اما حُر بن یزید ریاحی که در عصر امام حسين(ع) زندگی میکرد، از بزرگان کوفه و فردی شجاع، دلیر و خوشنام بوده. وقتی دستور گرفت که راه امام را ببند:
1_ با ادب خدمت امام رسید و دستور ابن زیاد را بیان کرد و گفت من برای جنگ با شما نیامده ام، اگر با من نمی آیی، پس راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش بگیرید تا بتوانم از ابن زیاد کسب تکلیف کنم.
2_ در وقت نماز به امامت امام حسین(ع) نماز اقامه کرد. (نشانه ای از دینداری ایشان و قبول عدل امام)
3_ در جواب امام که فرمود: مادرت در سوگت بگرید! بی ادبی نکرد و سکوت کرد (احترام امام را هیچ وقت نشکست)
4_ ابن زیاد بدلیل نگرانی از حُر، شخصی را به همراه نامه اش فرستاد و حر به ناچار و با کراهت اوامر ابن زیاد را اجرایی کرد.
اما در روز عاشورا «حُر بن یزید ریاحی» فقط توبه نکرد! آن گونه که برخی در سپاه یزید توبه کردند و فقط ترک جنگ کردند و بین خود و خدای خود طلب آمرزش کردند، نبود، بلکه او به سراغ عُمر بن سعد رفت تا او را از جنگ بازدارد و درخواست کرد که یکی از پیشنهادات امام را قبول کند و ترک جنگ کند، وقتی عُمر سعد را مصر در کارش دید، خود را مخیر در جهنم و بهشت دید. سپس اسبش را زین کرد و گریان به سمت خیمه امام رفت.
سپرش را واژگون کرد، نزدیک امام که شد کفشش را به گردنش آویزان کرد، زانو زد و روی زانو به سمت امام رفت و در حالی که دستش را روی سرش گذاشته بود گفت: بارخدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (ص) افکندم. در آخر نیز فقط درخواست شهادت در راه امام را داشت.
فرق «حُر بن یزید ریاحی» با «حُر حسن آقامیری» در همین هاست، «حُر حسن آقامیری»، توبهاش را فقط خدا می داند! با آنکه از بیت المال ارتزاق میکند، درخواست آنتن زنده و مجوز کنسرت و یا آلبوم آنچنانیشان را دارند و همیشه تمایل به صدرنشینی دارد.
ولی «حُر بن یزید ریاحی»، دنیایش را، رفاه زن و بچهاش را، فرماندهی سپاهاش را در مقابل هر دو سپاه داد، زانو زد کفشش را به گردنش آویزان کرد و برای جبران کارش از امام اذن میدان گرفت. و همین است که «حُر بن یزید ریاحی» در طول تاریخ زنده است ولی حرهای حسن آقامیری عمرهای کوتاهی دارند.