سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598، گاهی در تاریخ، انسانهای بزرگی میدرخشند که مدال افتخار میگیرند و بر بلندای شکوه انسانیت میایستند و همواره الگوی نسلهای بشری هستند. بدون شک ازاین نمونهها حضرت زینب (ع) دختر امیر مؤمنان علی (ع) و فاطمه (ع) است همان شخصیت بزرگی که تاکنون دهها کتاب و صدها مقاله درباره، او نگارش یافته است. دانشمندان و تاریخ نگاران شیعه و سنّی، هر کدام از دیدگاه خویش، به زندگانی و قهرمانی این بانوی سترگ نگریسته و آن را مورد تحلیل و تجلیل قرار دادهاند. نوشتار حاضر به مناسبت ولادت این بانوی قهرمان به گوشههایی از زندگانی شکوهمند وی پرداخته است. بدان امید که راه، روش و معنویت حضرت زینب (ع) همواره بدرقه زندگی مان باشد.
شخصیت حضرت زینب (ع)
روانشناسان میگویند: عوامل وراثت،تربیت، و محیط، در تکوّن و ساختار پایههای شخصیت آدمی نقش بنیادی، دارند. درباره زینب (ع) سه اصل اساسیِ فوق جایگاه ویژهای داشت:
الف: وراثت
او از سرچشمه نبوّت و ولایت، نشأت گرفت. جدش خاتم پیامبران (ص) است که زینب از خمیره ذات او آفریده شده است. رسول خدا (ص) فرمود: «وُلْدُ فاطِمَةَ فَانَا وَ لِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، و هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی...»؛ «فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم) که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شدهاند...»
بنابراین زینب (ع) ژِن رسول خدا را در خود دارد و او وارث خاتم پیامبران است و شخصیت او از خمیرمایه وجود رسولاللّه ریشه گرفته است.
مادر این بانو دختر پیامبر (ص) و بهترین زنان عالم است و پدرش مولای متقیان (ع) وصی رسول خدا است، از این رو شخصیت نازنین زینب (ع) آمیزهای از حالات ملکوتی رسول خدا (ص) و علی و فاطمه (ع) است، و این بانو مراتب کمال خویش را از این سه شخصیت بزرگ به ارث گرفته است.
ب:تربیت
زینب از آغاز ولادت تا حدود شش سالگی در دامان پُر مهر پیامبر و علی (ع) تربیت یافت. او از سینه زهرا (ع) شیر نوشید و در پرتو وجود علی (ع) و نظارت دقیق وی رشد کرد.
رسول خدا (ص) فرمود: «مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَدا نَحْلاً، اَفضَلُ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ»؛ «هدیهای از سوی پدر به فرزند، بهتر از حُسن ادب وتربیت نیک نیست»
تربیت زینب، توسط پیامبر و علی، و مادری چون زهرا و برادرانی همانند حسن و حسین (ع) سبب شد که این شخصیت والامقام به عنوان سوّمین بانوی جهان اسلام بعد از حضرت خدیجه و فاطمه (ع) به شمار آید.
ج: محیط
یکی دیگر از پایههای مهم ساختمان شخصیت آدمی محیط است. زینب (ع) در محیطی که کانون فضایل، صفا و صمیمیت بود، رشد و نمو یافت. محیط زندگی زینب، در شهر مدینه، خانه علی، فاطمه، حسن و حسین بود؛ همان خانهای که کعبه آمال و محبوب دلهای مؤمنان بوده و هست. چنین محیط نورانی و خانه با برکت، ارزشهای والای دینی و انسانی را در وجود پر برکت زینب بارور و شکوفا ساخت.
د: شخصیت حضرت زینب (ع)
از این عوامل مهمتر شخصیت ذی جود خود ایشان است که در دنباله مقاله بدان پرداخته میشود.
حضرت زینب (ع) در کودکی
از دوران کودکی، نبوغ بی نظیر و درک فوقالعاده در وجود بانوی قهرمان کربلا به ویژه در مسائل اعتقادی مشاهده میشد، یک بار پدرش امیرالمؤمنین (ع) وی را روی زانوی خویش نشاند و به او فرمود: بگو «احد» یعنی یکی، زینب (ع) گفت: احد، سپس علی (ع) فرمود: بگو: «اثنین» یعنی دو تا، زینب ساکت شد، مولای متقیان فرمود: سخن بگو، زینب گفت: زبانی که به گفتن «یک» گردش کرده چگونه «دو تا» بگوید، امام (ع) از پاسخ عمیق زینب مسرور شد، و او را به نشانه محبت و تجلیل به سینه چسبانید و بوسید.
بار دیگر زینب خردسال از پدر پرسید: پدر جان! آیا ما فرزندانت را دوست داری؟ علی (ع) فرمود: آری «اَولادُنا اَکبادُنا»؛ «فرزندان ما، پارههای جگر ما هستند.»
زینب عرض کرد:ای پدر! «حُبّان لا یَجتَمِعَانِ فِی قَلبِ المُؤمن»؛ «دو محبت در دل مؤمن یکجا جمع نمیشود.»
«وَ اِنْ کانَ لابُدَّ، فَالشَّفَقَهُ لَنُا وَ الحُبُّ للّه خالِصَا، فَازْ دَادَ عَلِیٌ حُبُّا»؛ «و اگر به این محبت چاره نیست، باید به ما دلسوزی داشته باشی و محبت مخصوص خداوند باشد. به خاطر تیز فهمی و درک عالی زینب (ع) امیرمؤمنان، محبت خود را نسبت به دخترش بیشتر کرد.»
زینب (ع) بااین سخن به توحید خالص، اشاره کرد که همانا دلبستگی و دوستی حقیقی برای خداست، ولی دوستی فرزندان، به معنی مهربانی و دوستی ظاهری است.
آری زینب (ع)، که در پرتو تعلیمات پیامبر (ص) و علی (ع) و در آغوش زهرا (ع) و در کنار حسن و حسین (ع) تربیت و رشد یافته، چرا این گونه نباشد؟!
فضایل و مناقب عقیله بنیهاشم (ع)
زینب کبری (ع) دارای فضایل و مناقب فراوان بود. همانگونه که اشاره رفت،این بانوی باعظمت را عالمه غیر معلّمه، عقیله بنیهاشم، معصومه صغری، امینةالله، نائبةالزهراء، نائبةالحسین، عقیلةالنساء، شریکةالشهداء، بلیغه، فصیحه، عابده آل علی، فاضله، شریکةالحسین... لقب دادهاند، که توضیح هر کدام فرصتی دیگری را می طلبد.
زینب بانوی بلند قامت، نیکو چهره و عالی مقام بود. در وقار و شخصیت مانند جده اش خدیجه (ع) در حیا و عفّت همچون مادرش فاطمه (ع)، در رسایی و شیوایی بیان، مانند پدرش علی (ع)، در حلم و بردباری چون امام حسن (ع) و در شجاعت و قوّت قلب، مانند برادرش حسین بود. در ذیل گوشههایی از فضیلتهای زینب را بر می شماریم:
1. علم و دانش
سخنان و خطبههای عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کربلا، بازار کوفه، مجلس عبیداللّه زیاد، در بین راه کوفه و شام، و همچنین در دربار «یزید»، از سوی زینب هر کدام شاهدی بر عظمت دانش این بانو است. ابن عباس، گفتار پر ارج فاطمه زهرا (ع) را درباره فدک، از زینب نقل کرده و میگوید: «عقیله ما زینب دختر علی چنین گفت...» افزون بر آن درس تفسیر قرآن از سوی زینب، برای زنهای کوفه در زمان حکومت پدرش علی (ع) بیانگر دانش اوست.
زینب مقام بیان روایت و حدیث را دارا بوده است، چنان که محمد بن عمرو، عطاء بن سایب، فاطمه بنت حسین و دیگران، از زینب نقل حدیث کردهاند. عقیله بنیهاشم حتی آگاهی به حوادث آینده را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود، همان گونه که بعضی از اصحاب پیامبر (ص) مانند سلمان، ابوذر و برخی از یاران علی (ع) مانند میثم تمار، رشید هجری، به این گونه اسرار آگاه بودند. زینب دانای اسرار بوده و خطبه او در مجلس یزید و پیشگوییهایش شاهد این مدّعاست. زینب دانش سرشار داشت، طبیعی است کسی که از محضر پیامبر (شهر علم) و علی (ع) (دروازه علم) کسب دانش کرده باشد، بایستی دریای علم باشد.
2. پرستش و عبادت
عبادت از رفیعترین مقام آدمی است. ائمه (ع) هر کدام مرتبه اعلآی این مقام را دارا بودند و با خدای خویش انس و الفت ویژه داشتند. دخت والا گهر علی، نهایت عبادت و تعظیم را در برابر پروردگار داشته است. زینب از نیایش و نمازهای پیامبر با خبر بود، چنان که خداوند به او وحی کرده بود: «ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که، بر اثر عبادت خود را به مشقّت اندازی!»
