به گزارش پایگاه 598، متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ سوم شهریور 99 است که در شب پنجم محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، خدای متعال در این آیات شریفه سوره مبارکه بقره می فرماید: در این تردیدی نیست که ما شما را مورد ابتلاء قرار می دهیم و این ابتلاء هم، اقسامی دارد. معنای این آیات با توجه به سیاق آیات بعثت اینگونه می شود که خدای متعال بعد از این که پیامبرش صل الله علیه و اله و سلم را می فرستد و تعلیم کتاب و تزکیه اتفاق می افتد، برای آنها امکان ذکر و شکر فراهم می شود. پس وقتی این راه باز می شود، انسان می تواند شکر کند و نعمت ها را در راه خدا به چرخش در بیاورد. یکی از مسائل مهم در این آیات، مسئله تغییر قبله است. چرا که بیت المقدس، ظرفیت ساخته شدن امت حضرت صلوات الله علیه، حول آن را ندارد. اما کعبه که حقیقت آن قلب رسول اکرم صلوات الله علیه است چنین ظرفیتی را داراست. پس امتی که این قبله و این رسول را دارد، ظرفیت این را دارد که همه زندگیش ذکر و شکر الهی بشود، ولی تا رسیدن به مقام ذکر و شکر یک موانعی سر راه است و راه رفتن با این پیامبر صلوات الله علیه سختی دارد و در آن، قتال هست. پس خالص شدن و ساخته شدن امت حضرت صلوات الله علیه منوط به یک ابتلائات سنگین است که محور این ابتلائات هم خود معصوم است. یعنی اصل بار روی دوش خود وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام است. با ابتلائات نبی اکرم صلوات الله علیه و با عاشورا و داستان احراق بیت و صبر امیرالمومنین علیه السلام است که امت ساخته می شود.
تبیین آیات سوره بقره با توجه به آیات قبل
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين * الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(بقره/155-157). عرض کردیم که خدای متعال در این آیات شریفه سوره مبارکه بقره می فرماید: در این تردیدی نیست که ما شما را مورد ابتلاء قرار می دهیم و این ابتلاء هم اقسامی دارد. بعد پنج قسم از این ابتلاء را در این ایه شریفه بیان کرده و فرموده ابتلاء کار ماست.
البته روشن است که این ابتلاء برای رشد مومنین هست و در این ابتلاء چیزی از دست مومنین نمی رود بلکه خالص و پاک می شوند. در ایات قبل می فرماید: «ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ»(بقره/143)، این ابتلائات برای این نیست که خدای متعال می خواهد ایمان شما را از بین ببرد. بلکه بعکس است و در این امتحان هاست که ایمان انسان خالص می شود. بعد می فرماید: به انهایی که پای برنامه و ابتلاء ما می ایستند و صبر می کنند، بشارت بده که یک معنای بشارت همانی است که در ایه بعد آمده؛ «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».در ادامه خداوند فرمود: صابرین انهایی هستند که در مصیبت ها متذکر این معنا می شوند، «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، پس انهایی که خدا را مبدأ و معاد می دانند می توانند پای طرح خدا بایستند.
این اجمالی از ایه بود منتها عرض شد که این آیه یک سیاقی دارد که به دنبال آیات تغییر قبله و بحث بعثت نبی اکرم صلوات الله علیه و دستور به ذکر و شکر و استعانت به صبر و صلاة است. این سیاق را با یک قرائت توضیح دادیم و گفتیم که چطور بعضی مفسرین آن را معنا کرده اند. معنای آیات با توجه به سیاق، اینگونه می شود، خدای متعال بعد از این که پیامبرش را می فرستد و تعلیم کتاب و تزکیه اتفاق می افتد، برای آنها امکان ذکر و شکر فراهم می شود. پس تا این کلمه ذکر نازل نشده که وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه هستند، امکان متذکر شدن به خدا نیست و تا راهی به سوی خدا باز نشده امکان شکر کردن نعمت ها نیست. پس وقتی این راه باز می شود انسان می تواند شکر کند و نعمت ها را در راه خدا به چرخش در بیاورد. لذا بعد از بعثت رسول صلوات الله علیه و تغییر قبله از ما طلب ذکر و شکر می کنند.
این مسیر ذکر و شکر هم با یک امتحانات سخت و هجوم وسوسه های شیطان همراه هست، لذا ما نیاز به استعانت به صبر و صلاة داریم. کسانی که به راه می افتند و به مقام ذکر و شکر می رسند، استعانت به صبر و صلاة می کنند و در این راه کمک می گیرند، برای این که برسند به مقصد، احتیاج دارند به این که خدای متعال بلا بفرستد و بلای خودشان آنها را خالص کند. لذاست این اشخاص به صبر و شکر در بلا می رسند، نه به عجز و بی صبری.بنابراین ظهور سیاقی اینطور معنا شد که عرض کردیم.
احتمال دیگری از مفهوم آیات با توجه به مسأله تغییر قبله
حالا یک احتمال دیگر را هم تقدیم می کنیم. به نظر، مسئله تغییر قبله مسئله بسیار مهمی بوده و شاهدش هم آن مجادلات فراوانی است که یهود با وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه بعد از مسئله تغییر قبله کردند. حضرت صلوات الله علیه تمام دوران مکه را، رو به بیت المقدس نماز می خواندند که قبله یهود هست. بعد هم که مدینه تشریف آوردند تا هفده ماه باز به بیت المقدس نماز خواندند. یعنی ماه رجب سال دوم هجرت، قبله به سمت کعبه برگشته است. حضرت در مدینه و در مسجد بنی سالم نماز می خواندند، دو رکعت نماز را خوانده بودند که جبرئیل سلام الله علیه آمد و بازوی حضرت صلوات الله علیه را گرفت و برگرداند به سمت مکه و کعبه، که چون شمال و جنوب هست، حضرت صد و هشتاد درجه برگشتند و کاملا پشت به بیت المقدس و رو به کعبه نماز خواندند. بیت المقدس در شمال مدینه است و کعبه در جنوب، پس ایشان کاملا رو به جنوب برگشتند و در وسط نماز قبله تغییر کرد. مسجد ذو قبلتین هم، به همین جهت نامیده شده، چون حضرت در یک نماز، هم رو به بیت المقدس نماز خواندند و هم کعبه.
این برای حضرت بسیار مهم بوده و برای قوم یهود هم یک چیز عجیبی بوده است. لذا مجادلات جدیدی هم با حضرت صلوات الله علیه گذاشتند. شاهد این که برای حضرت صلوات الله علیه هم مهم بوده این است که می فرماید: «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها»(بقره/144)، آن نگاه های منتظرانه شما به سوی آسمان را دیدیم، پس شما را به سوی قبله ای هدایت می کنیم که مورد پسندتان است. گویا ایشان رضایش در این بوده که کعبه قبله باشد.
نکته مهم دیگر این که واضح بوده و یهود هم می دانسته که قبله نبی اکرم صلوات الله علیه کعبه است و قبله بر می گردد. این نکته از همین ایات هم استفاده می شود و خدای متعال می فرماید که اینها می دانستند و برایشان واضح بود. نکته دیگر این که خداوند می فرماید: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»(بقره/143)، این که قبله شما را رو به بیت المقدس قرار داده بودیم، برای این بود که ببینیم چه کسانی از ان تبعیت می کنند و چه کسانی به سنت های خودشان بر می گردند. این که این قبله را از اول رو به بیت المقدس قرار داده بودیم یک ابتلاء و امتحان بود و الا قبله حضرت کعبه بود.
از داستان حضرت ابراهیم خلیل سلام الله علیه و امت سازی ایشان و اقامه بیت هم کاملا پیداست. ایشان وقتی آن عهد را می بندند که پرچمدار لشکر نبی اکرم صلوات الله علیه باشند و برای امت حضرت صلوات الله علیه زمینه سازی کنند، مأمور می شوند تا کعبه را به پا کنند و بیت الحرام را برای این غافله ای که در راهند تطهیر بکنند. لذا معلوم بوده که این قبله از اول، کعبه است و ظرفیت دارد که حولش یک امت درست بشود. «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتي كانُوا عَلَيْها»(بقره/142)، آنهایی که سفیه اند و درک این حقایق را نمی کنند، می گویند که چه چیز موجب شده که رویشان را از قبله قبلی برگردانند؟! اگر ان باطل بود، پس چرا رو به آن نماز می خواندند؟! اگر حق بود پس چرا بر میگردند؟! «قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» مشرق و مغرب عالم از آن خداست، پس هر کسی را که بخواهد به صراط مستقیم هدایت می کند. بعضی از این خواستند استفاده کنند و بگویند خدای متعال می خواهد بفرماید که نباید روی جهت نماز خواندن اصلا اهمیت قائل شویم، پس ان چیزی که مهم است امر خداست! اوست که مالک مشرق و مغرب است و هدایت می کند، لذا مهم نیست قبله این طرف باشد یا آن طرف! ولی خب این با آن فضایی که «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ» نمی سازد.
حقیقت ظرفیت کعبه
حدس من، این هست که هر مکانی ظرفیت قبله شدن برای یک امت را ندارد. اینطور نیست که ما با قرارداد بتوانیم یک مکان را قبله کنیم و یک امت را دورش جمع کنیم. قبله شدن منوط به این است که یک خصوصیاتی داشته باشد. اگر بناست یک دین خاتمی با این ظرفیت بیاید و بخواهد یک امت موحدی بسازد، کما این که پیغمبرش، پیغمبر خاصی است و اشرف از همه انبیاست و کتبش هم با کتب آسمانی گذشته فرق دارد، نیاز به یک قبله با ظرفیت خاص خودش را هم دارد. این کعبه، یک نقطه خاصی است و امتیازات خاصی دارد و با این امتیازاتش می تواند قبله امت اسلامی باشد. کعبه محاذی بیت المعمور و محاذی عرش الهی است، لذا پیداست که می تواند قبله باشد. از اول هم کعبه قبله بود و ابراهیم خلیل هم، همین را به عنوان قبله امت آخر الزمان ساختند، منتها آن که رو به بیت المقدس نماز می خواندند یک هدفی داشته که اینطوری بیان شده است «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»، ما برای اینکه ان کسانی که پیرو فرمان حضرت هستند با انهایی که دنبال سنت های جاهلی هستند از هم جدا بشوند، این کار را کردیم.
