«تحریمهای ثانویه غیرقانونی ایالات متحده صادرات نفت و اقلام تولیدی را
برای ایران به شدت سخت کرده و بنابراین نه تنها بخش دولتی - که تهیه و
تدارک غذا و داروی یارانهای و دیگر کالاهای اساسی برای مردم ایران و به
ویژه آسیبپذیرترین قشر جمعیت را برعهده دارد - هدف قرار داده بلکه به
تضعیف کل بخش خصوصی ما که مسئول تامین کالا، ارایه خدمات و اشتغالزایی
برای مردم میباشد، منجر شده است [...] حتی اگر یک شرکت خارجی حاضر باشد
اقلام مورد نیاز را به ایران بفروشد و ما بهای آن را از طریق
داراییهایمان در خارج از کشور بپردازیم، باز هم تحریمهای درهم تنیده
آمریکا در حوزه حملونقل و کشتیرانی، بیمه و بخشهای مالی و بانکی چنین
تجارتی را برای طرفین امکانناپذیر میکند [...] قطع ارتباط فرودگاههای
اروپایی با هواپیمایی ایرانایر طی روزهای گذشته به هیچ عنوان به شیوع
کرونا مربوط نبود بلکه مستقیما به تحریم خرید و نصب نرمافزار به روز شده
برنامهریزی پرواز توسط آمریکا مربوط میشود [...] واردات ما از اروپا از
لحاظ مقدار و ارزش کمتر از دوره پیش از اجرای کامل برجام در سال ۲۰۱۶ است.»
آنچه
خواندید انتقادات یکی از منتقدان توافق هستهای و یا به تعبیر دولتیها
«دلواپسان» درباره ناکارآمدی برجام و باقیماندن تحریمها نیست. اینها
جملات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در نامه به آنتونیو گوترش،
دبیرکل سازمان ملل متحد دقیقا 4 سال و 7 ماه و 29 روز پس از امضای برجام و
اجرای یک طرفه آن توسط ایران است. برنامهای که قرار بود به تعبیر
رئیسجمهور روحانی: «در روز اجرای توافق تمام تحریمهای مالی، تمام
تحریمهای بانکی، تمام تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو شده و نه تعلیق»
اما نه تنها همه تحریمها ماند بلکه اضافه هم شد و در مقابل فعالیتهای
هستهای ایران نه تنها متوقف بلکه در مواردی حتی به عقب بازگشت. نامه وزیر
محترم خارجه کشورمان در آخرین روزهای سال 1398 و در روزهای اوج ویروس کرونا
چندان مورد توجه قرار نگرفت و کمتر در رسانهها دیده شد. نامهای که نشان
میداد آقای وزیر دست کم 4 سال پس از اجرای برجام به شکلی جدی «دلواپس» شده
است! شاید اگر شیوع ویروس کرونا و متعاقب آن کارزار تبلیغاتی وزارت خارجه
برای متأثر کردن افکار عمومی جهان و کاهش موقت تحریمها نبود، چنین سخنانی
هرگز شنیده نمیشد. کارزاری که برخلاف نیت خیرخواهانه سازماندهندگانش
بیشتر به یک «اظهار عجز و التماس» در عرصه یبنالمللی شباهت پیدا کرد.
علیرغم نامهنگاریها به رؤسای جمهور سایر کشورهای جهان، نامهنگاری به
دبیرکل سازمان ملل متحد، نامه به پاپ فرانسیس، درج مقاله در رسانههای
خارجی و پویشهای متعدد در شبکههای اجتماعی به زبان فارسی و انگلیسی؛ نه
به اموال بلوکه شده ایران در بانکهای خارجی دسترسی حاصل شد و نه وام صندوق
بینالمللی پول به ایران تعلق گرفت؛ تنها با گذشت بیش از یک سال از آغاز
سازوکار مالی ایران و اروپا موسوم به اینستکس یک تراکنش محدود برای صادرات
اقلام پزشکی و بهداشتی از آلمان به ایران انجام شد! به نظر میرسید سیاست
خارجی ما یک بار دیگر در فهم واقعبینانه از روابط بینالملل دچار خطا شده
بود.
12 مرداد 1394 وقتی فؤاد ایزدی از محمدجواد ظریف درباره نقض برجام
توسط رئیسجمهور آمریکا در آینده پرسید؛ اینطور پاسخ شنید: «میگن
رئیسجمهور بعدی میخواد با یک امضا تحریمها رو برگردونه؛ خب برگردونه؛
کی تو دنیا اجرا میکنه؟ نمیتونه این کار رو بکنه؛ قاعده حقوقی داره؛ من
به شما اطمینان میدم.» «اطمینان» وزیر خارجه ایران اگرچه تسلای
دلگرمکنندهای بود اما چندان دوام نیاورد، بار دیگر تحلیلی اشتباه از
مناسبات بینالمللی وجود داشت، «با یک حرکت قلم» رئیسجمهور آمریکا از
برجام خارج شد، تحریمهای بیشتری اعمال کرد و اروپا و سایر متحدانش نیز از
او تبعیت کردند. آقای ظریف هفته گذشته، 5 اردیبهشت 1399 در واکنش به
عهدشکنی اروپاییها به همین نکته اشاره کرد و گفت: «آمریکا از سال ۲۰۱۷
مشغول تحکم کردن به همگان علیه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است. اروپا به جای
قطعنامه ۲۲۳۱، از آمریکا تبعیت کرد.» این جملات در حالی بود که کمتر از 2
سال قبل ایشان نظری کاملا متفاوت با امروز داشت و معتقد بود اروپا در کنار
ایران ایستاده و تسلیم آمریکا نمیشود: «عدهای کملطفی میکنند؛ امروز،
دنیا با ماست.»«این دفعه، دنیا پشت ما ایستاده.» او حتی در 14 شهریور 1396
که با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید زمزمههای مبنی بر خروج آمریکا از
برجام به گوش میرسید، مدعی شد «خروج از برجام به معنی انزوای آمریکا است.»
و گفت: «اروپا، برجام را بدون آمریکا هم ادامه میدهد.» اما تنها عضوی که
برجام را بدون پایبندی دیگر اعضا به طور کامل ادامه داد؛ ایران بود!
اینبار هم محاسبات نادرستی از قدرتهای خارجی و مناسبات و تعامل آنها با
یکدیگر در ذهن مسئولان و سیاستگذاران دولت وجود داشت. با وجود گذشت 7 سال
اما انگار همین دیروز بود که رئیسجمهور روحانی در نطقهای انتخاباتیاش
میگفت: «ای امان از شعارهای بیمحتوا... سیاست خارجی «شناخت دنیا» را
میخواهد. سیاست خارجی «شناخت قدرتهای خارجی» را میطلبد.» اما با تمام
احترام نسبت به خدمات دولتهای یازدهم و دوازدهم نه تنها این شناخت در این
دولتها وجود نداشت بلکه باور به توانمندی سرمایه انسانی و فنی داخل کشور
نیز میان مدیران بلندپایه دولتی در پایینترین حد خود قرار داشت. «قابلیت
رقابت در هیچ تکنولوژی و هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قرمهسبزی را
نخواهیم داشت.»؛ «آمریکا با یک بمبش میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از
کار بیندازد»، «تکنولوژی این عمل[جراحی گوش وزیر صنعت در آلمان] حدود ۸۰
سال آینده به ایران خواهد رسید.» جملات ماندگاری است که در مدیریت اجرایی
این سالهای کشور شنیده شد. با این حال جمهوری اسلامی ایران به مسیر خودش
ادامه داد. برنامه فضایی خود را در اوج تحریمهای غیرقانونی آمریکا و
متحدان اروپاییاش با ارسال اولین ماهواره نظامی خود به مدار زمین دنبال
کرد. نفوذ منطقهایاش را حفظ کرده و با اتکا به توانمندی متخصصان کادر
بهداشت و درمانش در سختترین شرایط، شیوع ویروس کرونا را مدیریت کرده و با
رشد آمار بهبودیافتگان مورد تحسین سایر کشورها و نهادهای بینالمللی قرار
گرفته است. ویروسی که در غرب غارت محمولههای بهداشتی و هجوم به فروشگاهها
و کمبود ارزاق و اقلام مصرفی را به همراه داشت؛ در ایران همدلی مؤمنانه
مردمی را به ارمغان آورد که بیش از 40 سال تحت بیسابقهترین رژیم
تحریمهای ظالمانه آمریکا و متحدانش زندگی کردهاند. با این حساب انتظار
غیرمعقولی نیست که پس از گذشت 7 سال از دولت تدبیر و امید و مشاهده محاسبات
غلط در رویکرد نگاه به غرب، بیش از این ظرفیتهای داخلی کشور را معطل نگه
نداریم و در یک سال باقیمانده با قطع امید از اروپا و آمریکا، شناختی تازه
از جهان را تجربه کنیم و به توان نیروی انسانی و فنی داخلی ایمان بیاوریم.
آن وقت دلواپسی آقای وزیر حتی با چهار سال تأخیر میتواند مقدمهای برای
امید به آینده در روزهای باقیمانده باشد.