ظاهرا تقدیر این است که هر چه که از عمر دولت اعتدال، که عملاً دولت اصلاح طلبان است، میگذرد، مظاهر و جلوههای بیشتری از معنای این جمله زاکانی آشکار شود. جدای از اینکه به قول زاکانی در همان مناظره، کابینه دولت اعتدال، عملاً همان کابینه میرحسین موسوی بود که تنها ۴ سال دیرتر تشکیل شد و همه «ژنرال» های دولتهای یازدهم و دوازدهم از قبیل زنگنه و آخوندی و نعمتزاده و ربیعی و یونسی و جهانگیری و…در سال ۸۸ در ستاد میرحسین موسوی حضور داشتند، در سطح خردتر و مدیریت میانی کشور، اوضاع به مراتب وخیمتر است و عملاً بخش زیادی از فتنهگران محکوم شده در سال ۸۸، هنوز جای مهر دادگاه فتنه کمرنگ نشده، به صورت خزنده و چراغخاموش وارد مناصب اجرایی شدهاند. به اینها باید «رانت» ها و «ویژهخواری» ها را هم افزود که چون پای حکم اداری و ثبت در سیستم و پوشش رسانهای در میان نیست، معمولا کشف آن سختتر است.
اگر سال گذشته، مشرق در چند گزارش به «رانت» های خاص اصحاب فتنه از خوان گسترده دولتی پرداخت؛ اگر از مسوول ستاد انتخاباتی موسوی در 88 گفت که فقط در یک قلم از صندوق بازنشستگی کشوری بابت عضویت در هیات مدیره، «17 میلیون» تومان حقوق می گرفت؛ اگر از نماینده رادیکال مجلس ششم و از بانیان اصلی نامه «جام زهر» به رهبری و «تحصن» در مجلس نوشت که مدیرعامل یک شرکت پولساز پتروشیمی دولتی شد؛ اگر از مشاور ارشد شیخ فتنه(مهدی کروبی) با تحصیلات در رشته «تاریخ» سخن گفت که مشاور ارشد دو وزارتخانه اقتصادی است و اگر... امروز نوبت به «نظریهپرداز» اصلی و دیرپای جریان «استحاله و تسلیم»، یعنی جناب سعید حجاریان رسید که اسناد ویژهخواریش برملا گردد.
ماجرا از این قرار است که علی خضریان، نماینده تهران در مجلس، در توئیتی نوشت:
" در سوال از وزیر جهاد کشاورزی پیرامون حذف بودجه خودکفایی گندم از یک شخصیت پرنفوذ سیاسی گفتم که با استفاده از فضای تضعیف شده تولید داخلی اقدام به واردات محمولههای گندم از خارج از کشور نموده است؛ این شخص کسی نیست جز جناب سعید حجاریان از تئوریسینهای جریان اصلاحات!
جناب حجاریان همچنین از تئوریپردازان و حامیان اصلی روی کار آمدن دولتی است که با بیتدبیریهایش از طرفی خودکفایی کشور در موضوع استراتژیک گندم را به مخاطره انداخته و از طرف دیگر بستر را برای واردات این کالای سابقا خودکفا شده با ارز مرجع (جهانگیری) برای وی امثال فراهم ساخته است. "
خضریان در ادامه همین توئیت، از شرکت خانوادگی نظریهپرداز «فتح سنگر به سنگر»، در زمینه واردات گندم با ارز مرجع، پردهبرداری کرد:
جناب سعید حجاریان در ۲۰ اسفندماه سال ۱۳۹۲ و تنها چندماه پس از پیروزی جناب #حسن_روحانی و استقرار #دولت_یازدهم، با شراکت فرزندش محسن، اقدام به ثبت شرکتی به نام #راشا_تندیس_پارسیان در حوزه واردات کالاهای اساسی نموده است.
اسناد نشان میدهند جناب حجاریان تحت لوای این شرکت خانوادگی و در ادامه فامیلی، چندین محموله محصولات زراعی اعم از گندم را به کشور وارد کرده است؛ تا حذف بودجه #خودکفایی_گندم توسط #دولت و ادامه روند #واردات گندم، ضربه محکمی به تولید این کالای استراتژیک بزند.
آقای حجاریان درحالی ژست #جامعه_مدنی، حمایت از جنبش پابرهنگان، سینه چاک کردن برای قیام گرسنگان و... را بیان نموده که یکی از کاسبان نان مردم در شرایط کمبود ارز میباشد؛ و انتظار میرود پیرامون نقش خود در مدیریتی که مردم را دچار این آشفتگیهای #اقتصادی نموده است، توضیح دهد. "
البته «چپ» های سابق و اصلاحطلبان کنونی، عادتی دیرین در «چپنمایی» در ملاء عام و «رفاهجویی» و «تنعم زدگی» در زندگی خصوصی دارند. شاید اگر کسی همت کند و صرفا آدرس منازل اعاظم و شیوخ اصلاحطلبان را احضاء کند، میل وافر این «عدالتخواهان» شبهکمونیست دهه 60 به «فرمانیهنشینی» و «زعفرانیه نشینی» و قلهکنشینی» برای عموم آشکار گردد. جالب اینجاست که یک کاربر توئیتر پای یکی از توئیتهای خضریان، نماینده تهران، مدعی «برجسازی» حجاریان در محله نیاوران شده است:
صحت و سقم این ماجرا را به اهل تحقیق و بررسی وا میگذاریم، اما سوابق دوستان و همفکران حجاریان، از این موارد بسیار در کارنامه دارند. کما این که چندی پیش، در پی نامه فتنهگرانه محمد موسوی خوئینی به رهبر انقلاب، «وحید اشتری»، به ملک 15 هزار متری در اختیار خوئینی اشاره کرد:
نکته اما اینجاست که این دو چهره خاص اصلاحطلبان، یعنی موسوی خوئینی و حجاریان، که میل وافری به «پدرخواندگی»، «نظریهپردازی» و «استراتژیست» بودن در اردوگاه اصلاحطلبی دارند، سال 97، با بازگشت تحریمها و شروع زنجیرهای از بحرانهای اقتصادی در کشور، به زعم خود پروژهای را با هدف بازسازی تصویر خود از «فداییان دولت روحانی» به «چپهای اسلامی احیاء شده» کلید زدند تا با خالی شدن شعارهایی چون آزادی کنسرت و ربنای شجریان از محتوا و فایده و برجسته شدن مطالبات اقتصادی، از قافله عقب نمانند.
در 1 بهمن 97، محمد قوچانی، سردبیر روزنامه «سازندگی» و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، در سرمقالهای مختصات این پروژه «پدرخواندگان» اصلاحات را ترسیم کرد. در این مقاله، قوچانی (شاگرد و دستپرورده مکتب سازمان مجاهدین انقلاب و حجاریان و شرکاء در نشریه عصر ما) در ظاهر با هدف نقد آنچه «جناح چپ» اصلاحات میخواند، از احیای «چپ اسلامی» (به سبک دهه ۶۰) میگوید، اما واژگان و ادبیاتی که درباره این «جناح چپ» به کار میبرد، بیشتر شکل یک رپرتاژ را دارد.
به نوشتهی قوچانی، این جریان به دنبال محوریت یافتن سیدمحمد موسوی خوئینیها در جریان اصلاحات به جای سیدمحمد خاتمی بودند که بخش چشمگیری از «سرمایه اجتماعی» خود را در سبد «تَکرار» برای لیست امید مجلس و ابقای دولت روحانی به باد داد. قوچانی تلویحا از جایگزینی دوگانه «بازرگان-خاتمی» با دوگانه «شریعتی-خوئینی» در این پروژه خبر داده بود. [1]
اما انتشار اسنادی از ان دست که خضریان منتشر کرد، بار دیگر نشان داد که قبای «عدالتخواهی» بر تن اصلاحطلبان بیش از حد گشاد است و این جریان آنچنان با نوع وطنی «نولیبرالیسم» سیاسی-اقتصادی گره خورده است که با دهها پروژه «عملیات روانی» (که ظاهرا حجاریان و رفقایش خود را استاد آن می دانند) نمی توانند این جامه را بر تن ایشان اندازه کرد.
شاید هیچ حرکتی به قدر حرکت زاکانی در همان مناظره معروف با تاجزاده نمیتوانست ماهیت واقعی جریان رادیکال اصلاحات را به لحاظ نمادین نشان دهد، آنجا که او تصویر حسین فریدون و تاجزاده را که در حال گپ و گفت هستند، بالای دست گرفت و به تاجزاده یادآور شد که حتی به اندازه یک «توئیت» در برابر جریانهای فاسد و رانتخوار وابسته به دولت موضع نگرفته است. به هر حال، به مصداق همان مثل قدیمی، «چاقو دسته خود را نمی برد».
معادله ساده و حالا دیگر آشنایی است: هدف از فتنهسازی فتنهگرانی چون حجاریان و تاجزاده، ایجاد بحران و بردن نظام به گوشه رینگ است، تا در فضا آشفته و تیرهی فتنه، بیکفایتها و نامحرمان به کرسیهای قدرت دست یابند و با تفکرات التقاطی و انحرافی یا خودباختهی خود، کشور را دچار فلج کامل کنند که خروجی نهایی آن تسلیم در برابر نظام سلطه و دادن امتیازات بزرگ است.