بنابراین گویا از اول ان قبله ای که برای امت حضرت صلوات الله علیه در نظر گرفته شده بوده، قبله کعبه بوده و آن مدتی که رو به بیت المقدس نماز می خواندند نکته ای داشته است. البته آن قبله هم قبله انبیاء سابق صلوات الله علیهم و قبله حقی بوده، نه این که قبله باطلی است ولی آن قبله، ظرفیت ساخته شدن این امت را ندارد. کما این که امت های مادی هم همینطورند. این تمدن های مادی هم برای این که یک تمدنی بسازند و یک قبله ای درست کنند، یک شهر نمونه و یک جامعه رویایی را به عنوان قبله درست کردند. بعد هم تمام امپراتوری های رسانه ای خودشان را به کار گرفتند که این، قبله عالم بشود، مردم به سمت او زندگی کنند، آرزوهایشان به سمت او باشد و دنبال این باشند که همچین شهری داشته باشند! آنها این کار را کردند و خیلی هم روی آن سرمایه گذاری کردند.
یادم هست یکی از فیلسوف های اجتماعی شان می گفت که ما این کار را کردیم و همه تمدن های دیگر را زمین گیر کردیم الا اسلام، پس وقتی به اسلام برخورد کردیم در مقابل قبله ما خشوع و خضوع و تواضع نکرد! پس خدای متعال این مکه را شهر قبله، برای مومنین قرار داده و این دینداری نیاز به این قبله دارد که حضرت علیه السلام، مفصل در خطبه قاصعه از این بحث می کنند. حضرت امیر علیه السلام در آن خطبه دلیل اینکه خدای متعال کعبه را در یک سرزمین غیر حاصل خیز و گرمی که زندگی کردن در آنجا دشوار هست، بازگو می کنند. در این سرزمین هیچ کشاورزی ای ممکن نیست شکل بگیرد و حتی دامداری هم ممکن نیست، پس چرا خداوند قبله را آنجا قرار دادند و آن را نبردند در یک سرزمین حاصلخیزی قرار بدهند؟!
علی ای حال این کعبه یک ظرفیتی دارد. اینجا قبله امت اسلامی باید باشد و البته عمده ظرفیتش هم به اهلی است که خدا برای این بیت قرار داده است «وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكا». بعد هم می فرماید: «وَ قُلْتَ: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا» خدای متعال این کعبه را برای حضرت و اهل بیتش قرار داد، بعد فرمود: خدا می خواهد شما اهل البیت را تطهیر کند، لذا یک معنای اهل البیت همین بیت است. این بیت الله است و آنها اهل این بیت الله اند و حرمت این بیت هم به خاطر این اهل است. لذا دارد که تمام هدف از مکه رفتن این است که بعد بیایید و با امام بیعت کنید . وفاداری تان را به ما اظهار کنید.
علی ای حال این کعبه است که خصوصیت دارد. البته همه خصوصیات این مکان ها هم بر میگردد به خصوصیاتی که خدای متعال قرار داده است. مکان ها که خودشان ابتدائا امتیازی ندارند! همه این خصوصیات هم بر میگردد به شئون نبی اکرم صلوات الله علیه، پس هر کجا امتیازی هست، یک جلوه ای از حضرت آنجاست. این خطبه امام سجاد علیه السلام خاطر مبارکتان هست که «اَنا بنُ مکهَ و منا، انَا بنُ زمزم و صفا» حقیقت و باطن مکه مقامات نبی اکرم صلوات الله علیه است و این است که قبله ما قرار می گیرد. این به شکلهای مختلفی در معارف ما آمده است.
در یک روایتی دارد که بعضی از ملائکه از امتحانی که برایشان پیش آمد نتوانستند سالم بیرون بیایند و تا آسمان چهارم سقوط کردند. پس خدای متعال، بیت المعمور و محاذی عرش را برایشان درست کرد تا حول آن طواف کنند و همین موجب طهارت و پاکی آنها شد. این طوافِ حول کعبه و حول بیت المعمور، در واقع طواف، حول العرش است و باطن عرش هم قلب نبی اکرم صلوات الله علیه است. ارکان اسلام ارکان عرش را شکل می دهد. فرمود: چرا کعبه چهار ضلعی است؟ فرمود: چون مقابل بیت المعمور است. بیت المعمور چرا چهار ضلعی است؟ چون مقابل عرش است. عرش چرا چهار ضلعی است؟ به خاطر این که ارکان اسلام چهار تاست «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر»، این ارکان اسلام در واقع ارکان قلب نبی اکرم صلوات الله علیه اند.
خاصیت نماز خواندن رو به کعبه
پس این کعبه ای که برای ما قرار داده شده در واقع یک نازله ای است از قلب نبی اکرم صلوات الله علیه کما این که بیت المعمور هم یک نازله ای است از کعبه که ملائکه در اسمان چهارم آن را طواف می کنند. ما هم اینجا باید طواف کنیم و این طواف در واقع طواف حول قلب نبی اکرم صلوات الله علیه است. قلب نبی اکرم صلوات الله علیه هم آن نقطه ظهور حقیقت ایمان و توحید و بندگی و محبت خداست، پس همه باید حول آن قلب طواف کنند.
علی ای حال آنجایی که ظرفیت دارد و می تواند در طول تاریخ قبله امت اسلامی باشد، کعبه است. خدای متعال از اول هم این قبله را برای حضرت صلوات الله علیه قرار داد، اما حضرت صلوات الله علیه به جهاتی مدتی رو به بیت المقدس نماز خواندند بعد هم قبله تغییر کرد. آنقدر این صحنه مهم است که خدای متعال در پایان می فرماید: این کعبه را ما برای شما درست کردیم و قبله قراردادیم، پس هرکجا بودید رو به این قبله نماز بخوانید و ملاحظات را کنار بگذارید، حتی در بین اهل کتاب هم بودید رو به کعبه نماز بخوانید. پس لازم نیست تقیه بکنید.
بعد می فرماید: این کار چند خاصیت دارد «وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّة»(بقره/150)، یکی این که دیگر اهل کتاب و دیگران بر شما حجت نداشته باشند، «إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُم» الا آنهایی که به عدل برخورد نمی کنند که ممکن است با شما درگیر شوند. پس آنهایی که اهل کتاب اند، حجت ازشان گرفته می شود. چون در کتب آسمانی آنها هم بوده که قبله به طرف کعبه بر می گردد. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني» شما نگران انهایی هم که زیر بار حکم خدا نمی روند، نباشید و از من بترسید. خود این، نشانه این است که یک مسئله خیلی مهمی بوده که مبدأ یک درگیری مهم است که شبیه آن در روز غدیر است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون» می بینید خیلی شبیه نزول امر ولایت است، لذا باطن این تغییر قبله هم معنای عجیبی دارد. می فرماید: من با تغییر قبله و این که کعبه را قبله شما قرار دادم نعمت را بر شما تمام کردم و راه هدایت را به سوی شما باز کردم. این دین جامع و کاملی است که می تواند پایدار باشد. این تغییر قبله این قدر امر مهمی است که باید امت های دیگر پشت سر شما بیایند، لذا در آن درگیری هست.
بعد می فرماید: «كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(بقره/151)، خدای متعال برای شما قبله ای درست کرده، کما این که قبل از این قبله هم رسولی را در بین شما مبعوث کرده است که ایات را تلاوت و شما را تزکیه می کند و کتاب و حکت الهی را به شما تعلیم می کند. «وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون» پس چیزهایی به شما تعلیم می کند که نمی دانستید اما حالا با این قبله و با این رسول، زمینه متذکر شدن شما فراهم است. پس تا ذکر نازل نشود ما نمی توانیم متذکر باشیم. باید این پیامبر صلوات الله علیه و کتاب الهی بیاید و همه چیز آماده بشود تا ما بتوانیم خدا را بندگی کنیم. در زندگی ای که رسول نیست و قبله اش بیت الهی نیست، ذکر خدا شکل نمی گیرد.
کعبه، قبله اسلام و نماد این دین و این فرهنگ هست. این وهابی های ناپاک آمده اند و نماد تمدن غرب را آنجا جوری درست کرده اند که سایه اش روی کعبه می افتد و این حتما کار شیطان است. باید از آن طرف عالم بیایی و دور این خانه طواف کنی و فرهنگ این بیت را بگیری و برگردی، اما آنها آمده اند و یک ساختمانی که نماد تمدن غرب هست و دعوت به جلال و شکوه مادی عالم می کند و آدم را از خدا و پیامبر صلوات الله علیه غافل می کند، درست کردند که سایه اش هم روی کعبه می افتد. این که حضرت دوباره باید بیاید و کعبه را از این بیت تطهیر کند و این بیت را از این آدم هایی که اهل این بیت نیستند پاک کند، برای همین است. این ها بتکده جدیدی درست کرده اند و جلوه های دنیایی زیادی دور این کعبه گذاشته اند. خیلی از مسلمان هایی که کشورهای خودشان به قول امروزی ها خیلی پیشرفته نیست، وقتی به آنجا می آیند بیش از آن که فرهنگ کعبه و قبله را ببرند، فرهنگ برج ها و بازارهای مکه و مدینه را در کشور خودشان می برند.
موانع رسیدن به مقام ذکر و شکر
پس امتی که این قبله و این رسول را دارد، ظرفیت این را دارد که همه زندگیش ذکر و شکر الهی بشود، ولی تا رسیدن به مقام ذکر و شکر یک موانعی سر راه است. لذاست که باید «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»(بقره/153). لذاست که می فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ»(بقره/154) نگویید که انهایی که در راه خدا کشته می شوند، میت هستند، اینها زنده اند. پیداست یک درگیری خیلی سنگینی هست. وقتی این پیامبر می ایند درست است که همه چیز برای ذکر و شکر و برای تزکیه شدن آماده شده و خدای متعال همه چیز را برای اینکه یک امتی ساخته بشود مهیا کرده است، ولی یک درگیری بزرگ سر راه است. این درگیری عظیم احتیاج دارد به استعانت «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» و در این درگیری عظیم، ما حتما وارد میدان قتال و شهادت می شویم. لذا «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ».
