بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، وصلی الله علی سیّدنا ونبیّنا محمد وآله الطاهرین
وجود شرور خاص در کنار شرور عام، به اقتضای حکمت الهی
در این مسیر، یک مسئله فرعی مطرح میشود، و آن این است که انسانها مراتب مختلفی از تکامل برایشان میسّر است، ظرفیتهای آنها متفاوت است، عرصههای تکاملی آنها هم مختلف است، از این رو، حکمت اقتضا میکند که به دنبال فعل و انفعالات و تأثیر و تأثرات متقابل، عرصههای مختلفی از خیر و شرّ پدید بیاید تا شرایط مختلفی برای تکامل طولی و عرضی فراهم شود. و با توجه به ظرفیتهای مختلفی که در وجود انسان است و حتی میتواند مدتی راه خیر را انتخاب کند و بعد تغییر مسیر بدهد چنانکه عکس این هم ممکن است؛ باید شرایط انتخاب همواره قابل تغییر باشد، بهگونهای که اگر کسی دهها سال هم عبادت خدا کرده، امکان این را داشته باشد که آخرالامر مبتلا به معصیت و شرّ شود. عکس این هم صادق است، پس باید انواع و اقسام عواملی که زمینههای خیرات و شرور را جابهجا کنند، وجود داشته باشد. پس غیر از آن شرور ابتدایی و اولیه که برای کل عالم به طور عام در نظر گرفته شده برای اشخاص هم شرور خاصی در نظر گرفته میشود تا زمینه امتحانهای جدیدی فراهم بشود.
وجود برخی از بلاها و شرور، برای قطع علقه و دلبستگی مؤمنان به دنیا و لذت های آن
از مسائل فرعی دیگر این است که کسانی در اثر فریفتگی در برابر لذتهای دنیا و سپس دلبستگی به آنها انتخاب غلطی میکنند، ولی اصل ایمان و معرفت آنان هر چند خیلی کمرنگ در عمق دلشان باقی میماند، لطف الهی اقتضا میکند که حتی برای آنها هم زمینهای برای بروز و ظهور و رشد فراهم شود. یکی از راهها این است که مبتلا به بلا و یا شرور شوند تا بفهمند لازمه زندگی این دنیا چه شروری است و بدین وسیله تعلقشان به دنیا کم شود، و چه بسا باعث این شود که از گناهان گذشته هم توبه کنند؛ «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ».
امکان زمینه سازی افراد برای ابتلای دیگران به خیر یا شرّ
و مسئله فرعی دیگر هم این است که گاهی خود شخص، مرتکب کاری که موجب شرّ باشد نشده، اما از شرّ دیگری به او سرایت میکند، مثل شرهای اجتماعی؛ عکس آن در خیرات هم وجود دارد؛ یعنی خود شخص، مرتکب چیزی که موجب استفاده از نعمتها بشود نشده، بلکه دیگری کاری را انجام داده که زمینه انتخاب مطلوب را برای این شخص فراهم میکند، و در واقع این هم نوعی امتحان است: «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ».
حسنات هم میتوانند عامل آزمایش شوند: «وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً»، پس رفتار کسی ممکن است زمینه انتخاب و امتحان را برای دیگران فراهم کند، چنانکه رفتار خوب گذشتگانی ممکن است زمینههایی برای اعمال خیر نسل بعدی فراهم کند؛ «وَکانَ أبُوهُما صالِحاً».
پاسخ اجمالی به پرسش و اشکال مزبور
حاصل جواب کلی این است که شرور این عالم (به آن معنایی از شرّ که بر امور وجودی اطلاق میشود) مقصود بالتبع هستند؛ یعنی ارادة حکیمانه الهی اولا و بالذات به آن تعلق گرفته است که موجودی همچون انسان پدید آید که بتواند در سایة انتخاب و اختیار خویش، به بالاترین کمالات امکانی برسد و انتخاب انسان، مقتضی وجود نظامی است که خوب و بد و خیر و شرّ، هر دو در آن موجود باشند و در نتیجه، این عالَم به همراه شرور آن نیز متعلق ارادة الهی قرار می گیرد. به تعبیر دیگر، اراده حق تعالی، مستقلاً و اصالتاً به این شرور از آن جهت که شرّ است تعلق نمیگیرد، بلکه وجود این شرور، از آن جهت که از لوازم تکامل اختیاری انسان هستند، بالتبع مورد اراده حق تعالی قرار می گیرد.
وظیفه انسان در برابر شرور
در اینجا نوبت می رسد به بخش دوم و بخش عملی بحث، یعنی پاسخ به این پرسش که «در مقابل این شرور، چه موضعی باید اتخاذ کرد و چه رفتار اختیاری باید انجام داد؟ ».
این بخش هم گاهی به صورت بحث فلسفی و عقلی خالص مطرح میشود و به وسیله ادله عقلی و باتوجه به مصالح و مفاسدی که قابل درک عقل است جواب داده میشود. اما با توجه به معارف دینی خیلی فراتر میرود. اکنون گریزی از مسئله نظری به مسئله عملی میزنیم و نظر به اینکه این شبهات بیشتر برای دینداران یا در مقابل دینداران مطرح میشود، ارتباط آن را با مسائل دینی و اراده تشریعی الهی -تا حدی که برای ما میسّر است و توفیق پیدا میکنیم- توضیح میدهیم.
تأثیر عمل در تکامل انسان
گفتیم که کامل بودن نظام عالم - یعنی نظامی که شامل همه مخلوقات میشود- به این است که مخلوقی وجود داشته باشد که با اراده و انتخاب خودش مسیر خود را انتخاب کند و در اثر حسن اختیار به عالیترین مقامی برسد که مخلوقی میتواند به آن مقام برسد. وقتی میگوییم «با اختیار خودش انتخاب کند» پای عمل در میان میآید. باید خیر و شرّی باشد تا یکی را با اختیار خود انتخاب کند– خواه انتخاب درونی و در حوزه روح و نفس خودش، یا حوزه بیرونی که مربوط به عملهای جوارحی میشود-. بالاخره وقتی پای اختیار و انتخاب در کار آمد، مسئله «فعل» به معنای عامش مطرح میشود. بر این اساس، هر آنچه موجب محرومیت انسان از اصل چنین کمالی و یا درجاتی از آن باشد متصف به «شرّیت» میشود، و برعکس، آنچه موجب نیل به اصل این کمال یا به درجات عالیتر آن باشد متصف به «خیریت» میشود و هر دو قسم، «عمل اختیاری» به معنای عامش نامیده میشود و به دو قسم جوانحی و جوارحی منقسم میگردد.
تدریجی بودن وجود انسان، برای فراهم آمدن زمینه های گسترده تر برای انتخاب
موجود انتخابگر برای اینکه زمینه گستردهای برای انتخاب و تغییر مسیر داشته باشد، باید وجودش تدریجی باشد و همواره شرایط جدیدی برای انتخاب در عرصههای مختلف و ترقی و تنزل برایش فراهم شود؛ چیزهایی که فقط در این عالم طبیعت میسّر میگردد.
لزوم شناخت و معرفت، برای انتخاب آگاهانه
از سوی دیگر، انتخاب آگاهانه نیاز به شناخت کمال و نقص و خوب و بد دارد، چیزی که در مراحل اول زندگی (مثل دوران شیرخوارگی) برایش حاصل نمیشود. باید تدریجاً رشد کند تا به مرحله عقل برسد که خود آن هم مراتبی دارد و تدریجاً از قوه به فعل میرسد. و روشن است که تکامل عقل برای همه انسانها یکسان نیست. نگاهی به جامعه و تاریخ کافی است دریابیم که انسانها بسیار متفاوت هستند، هم از لحاظ استعدادهای ذاتی برای تعقل، و هم از لحاظ شتاب تکامل. آنقدر این مراتب زیاد است که قابل احصا نیست و تنها به وسیله مفاهیم کلی و مبهمی میتوان آنها را دستهبندی کرد.
نزول وحی برای کمک به عقل در تشخیص «خوب و بد» و «خیر و شرّ»
اگر برای انسانها راه دیگری غیر از عقل ممکن باشد که بتوانند به کمک آن هرچه بیشتر و هر چه بهتر راه خیر و شرّ را بشناسند، حکمت الهی اقتضا میکند که آن راه هم در اختیار بشر قرار بگیرد. اینجاست که نقش دین در تکامل انسان، روشن میشود؛ یعنی خدای متعال غیر از شناختهایی که از راه عقل به انسانها میدهد، خودش عهدهدار بیان حقایق و معارفی فراتر از شناختهای عادی و عقلانی میگردد و از راه وحی روشن میکند که چه کارهایی موجب کمال و سعادت میشود یا موجب عذاب و شقاوت میگردد و اینجاست که شریعت و احکام شرع و اراده تشریعی الهی مطرح میشود.
فلسفه احکام شرعی، از جمله واجبات و محرّمات
در شریعت، علاوه بر تقسیم کارها به مطلوب و نامطلوب، برای مطلوبیت و نامطلوبیت مراتبی قائل شده و توجه خاصی به مرزها و ضرورتها و تزاحمها و شرایط متغیر انجام گرفته است. خدای متعال یک مرتبه از مراتب مطلوبیت را در نظر گرفته که بدون آن حرکت تکاملی انسانها میسور نیست و ترک آن موجب محرومیت اساسی میشود. اسم اینها در لسان شرع «واجبات» است که خود آنها هم مراتبی دارد و عند التزاحم باید اهم آنها را مقدم داشت. در مقابل آنها «محرمات» و مراتب آنها قرار دارد، یعنی کسی که بخواهد مسیر تکامل را بپیماید، باید حداقل واجبات و حداقل محرمات را رعایت کند. البته این مراتب درباره عقلیات هم مطرح است ولی در شرع کاملاً تفکیک شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته است.
انذار و تبشیر پیامبران، در کنار هدایت تشریعی
هدایت تشریعی الهی که به وسیله ارسال رسل و انزال کتب انجام میگیرد، در اصل، جنبه تعلیم دارد؛ یعنی همانطور که عقل، خیر و شرّ را درک میکند، وحی از عقل نیابت میکند و خیر و شرّ را معرفی مینماید. ولی حتی این شناخت خیر و شرّ هم باعث این نمیشود که انسانها از نعمتهای معنوی و سعادت الهی هرچه بیشتر بهرهمند شوند. از اینرو تدبیر حکیمانه الهی اقتضا دارد که در این عالمی که پر از تحولات و تأثیر و تأثرات متقابل و تزاحمات است زمینههایی فراهم شود که اولاً آنچه را انسان با عقل یا وحی فهمیده فراموش نکند، و ثانیاً انگیزه او برای انجام کارهای خیر، و نیز پرهیز از عوامل شرّ بیشتر شود. به همین جهت دعوت انبیا علیهم السلام توأم با انذار و تبشیر شده است: «رُسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»؛ یعنی پیامبران الهی علاوه بر اصل هدایت و نشان دادن راه خیر و شرّ و حق و باطل، با یادآوری آثار مطلوبی که در دنیا و آخرت بر انتخابهای خداپسندانه مترتب میشود، مردم را تشویق به کارهای خوب می کردند، و از سوی دیگر، با یادآوری آثار نامطلوب کفر و عصیان و عذابهای دنیوی و اخروی مترتب بر آنها، مردم را از آلوده شدن به گناه و موجبات شقاوت دنیا و آخرت، بازمی داشتند.
بعد از فراغت از بحث نظری و توجه به حلقه واسطه بین مباحث نظری و مباحث عملی، نوبت میرسد به پاسخ دادن به سؤالات مربوط به وظیفه ما در برابر پدیدههای خیر و مطلوب و پدیدههای شرّ و نامطلوب؛ چه آنهایی که ابتدایی است و چه آنهایی که نتیجه اعمال خود شخص است، و چه آنهایی که به دست اشخاص دیگری حتی گذشتگان به وجود میآید، و چنانکه دانستیم همه آنها در نظام احسن بهصورت بالعرض یا بالتبع منظور است، و با تکامل اختیاری انسان ارتباط پیدا میکند.
عبادت و بندگی، عامل اصلی تکامل انسان
خوب است در اینجا اشاره بکنیم که عامل اصلی تکامل که موجب لیاقت انسان برای دریافت عالیترین رحمتها و فیوضات الهی میشود، همان است که در لسان شرع، «عبادت» نامیده شده است. یعنی انسان بیابد که از خود چیزی ندارد و از خود چیزی نمیتواند داشته باشد و هر خیری به او برسد، از خدای متعال است؛ حقیقتی که طی یک مسیر بسیار طولانی، امکان تحقق دارد و طیف گستردهای از مراحل را هم از لحاظ عرضی و هم از لحاظ طولی، در برمیگیرد.
لوازم بندگی: حفظ نعمتها، شکر آنها و تلاش برای رشد آنها
و از جمله لوازم این بندگی آن است که آنچه را عقل موجب تنزل و سقوط انسان میداند ترک کنیم و آنچه را موجب صعود و ترقی ما میداند انجام دهیم. البته وقتی با وحی هم فهمیدیم که چیزی موجب ترقی و تکامل ما میشود باید آن را دوست داشته باشیم و آن را حفظ و نگهداری کنیم و بالعکس، کاری را که موجب از دست رفتن نعمت و زمینه تکامل میشود ترک کنیم. در مورد نعمتهایی که خدا در جسم و روح ما قرار داده، مانند چشم و گوش و دست و پا و عقل و شعور و امیال فطری، و نیز چیزهایی که با کسب و تلاش خودمان پیدا کردهایم، مثل علم و ایمان، باید سعی کنیم اولاً شکر آنها را بهجا بیاوریم؛ ثانیاً این درک و شناخت را حفظ کنیم که از بین نرود؛ ثالثاً سعی کنیم به لوازم عملی آن ملتزم شویم. اگر در هر مرحلهای کوتاهی بکنیم در واقع قدمی در راه تنزل برداشتهایم.
وظیفه ما در برابر نعمت دیگران
از سوی دیگر، وقتی توجه کردیم به اینکه اراده الهی فقط برای شخص من نیست و همه کسانی که بتوانند با اراده خودشان تکامل پیدا کنند، خدای متعال میخواهد که آنها را به کمال برساند، پس هر نعمتی به هرکس دیگری هم داده باشد، ما حق نداریم آن نعمت را تضییع کنیم. چه رسد به اینکه آنرا از بین ببریم. و وقتی توجه پیدا کنیم که نعمتهای دیگران میتواند در آینده برای ما هم منشأ کمالی شود و ما مثلا از مال یا علم ایشان بهرهمند شویم، نعمتی روی نعمت برای من تحقق پیدا میکند.
پس هم حفظ اصل نعمت، هم شکر نعمت، هم استفاده از نعمت، هم تلاش برای رشد نعمت، همه اینها خیر اند و وظیفه عملی ما محسوب می شوند و هرچه در جهت ضدّ اینها باشد متصف به شرور میشود. همانطور که شرور غیراختیاری ابتدایی، زمینه را برای اختیار خوب یا بد انسان فراهم میکند، شرور اختیاری هم می توانند زمینه را برای انتخابهای مطلوب یا نامطلوب ما فراهم کنند. درباره این موضوع، مسائل زیادی هست که من یک مجموعه کامل و منظمی از آن را در جایی سراغ ندارم و حتماً از ضعف و کمبود مطالعات بنده است، ولی به هرحال در آیات قرآنی، مباحث زیادی در این زمینهها مطرح شده که بسیار قابل توجه و آموزنده است و متأسفانه ما از این نعمتهای قرآنی درست استفاده نمیکنیم و زمینه محرومیت را برای خودمان و برای دیگران فراهم میکنیم.