۱- خدای مهربان بر درجات شهید بزرگوار، آیتالله بهشتی بیفزاید. یکی از
روزهای اواسط سال ۵۹ بود. ایشان به سپاه آمده بودند. همه با اشتیاق در
نمازخانه جمع شدیم.
شهید بهشتی سخنرانی کوتاهی کرد و سپس به درخواست برادران، برای پاسخ به
سؤالات آماده شدند. پرسش اول، یکی از دغدغههای آن روز سپاه بود که پاسخ
راهگشای شهید بهشتی را به دنبال داشت. دومین سؤال، درباره زندگی اشرافی و
خانه کاخ مانند ایشان بود! که آیتالله شهید با چهرهای گشاده و لبخند
همیشگی گفتند: پاسخ این سؤال خیلی ساده است. سؤالکننده میتواند بعد از
پایان جلسه همراه من به خانه بنده بیاید و ضمن صرف ناهار، از نزدیک جواب
سؤال خود را دریافت کند. ورقهای که سؤال دوم روی آن نوشته شده بود، نشان
میداد حاوی چند سؤال دیگر نیز هست. شهید بهشتی آماده پاسخ به سؤال بعدی
همان ورقه بود که یکی از برادران سپاه از جا برخاست و در حالی که دست راستش
را به نشانه پرسش بالا گرفته بود گفت: سؤال مهمی دارم! شهید بهشتی لبخندی
زد و گفت اجازه بدهید به سؤالاتی که قبلاً مطرح شده است پاسخ بدهم، بعد از
آن در خدمتتان هستم. برادر سپاهی گفت: من نمیتوانم صبر کنم! پاسخ سؤالم را
همین حالا میخواهم! همه تعجب کرده بودیم که منظورش چیست و چه سؤالی دارد.
بالاخره با اصرار او شهید بهشتی از کسانی که قبلاً سؤالهایشان را نوشته
بودند عذرخواهی کرد و خطاب به آن برادر گفت: خب، حالا بفرمائید. برادر
سپاهی پرسید: شما متعلق به خودتان هستید یا انقلاب؟ شهید بهشتی فرمودند،
انشاءالله متعلق به انقلاب هستم. پرسید وقت شما چی؟ و پاسخ همان بود. برادر
سپاهی گفت: آیا مرا هم یکی از افراد این ملت میدانید؟ شهید مظلوم
فرمودند: شما را یکی از بهترین فرزندان ملت میدانم. در این هنگام برادر
سپاهی گفت: آقای بهشتی! من به عنوان یکی از ۳۶ میلیون ایرانی (آن زمان
جمعیت ایران ۳۶ میلیون نفر بود) راضی نیستم سهمی که از وقت شما دارم صرف
پاسخ به این پرسشهای کودکانه شود! و ادامه داد: شما از بزرگان ما و از
یاران نزدیک حضرت امام هستید و ما به راهنماییهای شما احتیاج داریم و
میخواهیم از این فرصت برای پاسخ به سؤالاتی که درباره انقلاب و برخوردمان
با دشمن داریم استفاده کنیم. این خواسته بقیه برادران نیز هست... برادران
سپاهی با تکبیر بلند خود نظر ایشان را تائید کردند و...
۲- مدتی است که برخی از مسئولان محترم در دولت و یا شخصیتهای مطرح در سایر
مراکز و نهادها وقتی درباره عملکرد خود -به حق و یا به ناحق- مورد سؤال
قرار میگیرند، برای توضیح و یا خدای نخواسته توجیه آن، نام مبارک حضرت آقا
را به میان میکشند و اصرار دارند فلان اقدام خود را به رهبر معظم انقلاب
نسبت بدهند و یا برگرفته از نظر حضرت ایشان معرفی کنند! در این خصوص با دو
نوع متفاوت روبهرو هستیم که اگرچه ماهیت جداگانهای دارند ولی هر دونوع
مذموم و ناشایسته است.
الف- در نوع اول مسئولانی جای دارند که در انجام وظایف و مسئولیتی که
برعهده داشتهاند موفق نبوده و احیاناً خسارتهای فراوانی بهبار
آوردهاند. این عده با سوءاستفاده از متانت و بردباری حضرت آقا و برخی
ملاحظات ایشان، ادعا میکنند که تمام آنچه انجام دادهاند از ابتدا تا
انتها به دستور رهبری و تحت اشراف و نظارت حضرت ایشان بوده است! بدیهی است
این ترفند نمیتواند کارساز باشد چرا که حضرت آقا نه فقط نظرات خود را
درباره مسائل کلان و سرنوشتساز کشور به وضوح و با صراحت اعلام میفرمایند
بلکه درخصوص برخی از مسائل جاری که افکار عمومی را به خود مشغول داشته است
نیز دیدگاه خود را بیان میکنند و مردم در مقایسه نظرات آقا با آنچه برخی
از مسئولان به حضرت ایشان نسبت میدهند به آسانی سره را از ناسره تشخیص
میدهند، اگرچه، احتمال ایجاد توهم برای برخی از سادهاندیشان نیز دور از
انتظار نیست!
ب- در نوع دوم مسئولانی مورد نظرند که در افکار عمومی به عمد و یا به سهو،
نسبت به عملکردشان تردیدی ایجاد شده است. این عده اگر قصد روشنگری داشته و
این روشنگری را ضروری بدانند، میتوانند موضوع را همراه با مستندات آن برای
ملت توضیح بدهند و از آنجا که عملکرد خود را خالی از نقص و خلل میدانند،
بدیهی است که توضیح و روشنگری آنها بر دل مخاطبان مینشیند ولی بعضاً دیده
شده، توضیح درباره عملکرد خود را، با استنادهای پیدرپی به حضرت آقا همراه
میکنند! بهگونهای که ممکن است مخاطب با این توهم روبهرو شود که انگار
تمامی عملکرد آنان (از «بای» بسمالله تا «تای» تمت) زیر نظر مستقیم حضرت
آقا صورت پذیرفته است!
۳- و بالاخره باید گفت حضرت آقا، رهبر، مراد و مقتدای مسلمانان جهان و
صدها میلیون از آزادگان و سایر ادیان و مذاهب و یا مکاتب دیگر هستند. و به
قول آن برادر پاسدار، راضی نیستند کسانی از سهم آنها برای مسائلی که به
آنها ربطی ندارد هزینه کنند.