در این درگیری عظیم یک ابتلائاتی پیدا می شود که این ابتلائات ناشی از درگیری امت نبی اکرم صلوات الله علیه و جریان کفر و نفاق است. در این میدان درگیری ابتلائات سنگینی پیش می آید که باید صبر کنید. آن بشارتی هم که خدای متعال می دهد شاید همین است. آنهایی که صابرند و به پایان امت می رسند، کسانی هستند که زمینه سازان دولت وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان صلوات الله علیهم یعنی عصر ظهور و رجعت هستند. لذا شاید بشارت، هم بشارت به ظهور، هم بشارت به رجعت و هم بشارت به دوران غلبه اسلام است.
بنابراین، ایات بعد از این که می فرماید: همه چیز مهیا شده و ما در دوردست ها حضرت ابراهیم که امام است را قرار دادیم تا این زمینه ها را مهیا کرده و بعد پیغمبری را مبعوث کردیم، بعد هم قبله را ان طوری که او می خواست رو به همین کعبه تغییر دادیم، می فرماید: همه اینها بستر را برای این که عالم بشود عالم ذکر و شکر آماده می کند، ولی یک موانعی سر راه است و درگیری های بزرگی پیش می آید.
پیغمبر خدا می خواهند وارد اصلاح جامع بشری بشوند و ذکر و شکر الهی را به پا بکنند. ایشان می خواهند شهری درست کنند تا آن را قبله مردم قرار داده و همه به سمت او زندگی کنند. نه فقط نمازشان به سمت کعبه باشد، بلکه تمام زندگی و سبک زندگی شان رو به این کعبه باشد. الان خیلی ها در دنیای شرق که زندگی می کنند قبله شان نیویورک است. درست است خانه هایشان را رو به نیویورک نمی سازند ولی خوب که نگاه کنید رو به نیویورک است. یعنی اینجا را نگاه می کنی اما گویا آنجا داری زندگی می کنی، پس همان ساختمان ها، همان نمادهای شهری، همان سبک زندگی و همان بازارهای اقتصادی را داری.
اما خداوند می گوید: باید قبله همه چیز، کعبه بشود و همه چیز تغییر کند. فرهنگ بت پرستی و دنیا پرستی تغییر کند و رسول مردم وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه بشود و امامشان هم ائمه علیهم السلام بشوند. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً» خدا این را برای مردم خلق کرده تا از آن بهره مند بشوند و بهره مندی شان هم این است که از راه دور می ایند و طواف می کنند، اگر هم نیایند قبله شان اینجاست. قبله آنها باید این شهری باشد که شهر رسول و شهر اهل بیت صلوات الله علیهم است. این بیت درست شده و این رسول صلوات الله علیه آمده تا همه عالم، عالم ذکر و شکر بشود. پس باید یک جوری بشود که بازار هم بشود مسجد و همه امت کسانی بشوند که «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/37).
این با یک درگیری های بزرگی است و از یک قبله برگرداندن جنگ های بزرگی در می آید، تا چه رسد که بخواهی قبله همه قلوب را برگردانی. درگیری سر همین هست که آنها می خواهند قلوب متمایل به دنیا باشد اما حضرت صلوات الله علیه می خواهند قلوب متمایل به خدا باشد. در سوره مبارکه «اقرأ» خدای متعال به حضرت وقتی مبعوث می شوند، می فرماید: پیغمبر ما بخوان که نوبت، نوبت قرائت شماست. انبیاء دیگر همه مقدمه بودند و با این قرائت هست که عالم اصلاح می شود.
مقابله اولیای طاغوت با نبی اکرم صلوات الله علیه
خداوند می فرماید: پیغمبر ما؛ شما می آیی و کتاب خدا را می خوانی، ولی «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/6-7) آن انسانی که خودش را مستغنی از تو می بیند و خیال می کند بی تو و بدون تعلیم و قرائت تو می تواند راه را پیدا بکند، سر بر میدارد و طغیان می کند. از همان آغاز بعثت به حضرت می گوید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ * كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/1-7)، پیغمبر ما بخوان! شما می خوانی ولی راه هموار نیست و انهایی که خودشان را مستغنی می دانند در مقابل تو طغیان می کنند. چرا که می خواهند یک راه دیگری درست کنند و در مقابل قرائت تو آنها هم یک سر و صدایی در عالم داشته باشند. آنها می خواهند صدایشان را بلند کنند «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِ»(حجرات/2) طوری که صدای آنها در عالم بپیچد و فقط بانگ حضرت در عالم به گوش نرسد.
در همان سوره می فرماید: پیامبر ما، شما وقتی نماز می خوانی اینها جلوی نماز شما را می گیرند و نمی گذارند عالم را عالم ذکر کنی. «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي»(طه/14) حضرت وقتی اقامه صلاة می کنند، ذکر خدا در عالم برپا می شود، اما آنها نمی گذارند این ذکر برپا بشود «أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى * عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/9-10). پس وقتی نماز می خوانی نمی گذارند تو نماز بخوانی و ذکرت در عالم بپیچد.
الان هم، همین هایی که واقعا مدعی دموکراسی و آزادی هستند وقتی صحبت از خدا و ذکر الهی در عالم می شود، مقابلش می ایستند. یک صدای دیگری مقابل صدای آنها بلند شده برای همین هم گفتند: همه تعالیم انبیاء را بگذارید کنار و خودتان راه برای خودتان پیدا کنید، طبق میل خودتان راه بروید و دنیا را آن طور که خودتان می خواهید بسازید! اما یک صدای دیگری می گوید: راه سعادت بشر از مسیر انبیاء صلوات الله علیهم عبور می کند. پس آنها با تمام توان می خواهند این صدا را خاموش کنند. خدا رحمت کند امام بزرگوار را، ایشان می فرمود: علت مخالفت دشمن با شما این است که شما می خواهید اسلام را زنده کنید اگر شما از اسلام دست بردارید آنها کاری با شما ندارند.
خداوند می فرماید: پیغمبر ما؛ شما بعثت و دعوتت را شروع کن ولی بدان که اگر شما می خواهید نام خدا را زنده بکنید، آنها هم می خواهند عالم میکده باشد و دعوا سر همین است. آنها می خواهند عالم میکده باشد و همه مست و مدهوش باشند. آنقدر هم این بساط شهوات را پیچیده می کنند که وقتی نگاه می کنی گویا همه مست عالم دنیا هستند.
ما نعمت را تمام کردیم «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتي عَلَيْكُم» و قبله شما را کعبه قرار دادیم چون بیت المقدس ظرفیت قبله بودن برای این امت را ندارد. رسولی برای شما فرستادیم تا «يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون». پس همه چیز برای ذکر و شکر الهی آماده شده است «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لي وَ لا تَكْفُرُون». ولی بلافاصله می گوید: «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»، درگیری در راه است که تا سطح قتال می رود «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ».
امتحان شدن امت برای جدا شدن از ناخالصی ها
علاوه بر این میدان درگیری و قتال، «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوع» در این مسیر درگیری ما شما را مبتلا می کنیم. اگر این امت بخواهد ساخته بشود جز از مسیر بعثت و درگیری و این ابتلائات فراهم نمی شود. پس اگر می شد که جز از طریق این ابتلائات، یک امتی ساخته بشود و عصر ظهور که عصر تجلی کعبه و امام در عالم هست، شکل بگیرد، خدای متعال آن مسیر را پیش روی امت قرار می داد. «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر»(بقره/185) خدای متعال که نمی خواهد ما را به رنج بیاندازد بلکه اینها ضرورت راه است.
در روایت هست که حضرت صلوات الله علیه فرمودند: یا علی من مکرر از خدا خواستم که امت، دور شما جمع شوند و تفرّق حاصل نشود. یا علی، دیشب من هزار خواسته از خدای متعال برای خودم و برای شما خواستم، خدای متعال همه را اجابت کرد ولی این یکی را فرمود که نمی شود. نه این که دعای حضرت مستجاب نیست! من حدسم این است که حضرت صلوات الله علیه می خواست بار این امتحان را هم خودش به دوش بکشد و بگوید این امتحان هم، بارش روی دوش من باشد تا اینها راحت به امیرالمومنین علیه السلام برسند. اما خدای متعال فرمود: نمی شود و خودشان باید امتحان بدهند! اگر می خواهند با امیرالمومنین علیه السلام راه بروند باید انتخاب کنند، بعد هم این آیه نازل شد: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُمْ لَايُفْتَنُونَ»(عنکبوت/2)، آیا گمان می کنند همین که گفتند ما ایمان آوردیم، رهایشان می کنیم و ما آنها را در محیط فتنه و امتحان و کوره قرار نمی دهیم؟! کوره های داغی درست می کنیم تا ناخالصی ها سوا بشود، «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم» همانطور که امت های قبلی را امتحان کردیم.
ساخته شدن امت، حول بلا نبی اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین
بنابراین سیاق این ایات این است که وقتی پیغمبر صلوات الله علیه می آید، همه چیز برای ذکر فراهم است. این پیغمبر صلوات الله علیه کلمه ذکر است، پس دور او جمع بشوید و با او راه بروید تا به ذکر و شکر برسید. ولی راه رفتن با این پیامبر صلوات الله علیه سختی دارد، «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» و در آن قتال هست «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ». خالص شدن و ساخته شدن امت حضرت صلوات الله علیه، منوط به یک ابتلائات سنگین است که محور این ابتلائات هم خود معصوم است. یعنی اصل بار روی دوش خود وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم است. بار امت سازی روی دوش ما نیست. اینطور نیست که با ابتلائات ما، امت ساخته شود بلکه با ابتلائات نبی اکرم صلوات الله علیه امت ساخته می شود. با عاشورا و با داستان احراق بیت و صبر امیرالمومنین علیه السلام است که امت ساخته می شود. با کار ائمه هدات معصومین علیهم السلام امت ساخته می شود.
ابتلائاتی که در مسیر امت سازی هست ابتلائات سنگینی است که اصلش ابتلائات ما نیست. درست است که ما هم بیمار و فقیر می شویم اما اصل ابتلائی که پیش می اید برای ساخته شدن این امت، برای اقامه ذکر و شکر در عالم، ابتلائاتی است که بر محور نبی اکرم صلوات الله علیه شکل و اهل بیت علیهم السلام شکل می گیرد. «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَة»(فرقان/20)، بدانید که سر راه شما یک امتحانی است.
