تفاوت قرآن و انجیل در چیست؟
انجیل با داستان آغاز می شود و به طور کلی بیشتر مجموعه ای از داستان هاست.
من داستان های مورد علاقه ی زیادی دارم. به طور حتم تعداد زیادی از نقل قول ها و عبارات انجیل را دوست دارم. همانا من از خواندن در مورد خلقت لذت می برم. باید بگویم که در کل خواندن انجیل کمی راحت تر از قرآن است.
خب، خواندن قرآن در صورتی آسان می شود که تو با آن خو بگیری، اما اگر تنها به خواندن انجیل عادت داشته باشی، فهمیدن مفاهیم در ابتدا خیلی سخت خواهد بود. و هنگامی که با عده ای از مسلمانان معاشرت کنی و به زمینه ای در این مورد دست یابی، فهمیدنش آسانتر میشود.
سپس من متوجه شدم وقتی که قرآن را تا جایی معین میخوانم، در صورتی که آنچه می خوانم را متوجه شده باشم، راحت است، پس من به ابتدا باز می گشتم و مجددا مطالعه میکردم… اینگونه راحت تر و هوشمندانه تر بود.
انجیل
انجیل خیلی روان است، و البته در خیلی از مواقع، خصوصا هنگامی که در مورد سلسله ها و شجره نامه ها سخن میگوید، کسل کننده است… اما این موضوع خصوصا برای یهودیان به هنگام وصیت نامه در گذشته بسیار مهم بوده است چرا که اعتقاداتشان در مورد اینکه اجدادشان از دوازده قبیله بودند، بسیار محکم بود.
همچنین من مشکلاتی نیز با انجیل داشتم. آن زمان بود که متوجه شدم تناقضاتی وجود دارد که متوجه شان نمی شوم. معمولا، وقتی چیزی را میگفتم که موضوع دیگری را نقض می کرد- چون با این اعتقاد رشد کرده بودم- با خود اینگونه فکر میکردم:
خب، وقتی به بهشت بروم، معنی این مساله را متوجه خواهم شد. یا شاید یک زمانی بتوانم این موضوع را از فردی بپرسم.
اما به ندرت پیش می آمد که از کسی سوالی کنم.
تثلیث
وقتی نوجوان بودم، شوق زیادی برای خواندن انجیل نداشتم. به عنوان یک بزرگسال در زمره ی افرادی بودم که آنرا در تمام زمان ها مطالعه میکردم، و در بین افرادی بودم که مطالعات زیادی در زمینه انجیل انجام می دادند و کلاس های بسیاری را نیز در این زمینه سپری کردم، اما هیچگاه این احساس راحتی را که بتوانم سوال بپرسم، نداشتم.
اما مسائلی را پیدا کردم که بسیار آزار دهنده و ناسازگار بودند. برای مثال ما همیشه آموزه هایی در باره ی تثلیث فرا گرفتیم: پدر، پسر و روح مقدس، همه یک خدا هستند، همه برابرند، همه حتی به عنوان اشخاص حقیقی قدرت کامل دارند.
برای مثال مسیح به عنوان یک انسان یک خدای تمام و کمال، و یک انسان کامل بود. خداوند، پدر، که در بهشت است یک خدای کامل بود، روح مقدس یک خدای کامل و یک روح کاملا مقدس بود. این هیچ معنا و مفهومی نداشت.
اگر مسیح یک خدا و یک انسان کامل بود چرا گفت پدر برتر از من است؟ چرا او از پدر در شب قبل از مرگش تقاضا کرد، در حالی که زانو زده و اشک های خونی از چشمانش روانه شده بود؟
هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم معنی این عمل را متوجه شوم.منظورم این است که این موضوع خیلی ناراحت کننده است چرا که او خود، خداست و در حال تقاضا کردن از خدا میباشد؟ این برای من هیچ مفهومی ندارد.
دانش های روز آخر
دیگر مساله ای که برای من مفهومی ندارد جان چهارده (یحیی 14) است وقتی که مسیح میگوید:
"پدر برتر از من است.”
خب، اگر هر دو خدا هستند و هر دو در آنچه که هستند کاملند، چرا پدر باید برتری داشته باشد؟
اگر از هر مسیحی سوال کنی، مسیح یک خدای کامل است و در نتیجه قدرت مطلق است، همه چیز را میداند، قدرت کامل دارد، حاضر مطلق است، تمام القابی که به خدا نسبت داده میشود.
