فضای امروز کشورمان جدای از اقتدار و نمایش قدرت افتخار آمیز نیروهای مسلح، آن فضایی نیست که همه ما با آمدن مدعیان تدبیر و امید! در راس قدرت اجرایی انتظار آنرا داشتیم . در سال ۹۲ روزی که روحانی با نشان دادن کلید، خویش را گشاینده و ناجی دربهای رفاه و معیشت ملت ایران و تعامل با جهان معرفی کرد بسیاری از مردم در خیابانها به برکت تیم انتخاباتی رنگارنگ حسن روحانی که در سوابق خود برگه های زرینی از براندازی و استحاله طلبی و اشراف گرایی افراطی را داشتند، در خیابنها زدن و رقصیدند و سلبریتی ها نیز در باغ سبزی را نشان دادند که خود سالها در باغ شداد غرب در رفت و آمد بودند.
اما امروز حامیان حسن روحانی در سکوتی حزن انگیز فرو رفته و بعضا با انتشار توبه نامه از حمایتهای بنفش خود اظهار پشیمانی می کنند اما افسوس که دیگر دیر شده است:
۱- وضعیت اشتغال و تولید به نازل ترین حد خود رسیده است و کارخانجات یکی پس از دیگری تعطیل می شوند و بر تعداد درخواست کنندگان بیمه بیکاری افزوده می شود.
۲- برجام شکست خورده و بر عمق و وسعت تحریم ها افزوده شده است و تعامل با جهان به واژه ای مضحک تبدیل شده است که درآن بویی از اقتدارکشور و قدرت نمایی مدعیان در عرصه های دیپلماسی دیده نمی شود.
۳- اقتصادی کاریکاتوری از لیبرالیسم دولت حسن روحانی خود به درد بی درمانی تبدیل شده است که نه راه پس دارد و نه راه پیش.تزریق نقدینگی های بدون پشتوانه که بر تورم موجود نیز دامن می زند خود حدیثی است که تفسیر جداگانه ای را طلب می کند کمک های معیشتی و یارانه وکمک های کرونایی در انواع آن بیش از آنکه حرکتی بستر ساز و دارای عمق باشد تنها مسکنی است که تلاش می کند درد مردم را برای مدتی ساکت کند. شاید اگر ادعا کنیم دولت حسب ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است را دنبال می کند ادعایی بیراه نباشد. فشار داخلی و خارجی دولت به اوج خود رسیده است و حتی اقشاری از مردم و نمایندگان مجلس خواستار استیضاح و استعفای روحانی شده اند که البته خود دولت نیز بی میل برای فرافکنی از مسئولیت و وعده های برزمین مانده اش از این طریق نیست وچه بجا رهبری معظم انقلاب فرمودند که دولت باید تا آخرین ساعت کاری خود بماند و کار کند.
۴- در جهان سیاست نیز اولین جریان اصلاح طلبان هستند که با نامه های سرگشاده و سخنرانی و اظهارات فضایی تلاش می کنند تا ضمن مخفی کردن۸ سال حمایت و استفاده از برکات و نعمات دولت حسن روحانی، درجایگاه منتقدان خود را از دولت جدا نشان دهند تا شاید ازسونامی شکست های پی در پی بزنگاه های انتخاباتی فرار کنند اما چسبندگی جریان اعتدال با اصلاح طلبان به حدی است که با شنیدن نام هریک نام دیگری بی اختیار به ذهنها متبادر می گردد.اصولگرایان هم خود را در آغاز راهی می بینند که همانند اوایل دهه۸۰ به فتح تمام سنگرهای قدرت توسط ایشان ختم خواهد شد .
لاکن سخن نهایی این است که عملکرد روحانی هرچه بود با وجودی که نتوانست تمام توان ما را در اندوخته ها ، خودباوری ها، اعتماد بنفس ها و... نابود سازد اما جرات دوباره پیمودن راهی سخت را که رفته بودیم در ما نابود کرد و این در حالی است که او خود می گفت ما به عقب باز نمی گردیم اما بعد از ۱۴۰۰ قطعا تکرار راههای رفته علیرغم سختی های آن دور از انتظار نخواهد بود. سخن ما این نیست که او عامدا قدم در اینراه نهاد بلکه منظور این است که چرا زمانی که در انتخابات قسم جلاله خورد که اگر مشکلات کشور راه حل نداشت او نمی امد چرا آمد و چرا امروز به این وضع در آمده ایم که حتی هیچ کلامی در عذرخواهی از زبان دولتمردان بگوش نمی رسد.بر این باوریم که روحانی نامش در تاریخ مردان تاثیر گذار انقلاب اسلامی ثبت شده است اما آیا قضاوت نهایی تاریخ او را محکوم خواهد کرد یا تبرئه؟! . انتخابات ۱۴۰۰ و گذر زمان باید آنرا نشان دهد.