داستان عالم دنیا
عالم دنیا عالم اختلاط کفار و مومنین است که با یک درگیری سنگین این ها از هم جدا می شوند. «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة»(بینه/1) کفار و مشرکین که دست بردار نیستند! فرعون که از سر قوم حضرت موسی سلام الله علیه دست بر نمی دارد. حضرت موسی حرفش همین است «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُم»(طه/47)، دست از سر بنی اسرائیل بردارید چون اینها می خواهند موحد باشند. قوم تو می خواهند کافر باشند اما اینها می خواهند موحد باشند، پس دست از سر اینها بردار. همین هم مبدأ نزاع می شود چون آنها که دست برنمیدارند! «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَة» پس بینه الهی می اید و آنها را مجبور می کند که صفشان را جدا کنند. بینه الهی کیست؟ «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَة»(بینه/2) این پیغمبر صلوات الله علیه می آید و صفها را جدا می کند. وقتی می خواهد صفها را جدا بکند، این ارتباطی که با جامعه کفار داشتند را کم می کند. اول هم قبله شان را تغییر داده و می خواهد وجهه این امت را برگرداند.
این تفکیک و جدا کردن همراه با امتحانات خیلی سختی است. در کوره عاشوراست که امت اصلاح می شود. این حادثه با این عظمت باید بیاید، تا امت اسلامی تجزیه بشود. البته 1400سال از عاشورا می گذرد و ما هنوز وسط راهیم. ساخته شدن این امت و رسیدنش به مقصد یک امتحان های سنگینی را سر راه دارد و مثل عاشورا باید پیش بیاید. امتحان دوران غیبت و امتحانات سخت این است که به ما می گویند صبر کنید. ما نعمت را داریم بر شما تمام می کنیم، این قبله درست شد و این رسول آمد و بساط برای ذکر و شکر فراهم شد. حالا دیگر بساط برای ذکر و یاد خدا آماده شده و همه عالم را می شود، عالم ذکر کرد. با امدن این کتاب و این قبله می شود یک عالمی بسازی که رسولش این رسول است، کتابش این کتاب است، امامش امیرالمومنین علیه السلام است و قبله اش هم کعبه. ولی برای ساختن این امت یک مسیر طولانی در پیش است و همه ابتلائاتی که امت تا قبل از ظهور دارد را باید پایش بایستید. این که روایات دارد آیات «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوع» راجع به ابتلائات مومنین قبل از ظهور است یعنی همین.
آن معنای قبلی معنای لطیفی است که ما وقتی می خواهیم رو به پیغمبر بیاوریم، شیطان هجوم می آورد. پس باید در جهاد اکبر تا مرز موت نفس و کشتن نفس خودمان پیش برویم تا به عجز برسیم. بعد هم خدای متعال بلا می فرستد تا ما را تصفیه بکند، همه اینها سر جای خودش درست است، ولی شاید این آیات یک معنای دیگری هم دارد و آن این است که این پیغمبر با عظمت، با این قبله می آید تا ذکر را در عالم احیا بکند. این یک درگیری های طولانی دارد و باید پای این طرح خدا بایستید. البته گاهی انقدر سخت می شود که آدم به اشتباه می افتد و می گوید نکند ما حق نیستیم! در جنگ احد قرآن می فرماید: آنها می گفتند: «لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»(آل عمران/154) اگر حق با ما بود که ما نباید اینقدر زخم بخوریم! خدای متعال می فرماید: اتفاقا همین زخم هاست که شما را می سازد. من جنگ را به پا کردم که شما زخم بخورید. هم دشمن زخم بخورد و هم شما، تا آنها عقب بنشینند و شما تصفیه بشوید. این مسیر امت سازی که تا الان 1400 سال طول کشیده است!
زخم های سازنده
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»، یکی از مهمترین ارکان صبر این است که صبر انسان به اندازه بلایش است، در واقع یک بیماری یک اندازه ای صبر می خواهد. اگر بناست امت ساخته بشود بلایی به وسعت عاشورا و به وسعت هجوم به خانه امیرالمومنین علیه السلام پیش می آید. این بلا صبوریش صبوری خاصی است و صبر به اندازه وسعت طرح است. اگر می خواهیم یک جالیزی کشت کنیم چند ماه باید صبر بکنیم تا به بار بنشیند. اگر بخواهیم درخت گردو بکاریم ده سال باید صبر کنیم تا میوه بدهد، ولی وقتی میوه داد چند قرن می ماند. اگر بخواهیم یک خانه کوچک بسازیم به اندازه خودش باید صبوری کنیم. اگر می خواهیم یک شهر بسازیم به اندازه خودش صبوری می خواهد. پس بحث ساخته شدن من نیست که با یک بیماری و یک فداکاری در مال حل بشود. یک امت می خواهد ساخته بشود، این هم زمان می برد و هم ابتلائات عظیم.
