کد خبر: ۴۷۳۱۰۹
زمان انتشار: ۱۲:۵۲     ۱۹ تير ۱۳۹۹
احمد عظیمی بلوریان؛ کارشناس مسائل سیاسی در رزونامه شرق نوشت: انتخابات در یک کشور از ۱۹۵ کشور جهان قاعدتا نباید سروصدا و جنجالی در مقیاس جهانی ایجاد کند، اما ایالات متحده آمریکا به چند دلیل یک حالت استثنائی به وجود آورده است؛ نخست اینکه کشور مورد اشاره به‌لحاظ اقتصادی تا همین چند ماه پیش قوی‌ترین کشور جهان بود.
به گزارش پایگاه 598، احمد عظیمی بلوریان؛ کارشناس مسائل سیاسی در رزونامه شرق نوشت: انتخابات در یک کشور از ۱۹۵ کشور جهان قاعدتا نباید سروصدا و جنجالی در مقیاس جهانی ایجاد کند، اما ایالات متحده آمریکا به چند دلیل یک حالت استثنائی به وجود آورده است؛ نخست اینکه کشور مورد اشاره به‌لحاظ اقتصادی تا همین چند ماه پیش قوی‌ترین کشور جهان بود.

به دلیل وابستگی اقتصاد جهانی و قدرت وتوکردن تصمیمات کشورهای دیگر ازسوی ایالات‌متحده، نظام سیاسی آمریکا و تغییرات درونی آن مورد توجه و پایش کشورهای دیگر است؛ به ویژه اینکه رهبری کنونی این کشور می‌خواهد با ایفای نقش رهبری به قوی‌ترین شکل ممکن جهان را زیر نفوذ خود درآورد؛ نقشی که بریتانیای کبیر تا پیش از جنگ جهانی دوم در جهان ایفا می‌کرد. از آن تاریخ تا پیش از زمامداری دونالد ترامپ، قدرت آمریکا یک سیر صعودی را طی کرد، اما هیچ‌کدام از رؤسای جمهور دوره مورد اشاره جاه‌طلبی و امپریالیسم‌‌خواهی ترامپ را نداشتند.

ترامپ عاشق ایفای نقش یک امپراتور در بالاترین سطح ممکن در جهان است. اما شرایط و ویژگی‌های درونی جامعه آمریکا، ظهور قدرت‌های تازه‌نفس مانند چین و روسیه و نیز رویدادهای غیرمنتظره‌ای مانند همه‌گیری کرونا -به‌لحاظ شکل ویروس که به تاج امپراتوری یا پادشاهی می‌ماند- محاسبات ترامپ را به هم زده است. قدرت تخریبی ویروس کرونا که نه ثروت می‌شناسد و نه قدرت نظامی دارد، نه‌تنها همه محاسبات ترامپ و سایر رهبران جهان را کاملا به هم زده، بلکه به اختلافات درونی قدرت‌های جهانی نیز دامن زده است. این وضعیت را می‌توان در سخنرانی ترامپ در سالگرد استقلال آمریکا در روز چهارم جولای به‌خوبی مشاهده کرد.

آمریکای امروز یک امپراتوری یکپارچه نیست بلکه اتحادیه‌ای از 50 ایالت با ارزش‌های متفاوت است که توافق کرده‌اند زیر یک پرچم با هم زندگی کنند. به همین دلیل، مردم آمریکا در دامنه گسترده‌ای از آرا و عقاید پراکنده‌اند. مردم آمریکا یک «ملت» به مفهوم سنتی آن را تشکیل نمی‌دهند. امکان تجزیه این کشور همواره وجود دارد، کما اینکه بارها از جدایی برخی از ایالات آمریکا مانند تگزاس یا کالیفرنیا از جمع «ایالات متحده» سخن به میان آمده است. این وضعیت ما را به یاد «اتحاد جماهیر شوروی» می‌اندازد که تا جنگ جهانی دوم یکپارچه بود و مو لای درز مرزهای قومی آن نمی‌رفت. این مجموعه قدرتمند ناگهان در زمان زمام‌داری میخائیل گورباچف به‌دلیل اختلافات درونی از هم پاشید. کشورهای کنونی اطراف دریای خزر مانند آذربایجان و ارمنستان و گرجستان در غرب خزر و قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان در شرق آن دریا نمونه روشنی از پاشیدگی «اتحاد جمهوری‌های متحد» شوروی سابق هستند.

