کد خبر: ۴۷۰۰۷۸
زمان انتشار: ۱۲:۳۵     ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹
مرد رستوران‌داری که دو سال قبل به خاطر زن صیغه‌ای در شهرستان شاهرود مرد میانسالی را به قتل رسانده‌بود، در مراسم ترحیم دایی‌اش در تهران به دام افتاد.
به گزارش پایگاه 598، اوایل شهریور‌سال‌۹۷ درگیری خونینی در یکی از خیابان‌های شهرستان شاهرود استان سمنان به مأموران پلیس گزارش شد. آن روز مردی با اداره پلیس تماس گرفت و گفت در یکی از خیابان‌های مرکزی شهر مردی در یک نزاع دسته‌جمعی به قتل رسیده‌است.

با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس در محل حادثه حاضر و با جسد غرق به خون مردی میانسال روبه‌رو شدند که با اصابت ضربه چاقویی به قتل رسیده بود.

بررسی دوربین‌های مداربسته محل حادثه نشان داد مقتول در درگیری با سه‌مرد جوان به قتل رسیده و ضاربان هم پس از حادثه از محل گریخته‌اند. همچنین شاهدان عینی هم گفتند دقایقی قبل سه‌مرد ناشناس راه مقتول را سد کرده و او را به قتل رسانده و از محل گریخته‌اند.

پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی و شناسایی هویت مقتول به نام احمد ۴۵ ساله مأموران پلیس دریافتند، احمد از مدتی قبل به خاطر زن جوانی با مردی به نام ارسلان اختلاف داشته‌است. بررسی‌های بعدی مأموران نشان داد ارسلان روز حادثه همراه سه‌نفر از دوستانش درگیری خونین را رقم زده است. بنابراین ارسلان و سه‌دوستش به عنوان مظنونان به قتل تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و مأموران پلیس هم سه دوست ارسلان را یک به یک دستگیر کردند، اما ردی از ارسلان پیدا نکردند.

سه متهم در بازجویی‌ها به درگیری با مقتول اعتراف کردند، اما مدعی شدند که قاتل ارسلان است. یکی از متهمان گفت: ارسلان به خاطر همسر صیغه‌ای خود با مقتول اختلاف داشت و از ما خواست او را گوشمالی بدهیم تا اینکه روز حادثه با او درگیر شدیم و ارسلان هم با چاقو او را به قتل رساند.

پس از این مأموران پلیس تلاش زیادی برای دستگیری قاتل فراری انجام دادند، اما متهم برای اینکه ردی از خود به‌جای نگذارد هر چند وقت یکبار مخفیگاهش را تغییر می‌داد تا اینکه چند روز قبل مأموران پلیس دریافتند، قاتل فراری برای شرکت در مراسم عزاداری دایی‌اش به تهران رفته‌است. سپس مأموران پلیس با گرفتن نیابت قضایی راهی تهران شدند و شامگاه یک‌شنبه ۱۴‌اردیبهشت متهم را در مراسم ختم دایی‌اش به دام انداختند.

صبح دیروز قاتل برای انجام تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در بازجویی‌ها به قتل احمد اعتراف کرد. بدین ترتیب قاضی دشتبان با صدور قرار عدم صلاحیت متهم را در اختیار مأموران پلیس شهرستان شاهرود قرار داد تا وی در یکی از دادسرا‌های محل حادثه مورد بازجویی قرار گیرد.

گفتگو با متهم

ارسلان اهل کجایی؟ 

من ساکن شهرستان شاهرود بودم که پس از حادثه خانه به دوش شدم.

قبل از حادثه زندگی خوبی داشتی؟

بله، من در شاهرود رستوران داشتم و وضع مالی‌ام خوب بود و در زندگی‌ام هیچ مشکلی نداشتم، اما یک اشتباه زندگی‌ام را تباه کرد.

چرا مرتکب قتل شدی؟

من می‌خواستم مقتول را گوشمالی بدهم که این اتفاق تلخ رخ داد.

با مقتول اختلاف داشتی؟ 

نه، اصلاً او را نمی‌شناختم.

پس چرا می‌خواستی او را گوشمالی دهی؟

مزاحم زن صیغه‌ای‌ام شده بود.

بیشتر توضیح بده؟

۱۰‌سال قبل با زن جوانی به نام شکوفه در رستورانم آشنا شدم. از آنجایی که شوهر نداشت با هم ارتباط برقرار کردیم و پس از مدت کوتاهی او را صیغه کردم. من خیلی او را دوست داشتم و او هم مرا خیلی دوست داشت و به همین خاطر توجه زیادی به او می‌کردم و هر چیزی لازم داشت برای او فراهم می‌کردم تا اینکه مدتی قبل از حادثه متوجه شدم ناراحت است. او درباره ناراحتی‌اش چیزی به من نمی‌گفت، اما وقتی با اصرار من روبه‌رو شد گفت که مرد میانسالی در کوچه و خیابان همیشه برای او مزاحمت ایجاد می‌کند. شکوفه گفت «به آن مرد گفتم که شوهر دارم، اما او باز هم مزاحم من می‌شود و می‌گوید مرا دوست دارد.» پس از این تصمیم گرفت او را گوشمالی بدهم که با هم درگیر شدیم.

درباره روز حادثه توضیح بده؟

من ابتدا محل رفت و آمد‌های او را تحت نظر گرفتم و دیدم که او در نزدیکی بنگاه املاکی همیشه مزاحم همسرم می‌شود تا اینکه روز حادثه به سه نفر از دوستانم موضوع را توضیح دادم و آن‌ها تصمیم گرفتند با هم مرد مزاحم را گوشمالی بدهیم و بدین ترتیب همگی راهی محل حادثه شدیم که او را تنبیه کنیم. وقتی احمد را در خیابان دیدیم با او درگیر شدیم که در حین درگیری چاقویی روی زمین افتاد و من خم شدم و چاقو را برداشتم و احمد دستم را گرفت که چاقو را از من بگیرد. در این کشمکش که با هم داشتیم ناگهان چاقو به بدن احمد فرو رفت و او خونین روی زمین افتاد که از ترس همه فرار کردیم.

بعد چه شد؟

وقتی فهمیدم او فوت کرده و از شاهرود فرار کردم و در این مدت از این شهر به آن شهر می‌رفتم که گرفتار پلیس نشوم و در این مدت هرچه پس‌انداز داشتم خرج کردم.

چه شد که به تهران آمدی؟

چند روز قبل متوجه شدم دایی‌ام در تهران فوت کرده است و تصمیم گرفتم برای مراسم ختمش به تهران بیایم. آن شب در مراسم ختم دایی‌ام بودم که دو مأمور پلیس با لباس شخصی کنارم نشستند. اول فکر کردم مهمان هستند، اما وقتی دستبند به دستانم زدند تازه متوجه شدم که مأموران پلیس هستند.

حرف آخر؟

من قصد قتل نداشتم و این حادثه در حین کشمکش وگرفتن چاقو از یکدیگر اتفاق افتاد و الان هم خیلی پشیمان هستم.
 
منبع:جوان
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها