این آیه چند پیام مهم دارد:
۱. قانون زوجیت را خدا برای غیر خدا قرار داد. بر اساس آیه وَ خَلَقْنٰاکُمْ أَزْوٰاجاً (نبأ٨) و آیه فٰاطِرُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً…ِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ… (شوری١١)، فقط خداست که مثل و کفو ندارد. از ترتیب و توالی جمله «…ازواجا» با لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء که در یک سیاق قرار گرفته اند چه نتیجهای بایدگرفت؟ زوج بودن چه ربطی به مثل نداشتن خدا دارد؟ این زوجیت از تفاوتهای مهمخدا با غیر اوست: هرکس همسر نمیخواهد یا به تجرد اعتقاد دارد به قانون زوجیت پشت کرده و ادعای خدایی دارد! وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.
۲. ازواج ما «خلق شده» اند و ازدواج یافتن این ازواج خلق شده است. برای ازدواج باید جست و جوگر باشیم. ازدواج زندگی در مسیر قانونزوجیت ذیل خلق و جعل الهی است و یافتن است نه ساختن.
۳. تفکر عامل درک آیات پنهان در ازدواج است. کسی که اهل تفکر نباشد قدر اثر خلق و جعل الهی را نمیداند. ازدواج برای چنینکسی صرفاً یک رابطه جنسی یا خوش گذرانی دنیوی یا نهایتاً رفیق بازی و عشق زودگذر است.
۴. راه یافتن این ازواج، خودشناسی و کفوشناسی است؛ «من انفسکم» ضابطه همسریابی موفق است. تعبیر «من انفسکم» دو سطح دارد یکی اینکه آن زوج از «نوع» شماست و همانند شما انسان است؛ زن انسان است نه موجودی درجه پایینتر از مرد. معنی دیگر «من انفسکم» این است که زوج از فرهنگ و بلکه از طبقه شما و بلکه از مزاج و طینت شماست. همان طور که عبارت رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ (توبه ۱۲۸) فقط به معنی بشر مثلکم نیست بلکه هم زبان بودن هم هست: چنانچه که در قرآن در وصف مرسلین میخوانیم که وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ (ابراهیم ۴).
همسر و هم نفْس و زوج حقیقی انسان که خدا برای ما خلق کرده است را باید از راه همزبانی بشناسیم. همزبانی نزدیک به اصطلاحی است که امروزه روانشناسان به آن درک متقابل میگویند. اگر این هم زبانی را ذیل «منانفسکم» در نظر بگیریم، هم نفْس بودن علاوه بر درک متقابل، شامل جنس و طینت مشترک هم میشود: اَلْخَبِیثٰاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثٰاتِ وَ اَلطَّیِّبٰاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبٰاتِ (نور٢٦)؛ البته هم نفْس بودن به معنای مشابه بودن در جمیع جهات نیست. همان طور که رسولان هم نفْس قوم خود بودند ولی با بسیاری اعتقادات و صفات آنها مخالف بودند. همسران و هم نفسان باید جهان و عالممشترکی داشته باشند ولی چه بسا تفاوت درجات سبب تکامل و رشد در زندگی مشترک شود.
۵. راه دیگر شناخت همسر این است که عامل «سکینه» را بیابیم. چون با ازدواج با زوجی که «من انفسکم» باشد «لتسکنوا الیها» محقق میشود. وقتی با دیدار نفس انسان قرار و آرامش مییابد آنجاست که نشانه یافتن زوج آشکار شده است. البته برخی سکینه را با موارد متشابه خود اشتباه میگیرند؛ مانند آسایش، زیبایی و… اما سکینه آرامش و قرار است مانند آرامشی که در شب پیش از فعالیت روز وجود دارد. این سکون فقط جسمانی نیست بلکه قلبی هم هست و گفته میشود «سکون با حرف عند (که حرف مکان) است جسمانی و با حرف الی (که حرف غایت است) قلبی است» (مفاتیح الغیب، ج ۲۵، ص: ۹۲). برای شب تعبیر «فی» آمده: هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ (یونس٦٧) ولی در مورد ازواج الیها آمده است.
۶. بخش اول آیه (تا لتسکنوا…) درباره پیش از ازدواج است. بخش دوم زندگی پس از ازدواج است که باید بین زوجین مودت و رحمت باشد. اگر کسی این دو را نداشته باشد قدر سکینه خود را نمیداند؛ وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةَ (روم٢١). این دو کلمه رابطه بین زوجین را آنگونه که خدا قرار داده نشان میدهد پس کسی که این دو را رعایت نکند از مسیر اراده الهی خارج شده است. تفاوت مودت و رحمت چیست؟ مودت یعنی دوستی و رحمت را فارسی زبانان معمولاً ترجمه نمیکنند. پس تفاوت مودت و رحمت دقیقاً چیست که در دو واژه آمده است؟ چرا خداوند به یکی از این دو بسنده نکرده است؟
از متقدمین نقل شده است که مودت ارضای جنسی و رحمت تولد فرزندان است، ولی این تفسیر تطبیق و بیان مصداق است. برخی مفسرین گفته اند مودت محبت قلبی و رحمت محبت عملی است، یعنی دوست داشتن فقط در درون انسان نباید باقی بماند بلکه باید ظهور کند و ابراز شود و در عمل نشان داده شود. این مفسرین برای بیان تفاوت در قالب قلبی / عملی بودن شاهد و دلیل ذکر نکرده اند.
شاید بتوان گفت مودت مقابل عداوت و دشمنی است در حالی که رحمت
گاهی از سر مداراست نه محبت و گاهی ظاهری غیرمهربانانه دارد اما نهایتاً
خیرخواهانه است.
مودت یعنی دوستی کردن کهمقابل عداوت یعنی دشمنی کردن
است. ولی رحمت فراتر از دوستی کردن است و باید «واسعه» وهمه گیر باشد و
انواع خیرخواهی برای دوست و غیردوست را شامل شود. گاهی رحمت چهره ظاهراً
مهربانی ندارد؛ هشدار نه چنداندل چسب، انتقاد سازنده، مخالفت کردنعاقلانه
و… هم ظاهراً دوستی نیست ولی آن هم از سر دوست داشتن است مانند این آیه
کهرحمت به انذار منجر میشود: ْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ…
(قصص٤٦).
اگر اینتفاوت را بپذیریم زوجین نباید نازک دل و زودرنج باشند و همیشه توقع روابط مطابق میل خود داشته باشند بلکه رحمت اقتضا میکند که گاهی انذار کنیم و خلاف میل همسر خود و به قصد خدمت بهاو چیزی بگوییم و کاری کنیم.
اینجاست که عشق بازیهای افراطی و شعارهای غیرواقع بینانه در تعادل بینمودت و رحمت جای خود را به عشق حقیقی میدهند، البته در این آیه مودت بر رحمت مقدم است پس رحمت طلبی نباید سبب به حاشیه رفتن مودت شود بلکه همسران باید اول از همه مهربان باشند و جملات عاشقانه به هم بگویند و رفتارهای فداکارانه نشان بدهند. طبق این آیه ابتدا باید مهر وعشق را در ظاهر و باطننشان داد و اگر لازم شد باید همچنان مهر وعشق را سرلوحه قرار داد ولی شاید با چهرهای متفاوت.