پس در این نگاه دوم این آیات ناظر به ساختن امت است و اتفاقاتی که در مسیر امت سازی پیش می آید. مقیاسش هم هدایت و تهذیب یک امت و پاک شدن اوست. محور بلا هم وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اند و بار روی دوش آنهاست. لذا این آیه «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَة» عام است و همه ما داریم در این دنیا امتحان می شویم. ما با کفار امتحان می شویم و در این امتحان است که مومنین، خالص و ساخته می شوند. ولی محور آن اهل بیت علیهم السلام اند.
لذا در روایت دارد که حضرت صلوات الله علیه خانه را خلوت کردند کسی نبود جز امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره و حسنین سلام الله علیهم. پس فرمودند: یا علی، جبرئیل اینجاست و می فرماید: خدا می خواهد شما را امتحان کند، آیا حاضرید؟ حضرت علیه السلام فرمودند: اگر خدای متعال می خواهد، ما صبر می کنیم. وقتی عهد گرفته شد، حضرت علیه السلام یک جوری گریستند که صدای گریه شان از بیرون خانه شنیده شد. بعد این آیه نازل شد: «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَة» ما می خواهیم شما را با دشمنتان درگیر کنیم. «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِم»(حج/19)، این دو گروه با هم تا ابد مخاصمه دارند و دعوایشان هم سر پروردگارشان است. امام صادق علیه السلام فرمود: این ما هستیم و بنی امیه. ما می گوییم خدا راست گفت و اینها می گویند خدا دروغ گفت. جدم با ابوسفیان جنگید، امیرالمومنین علیه السلام با معاویه جنگید، سیدالشهداء علیه السلام با یزید جنگید، فرزندم با سفیانی می جنگد و این درگیری تاریخی سر راه است، محورش هم خود اهل بیتند. پس آنها بار را روی دوش ما نگذاشتند.
سیدالشهداء علیه السلام شب عاشورا گفت: اگر شما هم بروید، من خودم می روم و کار را تمام می کنم. اگر هم می رفتند کار امام حسین علیه السلام زمین نمی ماند بلکه ایشان تنهایی کار را جلو می برد. خدای متعال وقتی پیغمبر صلوات الله علیه را مبعوث می کند، می فرماید: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِين»(انفال/62) ای پیغمبر ما، من خودم مستقیم تو را یاری می کنم و مومنین را هم کمک تو قرار دادم. فرمود: مومنین ما اهل بیت علیهم السلام هستیم و اصل نصرت نبی اکرم صلوات الله علیه با ماست. پس این درگیری، درگیری نبی اکرم صلوات الله علیه و جبهه مقابل است که در آن قتال پیش می آید. در این قتال هست که «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ» اگر کسی کشته بشود مرده نیست. اصلا این طرح، طرح حیات بخشیدن است؛ «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ»(انفال/24) و تمام دعوت، دعوت به حیات است.
همراهی انسان با ائمه علیهم السلام در خوف و حزن
در مسیر این درگیری «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»، سختی های زیادی بوده که ما خیلی هایش را گذراندیم. به آنهایی که در جامعه امیرالمومنین علیه السلام و در دوران سقیفه در یک اقلیتی بودند، خیلی سخت می گذشته و همه زندگیشان در خوف بوده است. در آن دوران امنیت برای دشمنان بوده و اینها فضایشان، فضای خوف بوده است، چون خودشان را به امامشان گره زدند. حضرت علیه السلام به مسمع کردین فرمود: مسمع؛ تو از آن کسانی هستی که «يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا»، امنیت و خوف خودشان را از ما جدا نکردند. پس انجایی که ما در خوف هستیم، اینها هم در خوفند و آنجایی که ما در امنیت هستیم اینها هم در امنیتند. یک دوران هدنه و تقیه است که در آن دوران واقعا دوران خوف ائمه است. البته باید معنا کرد که این خوف یعنی چه؟
در دعای نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعای افتتاح آمده که امام یک دوران خوف دارد. این دوران خوف امام علیه السلام تبدیل به دوران امن می شود. آنهایی که خودشان را از امامشان جدا می کنند، از این خوف ها جدا هستند، اما آنهایی که به امامشان گره می خورند، باید این دوران خوف را بگذرانند و این تا الان، هزار و چهار صد سال طول کشیده است. این خوف به اندازه بزرگی طرح است. به اندازه بزرگی طرح، جوع و امتحان به نقص در اموال و انفس و ثمراتش بزرگ است. الان 1400 سال است که جامعه شیعه در نقص در اموال و انفس و ثمرات است و از هر طرف حمله می کنند که بکاهند، پس یا به شهادت می رسانند و یا محاصره اقتصادی می کنند. همه تاریخ شیعه اینطوری بوده و این یک روز و دو روز نیست.
البته این کار خداست. خداوند می فرماید: من دارم یک امت می سازم، اگر شما می خواهید کنار حضرت بایستید بیایید و در عالم ذکر باشید، اگر هم نمی خواهید پس بروید آن طرف. مشکلی هم نیست و به ساحت الهی بر نمی خورد. ولی اگر می خواهید در امت حضرت بمانید، بدانید که کار به جایی می رسد که می گویند: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»(ضحی/3)، پس خیال می کنند که خدا به پیغمبرش صلوات الله علیه غضب کرده و این پیامبر صلوات الله علیه را رها کرده است!