اما اگر او بر همه چیز داناست چرا هنگامی که از او در مورد روز آخر (قیامت) سوال کردند، پاسخ داد، این را تنها پدر می داند، نه فرزند و نه فرشته ای.
این نیز یک نمونه دیگر از تناقضات انجیل برای من بود.
دیگر تناقضات
به نظر میرسد که اختلافات زیادی وجود داشته باشد. در عهدنامه جدید، مسیح میگوید:
"من نیامدم تا قانون را تغییر دهم، من آمده ام تا آنرا اجرا کنم.”
اما اگر قانون، همانطور که در عهدنامه قدیم آمده بود میماند، ما باید هم اکنون مردمان را برای گناهانشان سنگسار میکردیم.
او در مورد دو تا از بزرگترین و مهمترین دستورات و احکام گفته است و در نظر من شاید این موضوع بزرگترین مساله ای باشد که بتوان از انجیل جدا کرد:
"خدای خود را با تمام قلب، عقل و وجودت دوست بدار چراکه هیچ خدای اشتباهی قبل از او نیامده است.”
و "همسایه ات را همانند خودت دوست بدار” و این موضوع برای من تداعی گر قرآن است جایی که میگوید:
"هیچ خدایی جز الله نیست و هیچ خدای دروغینی وجود ندارد.”
هیچ خدای دروغینی وجود ندارد، هیچ معبودی ندارد، تنها یک خدا وجود دارد… این همانطور که بسیار پیچیده است، بسیار وسیع وسنگین برای درک هرکدام از ما میباشد و در عین حال او بسیار نزدیک، بسیار بخشنده و بسیار رحمان است. همانا روز قیامت وجود خواهد داشت روزی که همه ی افراد جهان باید پاسخگوی گناهانشان باشند.
من تصمیمم را گرفتم
حالا اولا، هنگامی که من مسلمان شدم، وقتی که در این مورد فکر میکردم، شاید هفته ای قبل از این که تصمیم نهایی خود را بگیرم، دو مساله بیشتر از همه چیز در ذهن من بود:
در مدت یک هفته بین این دو سرگردان بودم و با خود میگفتم:
"باید اینجا یک تصمیم بگیرم.”
تا حدی به سمت زیبایی قرآن، به سمت مسیر تمام و کمالی که باید رفت، به راه راست، به اطمینانی از جانب خداوند که او همیشه حاضر است، همیشه نزدیک، رحمان و بخشنده است، کشیده شده بودم.
شکی وجود ندارد که او قدرت مند است، بی شک او مارا بر اساس گناهانمان قضاوت می کند و اگر ما از گناهانمان توبه نکنیم، مجازات خواهیم شد. اما ما می توانیم توبه کنیم و راهمان را دریابیم و خداوند ما را خواهد بخشید.
احساس میکنم که من نمیتوانم برعکس انجیل، در مورد قرآن حرف زیادی بزنم چراکه من با انجیل آشنا تر هستم و همچنان در حال خواندن و فراگیری قرآن میباشم.
اما از میان تمام درس ها، درس توبه کردن و نزدیک بودن خداوند مرا بیشتر از همه تحت تاثیر قرار داده است و به من آرامش بخشیده و مرا هدایت کرده است.
میدانم که قرار نیست تنها یک بار قرآن را بخوانم، میدانم که باید برگردم و دوباره از اول آنرا مطالعه کنم، کماکان در حال یادگیری این هستم که هنگامی که مشغول مطالعه قرآن هستم چه باید بکنم؟
در نتیجه من اینطور احساس میکنم که نمیتوانم سخن زیادی درباره ی قرآن بگویم اما میخواهم که بدانید قرآن خیلی زیباست و من آن را بسیار دوست دارم.
احساس میکنم که باید بگویم قرآن تفاوت بسیاری با انجیل دارد از این نظر که قرآن یک هدایت کننده است، هدایت میکند به سمت راه درستی و راه رسیدن به الله است.
گروه ترجمه سایت رهیافتگان وابسته به انجمن شهید ادواردو آنیلی – مترجم: شادی پارسا