کد خبر: ۴۷۴۵۵
زمان انتشار: ۱۴:۰۲     ۱۴ فروردين ۱۳۹۱
علي(ع) كه اين سستي را از فرزند خود انتظار نداشت، دست‌هاي خود را بر سينه محمد، فرزندش كوبيد و به او فرمود: «رگ مادري‌ات در وجود تو ظاهر گشت.» كنايه از آن كه اگر خاندان مادري‌ات مانند خاندان پدري‌ات از شجاعت و شهامت برخوردار بودند، از تيرهاي همه‌جانبه دشمن هراسي به خود راه نمي‌دادي.
سرویس دین و آئین پایگاه 598، دهم جمادي الاول سالروز وقوع جنگ جمل و فتح بصره در سال 36 هجری می باشد.

در سال 36 هجري در چنين روزي، جنگ جمل اتفاق افتاد و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند كريم بر اميرالمؤمنين(ع) واقع شد. ابتداي اين واقعه از آنجا شروع شد كه بعد از بيعت مردم با اميرالمؤمنين(ع)، طلحه و زبير به بهانه عمره از مدينه خارج شدند و به عايشه پيوستند. عبدالله بن عامر كه قبلاً عامل عثمان در بصره بود و از طرف اميرالمؤمنين(ع) عزل شده بود، به مكه آمد و شتري كه 200 دينار خريده بود، براي عايشه آورد و به طرف بصره حركت كردند تا به اين شهر رسيدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنيف عامل اميرالمؤمنين(ع) ريختند و او را اسير كردند و بسيار كتك زدند. اميرالمؤمنين(ع) براي مقابله با آنها به طرف بصره حركت فرمودند. در اين جنگ همراه اميرالمؤمنين(ع)، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) و همچنين محمد حنفيه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقيل و عده‌اي از جوانان بني هاشم همراه با عمار و ابوايوب انصاري و عده‌اي از مهاجر و انصار بودند. 80 نفر از اصحاب بدر، 250 نفر از كساني كه با پيامبر(ص) در بيعت شجره شركت كرده بودند و هزار و 500 نفر از ساير اصحاب پيامبر(ص) شركت كردند.

نصايح اميرالمؤمنين علي(ع) به طلحه و زبير و ساير آتش‌افروزان جنگ به منظور جلوگيري از عواقب و آثار ناگوار آن، سودي نداشت و آنها تصميم گرفتند در جنگي به نام «جنگ جمل» در مقابل علي(ع) بايستند. علي(ع) كه مرد جنگ و ميدان مبارزه بود، از پيكار و شمشير زدن در راه خدا هراسي نداشت. هر دو گروه صف‌آرايي كردند و آماده برخورد بودند.

در مقطعي از اين جنگ، علي(ع) صلاح ديد فرزند خود محمد بن حنيفه را به ميدان بفرستد ولي اين كار بدون مقدمه انجام نگرفت بلكه آموزش‌هاي نظامي به فرزندش محمد داد و نكاتي جالب از فنون و رزم را براي او برشمرد و در اين زمينه به او فرمود: «تزول الجبال و لم تزل... و اعلم آن النصر من عندالله سبحانه»(1) اگر كوه‌ها از جا كنده شوند، تو از جاي خود حركت مكن (از جنگ فرار مكن). بر دندان‌هاي خود فشار بياور (همان گونه كه در كارهاي سخت به طور طبيعي اين فشار معمول است). جمجمه خود را به خدا عاريت ده (و چون عاريه پس داده مي‌شود، سالم مي‌ماني و كشته نمي‌شوي). پاي خود را بر زمين ميخكوب كن. انتهاي لشكر را زير نظر داشته باش و چشم خود را بپوش (تا هنگام حمله، برق شمشير دشمن به تو صدمه نزند) و بعد از رعايت همه اين نكات، بدان كه پيروزي از جانب خداوند سبحان خواهد بود. هنگامي كه علي(ع) فرزند خود محمد را براي رويارويي دشمن آماده ساخت، پرچم را به محمد داد و فرمان حمله به دشمن را به محمد صادر نمود، اما محمد با آن كه مردي دلير و پردل بود، از تيرهاي همه‌جانبه دشمن كه لشكريان علي(ع) را نشانه مي‌رفت، هراسان شد و از پدر بزرگوار خود علي(ع) مهلت خواست تا قدري پرتاب گسترده تيرهاي دشمن فروكش كند.

علي(ع) كه اين سستي را از فرزند خود انتظار نداشت، دست‌هاي خود را بر سينه محمد، فرزندش كوبيد و به او فرمود: «رگ مادري‌ات در وجود تو ظاهر گشت.» كنايه از آن كه اگر خاندان مادري‌ات مانند خاندان پدري‌ات از شجاعت و شهامت برخوردار بودند، از تيرهاي همه‌جانبه دشمن هراسي به خود راه نمي‌دادي. به هر حال خود علي(ع) شمشير برگرفت و پرچم را به اهتزاز درآورد و به سپاه دشمن حمله‌ور گشت؛ مقاومت افراد پايدار دشمن را درهم كوبيد و صفوف منظم آنها را از هم پاشيد و از ميدان برگشت و پرچم را ديگر بار به دست فرزند خود محمد داد و به او فرمود: «اي فرزند! نيروهاي دشمن را درهم كوب و اطمينان داشته باش كه خود تنها نيستي بلكه گروهي از «انصار» همچون «خزيمه بن ثابت» با تو و پشتيبان تو هستند.»

اين بار محمد همچون شيري غران به دشمن هجوم برد و آنان را از مواضع مستحكم خويش پراكنده نمود. همراهان محمد هنگامي كه دلاوري محمد را ديدند، زبان به ستايش او گشودند و به علي(ع) گفتند: «اي اميرالمؤمنين! اگر مقام و مرتبه ويژه‌اي كه خداوند براي حسن و حسين فرزندانتان قرار داده نمي بود، ما احدي از عرب را بر محمد، فرزندتان برتري نمي‌داديم.» علي(ع) هم در پاسخ آنان فرمود: «ستاره كجا و خورشيد و ماه كجا!» يعني محمد به منزله ستاره و حسن و حسين مانند خورشيد و ماه‌اند.»(2)

1- نهج‌البلاغه، خطبه 11، ص 55
2- شرح نهج‌البلاغه ابن ابي‌الحديد، ج 1، ص 245-243
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها