اندر محافل و مجالس جمله نقل است از انبوه مصائب و نغمات دولت لا تدبیر ولا امید. در محفلی گفتم که بر این بلیه کبیر، هفت نعمت عظیم است و بر هر نعمت شکری واجب. جمله خروشیدند و نمودند برمن عتابها که بهجز محنت و مغنت چه بودست ز ایشان؟ ادیبی گفتا ارز را گرانیدن و سکوک را حراجیدن، کارت سوخت بسوزاندن و سوخت را شبانه سوبلاندن، برجام پوچ تحمیلاندن، نجومی بگیرپروراندن، کسب و تجارت تنزیلادن، کاهلی نمودن، دروغها بگفتن، دین به دنیافروشیدن و دهها مصیبت و دروغ بباریدن، چه جای شکرست؟ گفتمش کم گفتی، لیک بجا گفتی که بیش ازینها باد؛ لکن آنها وا نه و اینها گوش ده. گفتا برگو. گفتمش بر مصیبت بیتدبیری و ناامیدی دولت فعلی، به هفت سبب، هفت شکر مکرر بگذارم:
نخست: شکر کنم که مصیبت از این بزرگترومهلک تر نبود، هیچ قبیح نباشد که زآن بدتر نتوان کرد. زین سبب شکریست واجب.
دوم: آنکه شکر نمایم مرا بدین ممتحن مصیبت و بلای عظما، صبر ایوب عطا کرد، بهقدر هفت سنه.
سوم: آنکه توفیق داد تا "انالله
واناالیه راجعون" بگویم و بدانستم که تحمل این مصیبت مستوجب ثواب خواهد شد.
چهارم: آنکه بدانستم که این مصیبت
اندی دگر روبهزوال است و مزبله دان تاریخ و مضحکه محافل.
پنجم: آنکه شکرگزارم که این مصیبت بر
دولت بود و بر نظام و انقلاب نبود که این دو نعمت الهی پایدارند و همواره در زایش
و رویشاند.
ششم: آنکه چهره عیان نمودند ملونها و
مسدود شد راه نفوذ دمل کدخداصفتان در گام دوم انقلاب.
هفتم: آنکه زمیان فتن جنگ احزاب زمانه، آبدیدهتر نمود انقلاب را