به گزارش پایگاه 598، چند روز از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگذرد. با تصویب این قطعنامه به نظر میرسد پرونده هستهای ایران دوباره به نقطه صفر بازگشت و برای حل آن مجددا باید از این نقطه شروع کنیم.
با این اتفاق چند پرسش اساسی از روحانی و ظریف شکل گرفته است. یکبار سیر ماجرا را از سال ۹۲ مرور کنیم. در سال ۹۲ حسن روحانی با شعار رفع تحریمها و بلدبودن دیپلماسی توانست از مردم رای بگیرد. پس از آن تیم مذاکرهکننده با مسئولیت ظریف تشکیل شد و ایشان مشغول مذاکره با ۵+۱ شدند.
در این مدت حسن روحانی و دولتمردان او بارها بر ضرورت رفع تحریمها برای بهبود اقتصاد کشور تاکید کردند. عمده استدلال ایشان این بود که با از بین رفتن تحریمها میتوان سرمایه خارجی جذب کرد و بدون جذب سرمایهگذاری خارجی نمیتوان هیچ کاری کرد. حتی کار به جایی رسید که رئیسجمهور حل مشکل آب را هم به رفع تحریمها ارتباط داد.
دستاورد حدود دو سال مذاکره، توافقنامهای به عنوان برجام شد. از روز نخست امضای این توافق، موضوع مهمی که توسط برخی از سیاستمداران مطرح شد تعادل میان داده و ستانده در این توافق بود. این افراد مدعی بودند آنچه ما متعهد به انجام آن شدهایم بسیار فراتر از چیزی است که طرف مقابل قرار است انجام دهد.
منتقدان برجام میگفتند تضمینهای کافی برای اجرای تعهدات طرف مقابل وجود ندارد و تعهدات ما نقد و تعهدات طرف مقابل نسیه است. با تجربههای گذشته میتوان پیشبینی کرد آمریکا و اروپا به تعهدات خود پایبندی نشان نمیدهند.
همین اتفاق هم رخ داد. در همان یک سالی که برجام در زمان اوباما اجرا شد، آمریکا با نهایت حیلهگری و با تطمیع و تهدید بانکها و شرکتهای مختلف عملا تعهدات خود را زیرپا گذاشت و عملا مانع از این شد که تحریمهای مالی برچیده شود. پس از اوباما هم ترامپ رسما از برجام خارج شد و همه تحریمها را برگرداند.
متاسفانه هیچ راهی برای شکایت از آمریکا بهدلیل خروج از برجام در این توافقنامه پیشبینی نشده بود و دستگاه دیپلماسی دولت روحانی مجبور شد دل به اروپاییها ببندد. اما اروپاییان هم هیچکدام از تعهدات خود را اجرا نکردند تا اینکه در سالگرد خروج آمریکا از برجام ایران کاهش تعهدات خود را آغاز کرد.
اکنون و در حوالی پنجمین سالگرد برجام شورای حکام آژانس انرژی اتمی قطعنامهای بر ضد ایران به پیشنهاد سه کشور اروپایی تصویب کرد و عملا پرونده ایران را به نقطه آغاز برگرداند.
با مرور این وقایع به نظر میرسد از روز نخست نگاه دولت به برجام مشکل داشته است. از همان ابتدا به برجام بهعنوان یک متن مقدس نگاه شد. این نگرش باعث بروز دو اتفاق شد. اولا حول برجام یک دوقطبی سیاسی شکل داده شد. دولت انتقادات به برجام را به مخالفت سیاسی جناح منتقد دولت تقلیل داد و همین مسئله موجب شد انتقادات شنیده نشود.
تاثیر دومی که نگرش دولت به برجام باقی گذاشت این بود که دولت نتوانست پس از شکست این توافقنامه برخوردی معقول داشته باشد و متاسفانه علیرغم شکست، همچنان بر آن اصرار ورزید. فراموش نمیکنیم که ظریف در یکی دو سال گذشته گفته بود که اگر باز هم به عقب برگردد برجام را با همان وضعیت امضا خواهد کرد.
به نظر میرسد برای برونرفت از وضعیت کنونی اولین اقدام، پذیرش نقاط ضعف برجام و حتی عذرخواهی از ملت بابت این ضعفهاست. اکنون بر همگان عیان شده است که برجام توافقنامهای نامتوازن بود و عملا دیدیم طرف مقابل هر چه خواست انجام داد و ما هم هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم.
در ادامه به نظر میرسد برای پیشبرد پرونده هستهای و مهمتر از آن ارتباط آنها با وضعیت اقتصاد کشور نیازمند یک طرح ابتکاری جدید هستیم. چرا که تاکنون دو با مسیر مذاکره و توافق را رفتهایم و هر دو بار چیزی جز شکست نصیبمان نشده است؛ یکبار بین سالهای ۸۲ تا ۸۴ و یک بار هم تجربه برجام.
در هر دو نوبت طرف مقابل به تعهداتش عمل نکرد و ما با دست خالی نظارهگر اقدامات خصمانه آنها بودیم. برای برونرفت از این چرخه باطل باید فکری جدید و طرحی جدید اندیشیده شود؛ طرح جدیدی که بعید است دولت کنونی علاقهای به دنبالکردن آن داشته باشد.
* محسن کریمپور