زینب نمازهای مادرش زهرا و پدرش علی را شاهد بود، او نیایشهای امام مجتبی (ع) را در دل شبها و روزها دیده بود، عبادت و مناجاتهای حسین (ع) را به ویژه در شب و صبح عاشورا به تماشا نشسته بود و هر یک برای او درس و الگوی عبادت و مناجات بود.
حضرت زینب کبری (ع) شبها به عبادت میپرداخت، و در دوران زندگی هیچگاه تهجّد را ترک نکرد و آن چنان اشتغال به عبادت ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. شب زندهداری زینب، حتی در شب دهم و یازدهم عاشورا، با آن همه اندوه و مصیبتها ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) میگوید: «در شب عاشورا، عمهام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشکهای او سرازیر میشد».
امام زینالعابدین (ع) هم سفر زینب در کوفه و شام، میفرماید:
«اِنَّ عَمَّتی زینب (ع) کانَت تؤدّی صلاتها، من قیام الفرایض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی شام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوسٍ لشدة الجوع و الضعف... لانّها کانت تقسّم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال...»؛ «عمهام زینب در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام میداد و در بعضی از منزلگاهها میدیدم که وی بر اثر ضعف و گرسنگی، نماز خود را نشسته میخواند، چرا که سهمیه غذای خود را میان کودکان تقسیم میکرد و دیگر توان ایستادن نداشت.»
ارتباط زینب با خداوند آن گونه بود که حضرت سیدالشهداء (ع) در روز عاشورا، هنگام وداع به خواهرش فرمود: «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»؛ «ای خواهر! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»
3. حجاب و عفت
از منظر اسلام، یکی از مهمترین وظایف بانوان، پاسداری در حفظ حریم حجاب و عفت است. در قرآن مجید در چند آیه به ضرورت حجاب برای زنان تصریح و در چهارده آیه درباره عفّت و پاکدامنی هشدار داده شده است. در احادیث نیز هشدارهای فراوانی دراین زمینه آمده است.
عقیله بنیهاشم، در حجاب و عفت، مانند مادرش فاطمه زهرا (ع) بود و به این مهم بسیار اهمیت میداد. تا پیش از عاشورا و جریان اسارت، مرد نامحرمی زینب را ندیده بود، چنان که در تاریخ آمده است: «هنگامی که زینب میخواست به مسجدالنبی کنار قبر رسول خدا (ص) برود علی (ع) دستور میداد شب برود و به حسن و حسین (ع) میفرمود همراه خواهرشان باشند. حسن (ع) جلوتر و حسین (ع) پشت سر، زینب در وسط حرکت میکرد، آنها از سوی مولای متقیان مأمور بودند که حتّی چراغ روی مرقد منوّر پیامبر را خاموش کنند تا چشم نامحرم به قامت زینب نیفتد.
یحیی مازنی میگوید: «من در مدینه، مدت زیادی همسایه علی (ع) بودم، سوگند به خداوند، در این مدت، هرگز زینب را ندیدم و صدایش را نشنیدم.» حجاب و عفاف زینب به گونهای بوده است که علامه مامقانی در این باره میگوید: «و هی فی الحجاب فَرِیدَةٌ لم یرَ شخصُها اَحَدٌ من الرجال فی زمانِ ابیها و اخویْها الی یوم الطَّفِ»؛ «زینب در حجاب و عفاف یگانه روزگار بوده است؛ کسی از مردان، در زمان پدر او و برادرانش تا روز عاشورا، او را ندیده بود.»
4. صبر و ثبات
از منظر دین، صبر جایگاه بس والایی داشته و قرآن به صبر کنندگان بشارت داده است.
مقام صبر نسبت به ایمان همانند سر برای بدن است. زینب (ع) نمونه و تجسم عالیِ صبر و پایداری است. مقاومت و شکیبایی در برابر مصایب و مشکلات، به ویژه در نهضت عاشورا، در راه پاسداری از حریم دین و کرامت انسانیت از خصیصههای بارز این بانوی بزرگ است
صبر و ثبات شگفت انگیز زینب، همگان را به اعجاب واداشته است؛ زیرا از پنج سالگی برای او مصایب جانکاه یکی پس از دیگری شروع شد؛ ولی زینب در برابر همه این مصیبتها، قامت برافراشت و صبر کرد.
روزی زینب شاهد رحلت جدّ بزرگوارش رسول اللّه و تأثیر آن بر مسلمانان به ویژه بر خاندان او بود؛ زمانی دیگر شاهد مظلومیت و شهادتِ بانوی نمونه اسلام، مادرش زهرا (ع) بود؛ وی پس از آن مصیبت شهادت پدر بزرگوارش امیرمؤمنان را تحمّل کرد؛ دختر علی (ع) همچنان شاهد لخته لخته شدن جگر برادرش امام حسن (ع) در اثر زهر جفا بود، ولی آنچه را که آن مخدّره در کربلا مشاهده کرد، مصایب جانکاه و وصف ناپذیری است که کوهها تاب تحمّل آن را نداشت.
زینب در وادی صبر و استقامت، یکهتاز میدان است، به گفته علاّمه مامقانی: «و هی فی الصبر و الثبات وحیدة»؛ «زینب در صبر و ثبات بی نظیر و یگانه است.» در بُلندای مقام صبر و بردباری آن گوهر عظیم الهی، همین بس که وقتی در برابر پیکر نورانی و خونین برادرش حسین ایستاد، رو به آسمان کرد و گفت: «بار خدآیا! این اندک قربانی و کشته شده در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر».
این سخنان از آن بانوی آزاده، در هنگامی که برادر عزیزش حسین (ع) و دیگر برادران و فرزندان خویش را از دست داده بود، قوّت ایمان، ثبات اعتقاد، گذشتن از خود و فنا شدن وی را در خداوند میرساند. زینب بر اثر توجه و تربیت خمسه طیبه، آنچنان روح بزرگ یافته بود که شهادت عزیزانش را با صبر و ثبات وصف ناپذیر تحمّل کرد.
نورالدین جزایری میگوید: «از جمله القاب زینب (ع) الراضیةِ با القدر و القضا» است، و این مخدّره چنان در برابر شداید و محن ایستادگی کرد که اگر اندکی از بسیار آن، بر اذیال جبال راسیات گذاشته شود آب میشود، ولی این مخدره مظلومه، یکه و تنها، غریب و بیکس «کالجبل الراسخ...» در مقابل همه ایستادگی کرد.
درست است که زینب در کربلا گریهها و نالهها نیز داشته است، چنانکه وقتی قامت علیاکبر بر زمین افتاد، زینب سراسیمه و با اشک دیدگان از خیمه بیرون آمد و فریاد زد: «یا حبیباه، یا ثمرة فؤاداه، یا نور عیناه!» و خود را بر روی بدن علیاکبر انداخت، حسین (ع) زینب را از پیکر علی جدا کرده به سوی خیمهها برگرداند. با این که همین بانو در شهادت دو جوان خویش خاموش و ساکت بود، ولی نالههای زینب در این گونه موارد، دو جهت داشت:
1. گاهی عظمت مصیبت بیش از حد سنگین بود، از جمله شهادت علیاکبر، چرا که وی، مقامی بس ارجمند داشت و شبیهترین کس به پیامبر (ص) از نظر صورت و سیرت بود. به گفته نورالدین جزایری: «حضرت علیاکبر در واقعه عاشورا، نایب رسول خدا بود، همان طوری که قاسم (ع) نایب امام حسن (ع) و حضرت عباس نایب علی (ع) و حضرت زینب (ع) نایب زهرای اطهر (ع) بود، و علیاکبر از طینت محمدیه بوده است؛ چنان که در زیارتش میخوانیم: السلام علیک علی اول الشهید من نسل خیر سلیل من سلالته...
بنابراین، به شهادت رسیدن علیاکبر، و مصیبت از دست دادن آن عزیز، چه اندازه سنگین و کمرشکن بوده است، مصیبتی که دل را آب میکند و عاطفه را به جوش میآورد، و نالیدن در چنین مصیبت عظمی، با مقام صبر در تعارض نیست.
2. دیگر این که گریهها و نالههای زینب در کربلا و پس از آن در طول سفر کوفه و شام، در جهت اهداف عالیه و رسالت عظمای او، یعنی ابلاغ و انتشار پیام عاشورا بوده است. زینب از راههای گوناگون از جمله با خطبهها و سخنرانیهای آتشین و گریههای جانسوز خویش از نهضت حسینی پاسداری کرد.
