باشد. خدایش لغزش های را ببخشاید و توفیقش دهد هم برای تولید محصولات بهتر و غنی و هم برای تربیت جوانانی که بتوانند به مرور جای وی را پرکنند.
[1] البته میزان این تأثیر با توجه به قدرت فرد و نحوه ی مواجهه ی آن با نقش اجتماعی و حتی خود نقش اجتماعی متغیر است. برخی همین مطلب را قدری پر و بال می دهند که سر از نسبیت محض در می آورد، لکن به نظر می رسد که هر چه افراد خودساخته تر و به لحاظ نفسانی قوی تر و دارای کمالات روحی بیشتری باشند، و یا حتی افراد ضعیف تر آگاه باشند که چگونه با ساختار و نقش های اجتماعی و تأثیرات آن مواجهه کنند، این تأثیر پذیری کاهش می یابد، حتی می توان آن را به صفر رساند. در شریعت مبیّن اسلام راهکارهای متعددی برای این امر ارائه شده است که در جای خود قابل طرح می باشد.