ایرانیانی که در دوران اقتدار شوروی عاشق استالین بودند و او را «رهبر خردمند» جهان سوسیالیستی لقب داده بودند، حتی تصور نمی‌کردند که روزی که کشورهای استثمارشده ازسوی شوروی به استقلال برسند، اما عمدتا ازسوی رهبرانی اداره شوند که از رجال همان «اتحاد جماهیر شوروی» باشند و فساد و رشوه‌خواری را در زمام‌داری خود گسترش دهند. من شخصا رشوه‌گیری علنی را در پایتخت یکی از این کشورهای تازه‌استقلال‌یافته در بالاترین سطح شاهد بوده‌ام. امکان ازهم‌پاشیدگی در ایالات‌متحده آمریکا هم در آینده وجود دارد. دلیل عمده آن همین رفتار پرسش‌برانگیز رهبری کنونی ایالات متحده است. ترامپ عاشق آمریکا و سرافرازی آن در جهان است. رفتار او کاملا ناسیونالیستی، ملت‌دوستی تا ملت‌پرستی در کشوری است که اساسا مردم آن فاقد ویژگی‌های سنتی یک «ملت» هستند. خانواده خود ترامپ نسل اول و دوم مهاجر و تولد در آمریکا را با خود به یدک می‌کشند.

پدربزرگ ترامپ از آلمان به آمریکا مهاجرت کرده بود. دو نفر از سه همسر ترامپ مهاجران اروپای شرقی‌اند. عمر مهاجرت اروپاییان به قاره آمریکا از ۵۰۰ سال تجاوز نمی‌کند و همسانی زیادی مانند مهاجرت یا یورش مغول‌ها به سرزمین ایران دارد. آیا چنگیزخان مغول می‌توانست خود را نماینده و برگزیده «ملت» ایران بداند؟ آیا چنگیزخان می‌توانست در رهبری ایران احساسات «ناسیونالیستی» از خود بروز دهد؟ ‌

بازی سرنوشت همراه با رویدادهای پیش‌بینی‌نشده مانند بروز و همه‌گیری ویروس کرونا باعث شده که ترامپ از دستپاچگی به تبلیغ قدرت چین پرداخته و به زبان بی‌زبانی به قدرت‌گیری شرق در برابر غرب اذعان کند. چه کسی تصور می‌کرد که چین و همسایه آن یعنی هندوستان -که در زمانی نه چندان دور یا مستعمره «بریتانیای کبیر» بودند و یا مردم آن در فقر مطلق و اعتیاد به تریاک روز را به شب می‌رساندند- امروز به ابرقدرت‌های جهان تبدیل شوند.تا بتوانند، به گفته ترامپ، ویروس صادراتی خود را در توانمندترین ایالات آمریکا پخش کنند؟

اما تأثیرگذاری رویدادهای اخیر بر انتخابات آمریکا روزبه‌روز روشن‌تر می‌شود. اشاره کرده بودم که سیاست و انتخابات آمریکا ملغمه‌ای مرکب از عقاید و آرای متفاوت برخاسته از مردم آمریکا با طیف گسترده‌ای از فرهنگ‌های گوناگون است که از زمان کریستف کلمب به امید یک زندگی پربارتر تاکنون به این سرزمین مهاجرت کرده‌اند. مردم یا ملت اصیل آمریکا همان مردمانی بودند که مهاجران اروپایی آنها را «سرخپوست» می‌نامیدند. این مردم از همان سال‌های نخستین مهاجرت اروپاییان مورد تهاجم و ظلم قرار گرفتند و به‌تدریج عملا نابود شدند؛ شبیه چیزی که پس از یورش مغول‌ها در ایران بر سر شهری مانند نیشابور آمد.

بنابراین اگر قرار بود «ناسیونالیسم» در آمریکا قدرت بگیرد و به‌صورت ابزار مقاومت در برابر رقابت خارجی عرض اندام کند، باید ازسوی همان سرخپوستان اشاعه می‌یافت نه توسط «مغول‌های» اروپایی. در آمریکای امروز هر کسی که امتیاز شهروندی دارد می‌تواند در انتخابات سراسری یا محلی شرکت کند. در انتخابات اخیر دونالد ترامپ به‌دلیل داشتن حق نامزدی برای بار دوم، نماینده دست راست‌ترین مردم آمریکا است. جو بایدن، منتخب حزب دموکرات، برای همین سمت است. هر دو نامزد از یک حداقل رأی برخوردارند که برای هر یک میان ۲۵ تا ۳۵ درصد آرا را تشکیل می‌دهد. این حداقل‌ها در هر دو حزب تصمیم خود را گرفته‌ و ثابت‌قدم‌اند. حتی شمار قابل توجهی از آمریکایی‌های ایرانی‌تبار عاشق چشم و ابروی ترامپ هستند و اصلا وارد هیچ گفت‌وگویی دراین‌باره نمی‌شوند. این وزنه کف ترازوی انتخابات است. آنچه رأی نهایی را شکل می‌دهد، آرای کسانی است که هر یک از این دو را زیر ذره‌بین خود دارند و با تحلیل خود از گفتار و رفتار دو نامزد رأی خود را به صندوق می‌ریزند.