5. شجاعت و قهرمانی
از ویژگیهای عظیم بانوی کربلا، شجاعت است. شجاعتی به سان علی (ع)، که در قیام کربلا سخت مورد نیاز بود. اگر ذرهای ترس از حکومت استبدادی یزید در وجود زینب راه مییافت، پیروزی را ارمغان نداشت.
زینب در این ویژگی یکهتاز میدان بود. خطبههای آتشین و افشاگرانه او بر ضد دستگاه امویان و گفتار کوبنده او در فرصتهای مختلف به دفاع از نهضت حسینی و صلابت بی نظیر او در کوفه و شام، همه و همه بیانگر قهرمانی و شجاعت اوست. «زینب به عنوان شیر زن کربلا و خطیب قهرمان پیام رسان خون شهیدان، در پیشانی اسلام تابید» و جهاد و دفاع او از اسلام و دیانت به ابدیت پیوست.
زینب کبری شجاعت را از پدر به ارث برده بود. «علی (ع) در نزد دوست و دشمن به شجاعت و شهامت معروف بود».
خوابیدن مولا در بستر پیامبر در شب هجرت، به هلاکت رسیدن «عمرو بن عبدود» در جنگ خندق به دست وی و دلاوریهای علی (ع) در جنگهای گوناگون دوران پیامبر و پس از آن زبان زد دوست و دشمن است. ابن ابی الحدید درباره شجاعت امیرمؤمنان چه زیبا گفته است:
«و امّا الشجاعة فإنّه أنسی الناسّ فیها ذکر من کان قبله، و محا اسمَ من یأتی بعده، و مقاماتُه فی الحرب مشهورة یُضرب بهاالامثال إلی یومالقیامة، و هو الشجاع الذی ما فرّ قط، و لا ارتاع من کتیبة و لا بارز أحدا الا قَتَلَهُ، و لا ضرب ضربة قطّ فاحتاجت الأولی إلی ثانیه...»، «و امّا شجاعت علی (ع) به گونهای است که نام شجاعان تاریخ گذشته را از یادها بُرده، و هم چنین نام دلیر مردان آینده را به فراموشی سپرده، مقام و شجاعت وی تا قیامت ضربالمثل شده است، وی قهرمانی بود که هرگز پُشت به دشمن نکرد، هیچ گاه از انبوه و گُردان دشمن نترسید، با کسی روبه رو نشد، جز آن که وی را بر زمین کوبید، علی (ع) هرگز بر دشمن ضربتی نزد که نیازمند ضربت دوم باشد...»
زینب نیز، افزون بر دیگر ویژگیها، شجاعتی شایان از خود به نمایش گذاشت؛ وی بارها جان امام سجاد (ع) را از مرگ نجات داد، و هرگز به ابن زیاد و یزید پسر معاویه اعتنایی نکرد، در حالی که آنان در اوج اقتدارشان بودند، و پاسبانها با شمشیرهای از نیام بیرون کشیده اطراف ایشان را گرفته بودند. زینب سخنانی ایراد کرد که یزید و اطرافیان وی را رسوا ساخت.
6. فصاحت و بلاغت
بانوی قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامیاش به ارث برده بود. «هنگامی که سخن میگفت، گویی از زبان پدر ایراد سخن میکرد». سخنانش در بازار کوفه و مجلس یزید و نیز گفتوگوهای او با عبیداللّه بن زیاد، بی شباهت به خطبههای امیرالمؤمنین علی (ع) و خطبه فدکیّه مادرش زهرا (ع) نیست.این خطبهها در حالی ایراد میشد که زینب داغهای فراوانی در سینه داشت؛ گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بی خواب بود، سختی سرپرستی کودکان و راه را نیز به دوش میکشید.
وقتی زینب در بازار کوفه، آن خطبه فصیح، آتشین و شورانگیز را در میان انبوه جمعیت تماشاچی ایراد فرمود، مردم دستها را به دندان میگزیدند و با تعجب به هم نگاه میکردند. در همان موقع پیرمردی چنان از سخنان زینب برانگیخته شد، در حالی که میگریست و محاسنش از اشک چشمش تر شده بود دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پدر و مادرم فدای ایشان که سالخوردگانشان بهترین سالخوردگان و کودکان ایشان بهترین خردسالان، و زنانشان بهترین زنان و نسل آنها والاتر و برتر از همه نسلهاست».
بدان امید که شخصیت و جایگاه بلند و بی بدیل دختر کبرای علی (ع) الگوی عملی زنان مسلمان قرار بگیرد، انشاءاللّه.
منبع: پایگاه حوزه علمیه قم