به عبارت دیگر، آرای تعیین‌کننده در انتخابات همین «آرای تغییرپذیر» است. تصمیم رأی‌دهنده در یک دامنه گسترده شکل می‌گیرد؛ از انتخاب نامزد خوب‌تر از نامزد خوب‌ تا گزینش بد از بدتر. رفتار ترامپ در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های اخیر او به‌ویژه در دوره شیوع سریع ویروس کرونا و گفتارهای ناسیونالیستی‌اش شمار قابل ‌توجهی از گروه تصمیم‌نگرفته را از حمایت از خود پشیمان کرده است و چون گزینه دیگری به‌جز بایدن وجود ندارد، بخشی از آرای ترامپ نصیب بایدن می‌شود. واکنش‌های سریع ترامپ و قلدرمآبی و دلبستگی او به گروه‌های دست‌راستی و ثروتمند آمریکا شانس پیروزی او را روزبه‌روز کمتر کرده است و به احتمال قوی این ریزش آرا ادامه خواهد داشت. مردمی که زورشان به ترامپ نمی‌رسید، با سرنگون‌کردن مجسمه رهبران نژادپرست پیشین آمریکا منظور خود را به‌روشنی بیان کردند. به گمان نگارنده این تازه نخستین گام در شست‌وشوی بدنه زنگارگرفته تاریخ آمریکاست. این حرکت قاعدتا باید ادامه یابد تا ارزش‌های متفاوت در جامعه امروزی آمریکا به روشنایی نمایان شوند.

روزی که هندوستان در چنگال انگلیسی‌ها به فقر مطلق کشیده شده بود، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که یک وکیل ساده‌پوش هندی با دست خالی نخستین کلنگ فروپاشی امپراتوری انگلیس را به زمین بزند. در آن تاریخ بدنه اصلی نیروهای پیاده‌نظام انگلیس را سربازان تهیدست هندی تشکیل می‌دادند که در لشکرکشی آنها به ایران نیز به‌خوبی دیده می‌شد. امروز نه‌تنها مجسمه مهاتما گاندی در یک‌کیلومتری کاخ سفید در واشنگتن نصب است بلکه معترضان به ترامپ پیکره‌های نژادپرستان سرشناس تاریخ آمریکا را یکی پس از دیگری تخریب می‌کنند. آیا ترامپ این پیام را درک می‌کند؟
از سوی دیگر باید توجه داشت که جو بایدن هم به دلیل نداشتن صراحت لهجه آن‌قدرها که باید قدرت بسیج نیروهای چپ و جذب آرا را ندارد، اما چون تنها گزینه حزب دموکرات است، مخالفان ترامپ را راضی می‌کند. نظرسنجی‌ها به روشنی زیاد پیش‌افتادن جو بایدن را در انتخابات پیش‌بینی می‌کنند و این حرکت ادامه دارد. البته به‌طور سنتی، جمهوری‌خواهان که ترامپ گزینه آنها است، در تأمین هزینه‌های انتخاباتی با دست بازتری عمل می‌کنند چون ثروتمند هستند. شمار دموکرات‌هایی که هزینه انتخابات را تأمین می‌کنند بیشتر است اما در مقیاس مالی کوچک‌تر عمل می‌کنند. اما موضوع از مبارزه انتخاباتی گذشته و جای خود را کم‌کم به پرسش‌های اساسی درباره آینده آمریکا داده است.

دموکرات‌ها در انتخابات درونی خودشان این‌بار به بدترین شکل عمل کردند و به‌جای مقاومت در برابر جمهوری‌خواهان، انرژی خود را صرف رقابت درون‌حزبی کردند. اما به‌هرحال در ماه‌های گذشته شانس آنها در انتخابات افزایش یافته است. اگر ترامپ به حرکت خود در جانبداری از نژادپرستی و زوردستی و عدم همکاری با جهان ادامه دهد، نه‌تنها بازنده انتخابات خواهد بود بلکه تبعات بعدی آن در کاهش توانایی آمریکا در مدیریت اوضاع در سطح جهانی نمایان خواهد شد.

ترامپ نخستین رهبر آمریکاست که همه بافته‌های همکاری‌های بین‌المللی را با شعار «آمریکا بالاتر از همه» درهم ریخته است. ادامه این حرکت نه‌تنها موجب شکست حزب جمهوری‌خواه در انتخاب ریاست‌جمهوری خواهد شد بلکه به افزایش شمار سناتورهای دموکرات در انتخابات بعدی کنگره آمریکا خواهد انجامید. به‌عبارت‌دیگر، اگر کار به جایی برسد که جمهوری‌خواهان کسی را از بابت شکست خود ملامت کنند، کسی جز ترامپ نخواهد بود.



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها