نام های این دو بزرگوار در واقع دو میراث به جای مانده از فرهنگ عِبرانی است که مانند دیگر واژگان این فرهنگ همچون اسماء مردانه: «عِمران»، «هارون»، «یوشَع»، «اسحاق»، «یعقوب»، «یوسف»، «یحیی»، «زکریا»، «عیسی»، «ابراهیم»، «بِنیامین»، «شَمعون»، «دانیال» و ... و همین طور نام های زنانه این فرهنگ همچون: «هاجَر»، «ساره» (سارا)، «راحیل» و ... داخل در شیوه نامگذاری اسلامی و ایرانی شده است و مسلمانان و به خصوص ایرانیانِ معنویت گرا به احترام این بزرگواران، بر روی فرزندان خود، نام های مبارک ایشان را به نیت تیمن و تبرک قرار می دهند.
در اهمیت استفاده از نام های عبرانی در اسلام همین بس که پیامبر اسلام(ص)، نام تنها پسر گرامی خود را «ابراهیم» نهادند و امام صادق(ع)، نام فرزند معصوم خود را که سلسله جلیله امامت از طریق ایشان ادامه می یافت، «موسی» نامیدند و این سیره و رفتار معصومان(ع) در نامگذاری اولاد بر اساس نام ها و فرهنگ عبرانی مانند دیگر رفتارهای پسندیده شان برای ما می تواند سرمشق و الگویی مناسب باشد.
یوکابد و میریام در قرآن
در قرآن کریم که بهترین و معتبرترین مدرک برای دریافت آگاهی صحیح و حصول اطلاعات دقیق از احوال و اخبار امت های سَلَف و به خصوص تاریخ انبیاء و پیامبران الهی است، به این دو بانوی ارجمند و عالیمقام اشاراتی شده است ولی نام آن دو بزرگوار به شکل مستقیم مانند بسیاری از نام های مقدس دیگر مانند نام های حضرات «علی»، «فاطمه»، «حسن»، «حسین»(سلام الله علیهم اجمعین) و ... در آن کتاب شریف ذکر نشده است.
در دو سوره مبارکه «طه» و «قَصَص» در قرآن مجید، به داستان حضرات یوکابد و میریام (علیهما السلام) اشاره شده که تامل و ژرف نگری در آن آیات شریف جهت شناخت بیشتر و بهتر این دو بانوی محترم و همچنین کشف زوایای
پنهان شخصیت آن دو بزرگوار برای اهل ایمان بسیار سود مند و نافع است:
الف) آیات شریف سوره مبارک «طه» (آیات 37-40)
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْك مَرَّةً أُخْرَى(37) إِذْ أَوْحَيْنَا إِلى أُمِّك مَا يُوحَى(38) أَنِ اقْذِفِيهِ فى التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فى الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالساحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لى وَ عَدُوٌّ لَّهُ وَ أَلْقَيْت عَلَيْك محَبَّةً مِّنى وَ لِتُصنَعَ عَلى عَيْنى(39) إِذْ تَمْشى أُخْتُك فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَك إِلى أُمِّك كىْ تَقَرَّ عَيْنهَا وَ لا تحْزَنَ ...(40) »
( ... و [ای موسی!] ما بار دیگر بر تو منت نهادیم(37) آن زمانی كه به مادرت(یوکابد) آنچه را که لازم بود وحی (الهام) كرديم (38) كه او را در صندوقى بيافكن ، و آن صندوق را به دريا(رود نیل) بيانداز ، تا دريا آن را به ساحل بيافكند، و دشمن من و دشمن او(فرعون مصر) آن را بگيرد و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان من پرورش يابى(39) در آن هنگام كه خواهرت (میریام) [در نزديكى كاخ فرعون مصر] راه مىرفت و مىگفت: آيا خانوادهاى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را سرپرستی مىكند؟ [تا دايه خوبى براى او باشد؟] و به دنبال آن ما، تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد...(40))
ب) آیات شریف سوره مبارک «قَصَص» (آیات7-13)
«وَ أَوْحَيْنَا إِلى أُمّ ِمُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فى الیَمِّ وَ لا تخَافى وَ لا تحْزَنى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسلِينَ(7) فَالْتَقَطهُ ءَالُ فِرْعَوْنَ لِيَكونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هَمَنَ وَ جُنُودَهُمَا كانُوا خَطِئِينَ(8) وَ قَالَتِ امْرَأَت فِرْعَوْنَ قُرَّت عَينٍ لى وَ لَك لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ (9) وَ أَصبَحَ فُؤَادُ أُمّ ِمُوسى فَرِغاً إِن كادَت لَتُبْدِى بِهِ لَوْ لا أَن رَّبَطنَا عَلى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(10) وَ قَالَت لأُخْتِهِ قُصيهِ فَبَصرَت بِهِ عَن جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ(11) وَ حَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَت هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكمْ وَ هُمْ لَهُ نَصِحُونَ(12) فَرَدَدْنَهُ إِلى أُمِّهِ كىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(13)»
(و به مادر موسى(یوکابد) وحى كرديم كه او را شير بده ، همين كه بر جان او بيمناك شدى او را به دريا(رود نیل) بيانداز ، و نترس و غمگين مباش كه ما وى را به تو برگردانيده و از پيامبرانش قرار می دهیم ( 7 ) پس خاندان فرعون [مصر] موسى را از دريا گرفتند تا دشمن و مايه اندوهشان شود آرى فرعون و هامان [وزیر او] و لشكريانشان خطا كردند( 8 ) و همسر فرعون [ آسیه به وی] گفت: اين كودك نور چشم من و تو است او را نكشيد ، شايد به ما نفعی برساند ، و يا اصلا او را فرزند خود بگيريم و آن ها نمىدانستند [ که دارند چه کار می کنند چون خواست خدا تحقق این امر بود] (9) قلب مادر موسى(یوکابد) از همه چيز [جز ياد فرزندش] تهى گشت، و اگر قلب او را محكم نكرده بوديم نزديك بود مطلب را فاش كند(10) [یوکابد] به خواهر موسی ( میریام)گفت: وضع و حال او را پىگيرى كن، او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد، در حالى كه آن ها متوجه نشدند.(11) ما همه زنان شيرده را از قبل بر او تحريم كرديم [ که نتوانند به موسی(ع) شیر بدهند تا تنها به آغوش مادر خود برگردد] خواهرش [كه تلاش بسیار ماموران فرعون را براى پيدا كردن دايه مشاهده كرد] گفت: آيا شما را به خانوادهاى راهنمایى كنم كه مىتوانند اين نوزاد را كفالت كنند و خيرخواه او هستند؟(12) [و این چنین] ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند وعده الهى حق است ولى اكثر آن ها نمىدانند.(13))
از آیات ذکر شده، سرفصلی از کرامات حضرات «یوکابد» و «میریام» (علیهما السلام) و همین طور توجهات خاص خداوند به این دو بزرگوار استفاده می شود به خصوص وحی الهی که به حضرت یوکابد(س) مادر محترم حضرت موسی(ع) در این خصوص شده، نوعی الهام و سروش غیبی محسوب می شود که در خور توجه و مُداقّه است و همچنین توفیقِ مجاهدت موثر این دو بزرگوار در زمینه تداوم و استمرار فرهنگ توحیدی در قالب حفاظت و پاسداری از پیامبر بزرگ الهی حضرت موسی(ع) بسیار قابل توجه و شایسته تامل است.
یوکابِد
«یوکابِد» نامواژه ای عِبرانی است به معنای: «خداوند دارای مَجد است»[1] (یعنی خداوند باشکوه است، خداوند بلند مرتبه است) در قرآن کریم چنان که در بخش قبل یاد نمودیم، حضرت یوکابد(س) زنی معنوی و پاک طینت ترسیم و شناسانده شده است که از جانب خداوند متعال به طور مستقیم به وی «وحی» یا به عبارتی الهام ویژه نموده است.
آنچه با بررسی ها مشخص می شود این است که در تلفظ و نوشتار نام مادر ارزشمند حضرت موسی(ع) بین دانشمندان مسلمان اختلاف نظر فراوان وجود دارد اما قول مشهور نامواژه «یوکابد» است.
«مُقاتل بن سُلَیمان» (م.150ق.)، پیشتاز مفسران و همچنین از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در تفسیر قرآن خود بعد از یاد کرد آیه شریف «و اوحینا الی ام موسی» (قصص/7) (و ما به مادر موسی( یوکابد) وحی کردیم) ، چنین نوشته است:
«و اسمها یوکابد من ولد لاوی بن یعقوب» [2] ( و نام آن بانو، «یوکابد» است که از خاندان «لاوی» فرزند حضرت یعقوب(ع) بود.)
«سُیوطی» (م.911ق.) نیز از دانشمندان بزرگ و متتبع اسلامی و همچنین از مفاخر اهل «مصر» در کتاب «حُسنُ المُحاضَرَه» خویش در مورد نام آن بانوی گرانقدر نوشته است:
«...و أمّ موسى اسمها يوكابد.»[3] ( و نام مادر حضرت موسی(ع)، «یوکابد» است.)
حضرت یوکابد(س) مادر دو پیامبر و دو حجت بزرگ الهی یعنی حضرات موسی (ع) و هارون(ع) بوده است و این موهبت عظیم برای یک زن توفیق کمی نیست. در جهان اسلام نیز حضرت زهرا (س) نیز مادر بزرگوار دو امام معصوم(ع) و دو حجت الهی بودند.
میریام
چنان که در ابتدای مبحث بیان شد نامواژه «میریام» واژه ای کهن بوده که معادل همان «مریم» در زبان و لغت عربی است. در تفسیر «مُقاتل بن سلیمان» که از قدیمی ترین تفاسیر اسلامی محسوب می شود و پیشتر نام مادر گرامی حضرت موسی(ع) را از آن نقل نمودیم، نام خواهر ارجمند حضرت موسی(ع) را «مریم» ضبط و ثبت نموده است.[4] که به عبرانی همان «میریام» می شود.
به طور کل در بیشتر آثار تفسیری و تاریخی در اسلام بعد از یاد کرد ترکیبِ «اُخت موسی(ع)» نامواژه مریم (میریام) ثبت شده است. [5]
بنابر برخی نقل های تاریخی حضرت میریام(س) با حضرت مریم (س)، مادر مکرم حضرت عیسی مسیح(ع) در چند چیز شبیه بوده اند: «نام»، «نام پدر» و «نام برادر». هر دو بزرگوار «مریم بنت عِمران» بوده اند، یعنی علاوه بر تشابه در اسم، نام های پدران گرامی آن بزرگواران نیز «عِمران» بوده است و همچنین از این جهت نیز شبیه بوده اند که برادرهایشان هر دو، نامِ «هارون» داشته اند.[6] البته در تشابه سه گانه ای که یاد نمودیم در بین محدثان و تاریخ نگاران اسلامی اختلافات فراوان در تشابه نام برادر برای آن دو بانوی نیکوکار وجود دارد ولی در «نامِ اصل» و همچنین «نامِ پدر» اختلافی به نظر نمی رسد.
شاید به خاطر همین تشابه بوده که در روایات اسلامی،گاهی به جای مریم(میریام) از نامواژه دیگری برای آن بانو در نظر گرفته شده است تا شاید تشابه ظاهری باعث اشتباه و یکی گرفتن دو شخصیت معنوی و تاریخ ساز در کنار هم و به عبارتی خَلط در کلام و مفهوم اخبار و روایات نشود.
با بررسی های متون حدیثی در می یابیم که در آثار روایی اسلام بیشتر نامواژه «کُلثُم» و نامواژه هایی شبیه به آن ثبت شده است.[7] مثلا از نام واژه هایی همچون: «کُلثوم»[8]، «اُمّ کُلثوم»[9]، «ام کُلثُم»[10]، «کلیمَه»[11]، «حکیمه» [12]، «حَلیمَه»[13]، «کُلثُمَه»(کَلثَمه)[14] از حضرت میریام(س) یاد شده است که البته برخی از این نامواژه ها مانند «کلثوم» عمدتا بر مردان اطلاق می شود.
از این رهگذر می توان استنباط نمود که این نمونه ها بیشتر ممکن است ناشی از شک راویان و اشتباهات ناسخان در ثبت و ضبط اصل کلمه به شکل تصحیف و تحریف شده کلمه «کُلثُم» بوده است. «کُلثُم» در لغت نامه های عرب صفت و اسمی است که به بانویی اطلاق می شود که صورت گرد و گوشتالو و گونه هایی برجسته دارد و این گوشتالو بودن و گونه های برجسته داشتن، به شکلی است که چهره وی را کریه و بد منظر نکرده، بلکه بر زیبایی و جمال او افزوده است.[15]
چه بسا کلثم یکی از صفات شاخص حضرت میریام(س) یا اسم دومی برای خواهر معزز حضرت موسی(ع) بوده است که در لسان روایات اسلامی چنین آمده است و این مساله چیز غیر معمول و عجیبی نیست و در تاریخ ها و فرهنگ ها بسیار به نظر رسیده است.
از سوی دیگر چنان که پیشتر بیان نمودیم چه بسا به جهت تشابه سه گانه ظاهری مریم(میریام) خواهر حضرت موسی(ع) با مریم مادرگرانسنگ حضرت عیسی(ع) در روایات اسلامی از نامواژه کلثم استفاده شده زیرا آن حضرت نیز «مریم بنت عمران»(س) خوانده می شدند لذا شاید به جهت عدم اشتباه این گونه بیان شده تا خلطی صورت نگیرد.
دلیل این ادعا روایاتی است که در ادامه بحث و در بخش های بعدی به آن ها خواهیم پرداخت مثلا روایتی منسوب به پیامبر(ص) که همسران ایشان از زنان امت های گذشته را در بهشت افرادی همچون: حضرت آسیه (س) همسر فرعون، حضرت مریم بنت عمران(س) مادر حضرت عیسی(س) و حضرت کلثم خواهر حضرت موسی(ع) بیان نموده است و اینجا اگر هر دو نام اخیر را مریم بنت عمران بیان می کردند، ممکن بود نام و شخصیت یکی از دو بانوی بزرگوار در دیگری مخلوط و محو شود و همین طور در مورد روایتی دیگرکه آن را نیز در ادامه خواهیم گفت و مربوط است به زنان بهشتی که در هنگام زایمانِ حضرت خدیجه (س) به اذن خدا از بهشت فرود آمده و در منزل مقدس ایشان به جهت یاری حضور یافته بودند و از جمله آن زنان ارجمند، مریم مادر حضرت عیسی(س) و نیز کلثم خواهر حضرت موسی(س) گزارش شده است که این فرضیه را تقویت می کند که به جهت عدم خلط و یکی شدن نام خواهر حضرت موسی(ع) ،آن بانوی معزز را با صفتی از ایشان یا نام دومی از ایشان که داشته اند به شکل کلثم بیان نموده اند.
معنی اسم «میریام» چیست؟
«عَبدالمُنعِم حَنَفی» از دانشمندان قرآن پژوه معاصر در این زمینه نوشته است:
(در ادبیات دینی آیین یهود، نامواژه «میریام» Miriam یا «ماریام» Mariamme ریشه شناخته شده ای ندارد و چه بسا آن، نامی مصری باشد که خواهر حضرت موسی(ع) بدان نامیده شده است و بعد از آن داخل در میراث فرهنگی یهود شده است. در زبان مصری کهن نامواژه «مِری» Meri به معنای عشق و دوست داشتن است و از آن ریشه است کلمه «میریت» و نامواژه «مریم» بر همان سیاق به معنای: «زنی که محبوب و مورد علاقه است» همچنین ریشه کلمه مریم در مصری باستان از عبادت و بندگی نیز اتخاذ شده است و بدین صورت معنی نامواژه مریم در مصری کهن برابر با «عابده و زن عبادتگر» و همچنین «زن پرهیزگار» و «عفیفه و پاکدامن» می شود و مریم (میریام) خواهر حضرت موسی(ع) در زندگی چنین زنی بوده است. به همین علت جناب «عِمران» پدر گرامی حضرت مریم(س) مادر حضرت عیسی(ع) را «مریم» نام نهاد به جهت تیمن و تبرک به نام حضرت مریم(میریام) خواهر گرانقدر حضرت موسی(ع) چون آن بانوی ارجمند، عابده بودند.)[16]
حضرت «میریام» (س)، خواهر گرامی حضرت موسی(ع) ویژگی های معنوی خاصی داشته اند که در زیر به برخی از آن جنبه ها اشاراتی می کنیم:
1- خواهر دو پیامبر بزرگ خدا
حضرت «میریام»(س) علاوه بر این که افتخار این را داشته که از نسل پیامبر بزرگ خدا، حضرت یعقوب(ع) بوده است، افتخار خواهری دو پیامبر بزرگ الهی همچون حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع) را نیز داشته است و بی شک از محضر معنوی این دو خورشید درخشان کهکشان نبوت بسیار بهره مند شده است و همچنین از آیات شریف قرآن کریم استفاده می شود که خواهر بزرگ و ارجمند حضرت موسی(ع) بوده است.
2- تلاش در جهت مراقبت و حفاظت از حضرت موسی(ع)
آن چه از آیات مبارک و صریح قرآن که در قسمت قبل بیان شد، برای ما برداشت می شود این واقعیت است که حضرت میریام(س) در زمینه حفاظت و مراقبت و همچنین بازگشت حضرت موسی(ع) به سوی مادر گرامیشان در زمان خفقان و کشتار فرزندان ذُکور(پسران) قوم بنی اسراییل توسط فرعون زمان، نقش مهم، موثر و کلیدی داشته اند و در این زمینه تیز هوشی فراوانی به کار برده اند که آیات شریف قرآن کریم بر این امر مهم در تاریخ توحیدی دلالت دارند و بر آن صحّه گذاشته شده اند.
3- همسر گرامی حضرت «یوشَع بن نون»(ع) وصی حضرت موسی(ع)
حضرت«میریام»(س) خواهر گرامی حضرت موسی(ع) بنا بر روایت های اسلامی، همسر محترم یکی از پیامبران بزرگ الهی یعنی حضرت «یوشَع بن نون» (ع)، وصی و جانشین حضرت موسی(ع) بوده است.
الف) «مَقدِسی» (م.381ق.) تاریخ نگار شهیر مسلمان در کتابِ تاریخ خود موسوم به «البدء و التاریخ» روایت کرده است:
«حضرت یوشع بن نون(ع) خلیفه و جانشین حضرت موسی(ع) بود که همسر ایشان، حضرت میریام(س)، خواهر حضرت موسی(ع) بودند.» [17]
ب) «ابن اَثیر جَزَری» (م.630ق.) دیگر تاریخ نویس نامدار و شناخته شده مسلمان نیز در کتاب خود موسوم به «کامل» همین خصوصیت را آورده است :
«حضرت میریام (س) خواهر گرامی حضرت موسی(ع)، همسر حضرت یوشع بن نون(ع) بودند.» [18]
ج) «ابن کثیر» (م.774ق.) مورخ ناموَر مسلمان نیز این نسبت را در اثر تاریخی خود تاکید کرده و روایت نموده است:
«حضرت یوشع بن نون(ع) همسر میریام(س) خواهر گرامی حضرت موسی(ع) بودند.» [19]
با توجه به این روایات تاریخی که تاریخدانان برجسته مسلمان در آثار خویش ثبت و ضبط نموده اند، به نیکی استفاده می شود که حضرت «میریام»(س) توفیق همسری پیامبر بزرگ خدا یعنی حضرت «یوشع بن نون»(ع)، وصی گرانقدر حضرت موسی(ع) را نیز در کارنامه افتخارات و فضیلت های معنوی خویش داشته است.
4- مادرگرامی یوشَع نبی(ع)
در برخی روایات حضرت میریام(س) بر خلاف روایات قبل که ایشان را همسر ارجمند حضرت یوشع بن نون(ع)، وصی حضرت موسی(ع) دانسته اند، وی را مادر گرامی «یوشَع» نبی(ع) معرفی نموده اند.[20] که اگر این دسته از روایات درست باشند و ایشان همسر حضرت یوشع(ع) نباشند باز نیز این ویژگی، شرافت و افتخار بزرگی برای آن بانوی مکرم محسوب می شود و بیانگر اوج طهارت ظاهری و باطنی ایشان بوده است که به اذن خدا پیامبری از پیامبران بزرگ الهی از بطن آن بانوی شرافتمند متولد و در دامن پاکش رشد و تعالی یافته است.
آن بانوی مکرم خواهر دو پیامبر بزرگ الهی و از سوی دیگر مادر یا همسر پیامبر بزرگ الهی دیگری بوده است که این موضوع نیز افتخاری کمیاب و عزیز الوجود برای یک زن محسوب می شود و از این حیث نیز حضرت میریام(س) شاخص و ممتاز است.
5- همسر گرامی حضرت «کالِب بن یوفَنّا»(ع)
حضرت یعقوب(ع) به جز حضرت یوسف(ع)، یازده فرزند دیگر نیز داشتند. با حضور حضرت یوسف(ع) در «مصر» و کوچ خاندان ایشان به آن سرزمین، این دوازده فرزند که به بنی اسراییل(فرزندان حضرت یعقوب(ع)) معروف شدند در آن سرزمین سُکنی گزیدند و دوازده قبیله از نسل هر یک تشکیل شد. برای هر قبیله، نَقیب و سرپرستی بود که این امر سرپرستی و نِقابت در قبل و بعد از حضرت موسی(ع) نیز متداول و رایج بود. از برخی از روایات تاریخ اسلام استفاده می شود که حضرت میریام(س) همسر حضرت یوشع بن نون(ع) نبوده بلکه همسر حضرت «کالِب بن یوفَنّا»(ع) یکی از نقیبان دوازده گانه بنی اسراییل بوده است.[21] در قرآن کریم به داستان حضرت یوشع بن نون(ع) و همراهی حضرت کالب بن یوفنا(ع) با آن حضرت (ع) بدون ذکر مستقیم نام این دو بزرگوار در آیات شریف 20-26 سوره مبارک «مائِدَه» در جریان بحث ورود به «سرزمین مقدس» اشاره شده است.به خصوص آن که خداوند متعال در آیه 23 از این سوره، صفاتی ویژه از حضرات یوشع و کالب(ع) را یادآور شده که نشان از بزرگی مقام و علو درجات معنوی آن دو بزرگوار دارد:
«رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِمَا ادْخُلُوا عَلَيهِمُ الْبَاب فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَلِبُونَ وَ عَلى اللَّهِ فَتَوَكلُوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (23/ مائده)
(دو نفر از ميان جمعيتى كه ترس خدا در دل داشتند و خدا به آن دو نعمتی داده بود، روى به مردم كرده و گفتند: از مرز اين سرزمين داخل شويد، و مطمئن باشيد همين كه از مرز گذشتيد شما غالب خواهيد شد، و اگر به راستى ايمان داريد، توكل و تكيه به خدا كنيد!)
بر طبق نظر اغلب مفسران این دو نفری که در آیه مطرح شده اند، حضرات یوشع و کالب (ع) بوده اند که دو تن از نَقیبان و سرپرستان دوازده گانه بنی اسراییل محسوب می شدند که به شکلی از ماموران حضرت موسی(ع) در مسیر هدایت و از محافظان آیین توحیدی آن حضرت بودند.
«طباطبایی»(ره) (م.1402ق.) در کتاب تفسیر خود موسوم به «میزان» با توجه به آیه شریفی که بیان شد و خداوند از عطا فرمودن نعمت به آن دو مرد(حضرات یوشع و کالب(ع)) یاد کرده است، چنین نوشته است:
«كلمه «نعمت» هر جا كه در قرآن كريم و در عرف آن اطلاق شود منظور از آن «ولايت الهيه» است ، پس اين دو نفرى كه خدا بر آنان اِنعام كرده بود دو تن از «اولياء الله» بودهاند.» [22]
چه بسا حضرت کالب بن یوفنا(ع) نیز مانند حضرت یوشع بن نون(ع) از پیامبران الهی بوده ولی از نوع پیامبران تبلیغی و غیر اولوالعزم که در میان طایفه بنی اسراییل،آیین توحیدی حضرت موسی(ع) را تبلیغ و تاکید می کرده اند. به هر روی اگر آن دسته از روایت های تاریخی که حضرت میریام(س) را همسر گرامی حضرت «کالب بن یوفنا»(ع) می داند، صحت داشته باشند، ارزش و امتیاز ویژه ای برای حضرت میریام(س) تلقی می شود.
6- همسر قارون
«نُوَیری» (م.733ق.) دانشمند مصری در کتاب خود نوشته است:
( «قارون» از افراد تهیدست و فقیر بنی اسراییل بود آنگاه خدا به حضرت موسی(ع) وحی نمود که صندوق «تورات» را با طلا بپوشاند و این چنین به او «صنعت کیمیا» (تبدیل فلزات کم ارزش به طلا) را آموزش داد. سپس قارون به نزد ام کلثم خواهر حضرت موسی(ع) آمد که گفته شده همسر قارون بود و پرسید که موسی(ع) این طلا را از کجا می آورد؟ آن بانو گفت: خداوند متعال به حضرت موسی(ع) صنعت کیمیا را تعلیم نموده است سپس حضرت موسی(ع) نیز این صنعت را به «ام کُلثُم» (میریام) تعلیم نمود و آنگاه قارون [دانش کیمیا را] از او( میریام) آموخت.) [23]
«صَفوری شافعی»(م.894ق.) در کتاب خود موسوم به «نُزهَه المجالس» در این زمینه نوشته است:
( قارون «پسر عمه» وگفته شده «پسر خاله» حضرت موسی(ع) بود ... حضرت موسی(ع)، یک سوم دانش کیمیا را به خواهرش که همسر قارون بود تعلیم نمود و این چنین بود که قارون (دانش و صنعت کیمیا) را از همسر خود آموزش دید.)
صفوری شافعی در ادامه گزارش از تاسف قارون بر فوت همسر خود که خواهر حضرت موسی(ع) بودند، یاد نموده ولی اسم خواهر حضرت موسی(ع) را به طور مستقیم بیان نکرده است. [24]
پرسش هایی نیز در مبحث خواهر حضرت موسی(ع) در این فرصت مطرح است:
آیا حضرت موسی(ع) تنها همان یک خواهر را داشته است؟آیا ممکن نیست خواهرانی غیر از حضرت میریام(س) نیز بوده اند که یکی از آن ها، همسر قارون بوده و خبر ازدواج حضرت میریام(س) با قارون صحیح نباشد؟
آیا در گزاره های تاریخی هر وقت ترکیب «خواهر موسی(ع)» (اُخت موسی(ع)) بیان می شود در کلام اطلاق وجود دارد یعنی فقط همان حضرت میریام(س) مد نظر تاریخ نگاران سلف بوده است؟
اما در مورد سئوال اخیر باید گفت که با توجه به قرینه هایی همچون متن کتاب «نُوَیری» که پیشتر بیان نمودیم، به احتمال بسیار در این گونه مواضع در متون کهن تاریخی، مقصود و غرض مولفان از خواهر حضرت موسی(ع)، همان حضرت میریام(س) است.
7- همسر پیامبر اسلام(ص) در بهشت
در برخی روایت های «اهل سنت»، از قول پیامبر اکرم(ص)، نقل شده است که یکی از همسران آن حضرت(ص) در بهشت، حضرت میریام(س) خواهر گرامی حضرت موسی(ع) خواهد بود. [25]
اگر چه این دست روایات در «صِحاح ششگانه» اهل سنت و همچنین «مُسند احمد بن حَنبَل» که پیش از صحاح شش گانه نگاشته و تدوین شده، نقل و ضبط نشده اند.
در آثار روایی شیعه نیز این روایت، نادر بوده وکمتر دیده شده است جز آن که برای نمونه در کتاب «فقیه» اثر «شیخ صَدوق» (م.381ق.) می توان نشان و ردی از آن پیدا کرد. [26]
آنچه در اصل این حدیث است ازدواج پیامبر با برخی زنان نیکو کردار از امت های قبل مانند حضرت مریم(س) مادر گرانقدر حضرت عیسی(ع) و حضرت آسیه(س) همسر نیکو خصال فرعون مصر است که اولی هیچ شوهری نداشته و دومی نیز شوهری جهنمی داشته است که قاعدتا این دو بانو در بهشت بدون همسر خواهند بود. اما قرار دادن حضرت میریام(س) خواهر محتشم حضرت موسی(ع) در کنار این دو تن قابل تامل و تفکر است. زیرا اگر در واقع حضرت میریام(س) همسر گرامی حضرات یوشع یا کالب (ع) دو تن از پیامبران و وارستگان بنی اسراییل باشند این روایت نمی تواند روی در صواب داشته باشد. اگر با توجه به برخی روایات اسلامی،آن بانوی محترم مادر حضرت یوشع(ع) نیز بوده، باز این روایت منسوب به پیامبر(ص) درست نیست زیرا وی مادر یکی از پیامبران بزرگ الهی بوده است و پیامبران در بهترین صُلب ها از نظر پدری و رَحِم ها از نظر مادری جای دارند لذا پدر ایشان حتی اگر ناشناخته هم باشد انسان صالحی بوده و همین شایستگی به تداوم زندگی او در بهشت با حضرت میریام(س) خواهد انجامید اما اگر حضرت میریام(س) بنا بر برخی نقل های معدود تاریخی همسر پسر عمه یا پسر خاله خود یعنی قارون همان شخصیت بدکردار و گنهکار قوم بنی اسراییل بوده است این دسته از احادیث که عمدتا در منابع و مراجع اهل سنت یافت می شوند، معنی و مفهوم پیدا می کنند زیرا شخصیت و شباهت خواهر حضرت موسی(ع) مانند حضرت آسیه(س) همسر فرعون است که هر دو بزرگوار، همسران بدکردار و منحرفی داشته اند که در بهشت موعود ایشان را به هیچ وجه همراهی نخواهند کرد.
8- حضور در زمان ولادت حضرت زهرا(س)
یکی از کرامت های حضرت میریام(س) خواهر مکرم حضرت موسی(ع)، حضور ظاهری ولی معنوی در زمان زایمان پُر سُرور حضرت خدیجه (س) برترین همسر پیامبر اسلام(ص)، به جهت ولادت برترین بانوی عالم خلقت یعنی حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است که آن بانوی متعالی به همراه دیگر زنان نیکو سرشت و برگزیده از بهشت برین بر بالین مبارک مادر اهل ایمان، حضرت خدیجه کبری(س) به اذن خداوند حاضر شدند و ایشان را در امر زایمان در زمانی که زنان طایفه «قُرَیش» به جهت مخالفت با ازدواج آن بانوی معزز با پیامبر(ص)، آن حضرت(س) را یاری نکردند، حمایت و یاری معجز آسا نمودند.
این روایت شریف را محدثان بزرگ شیعه در آثار روایی خود نقل نموده اند به خصوص رئیس محدثان جناب «شیخ صدوق» (م.381ق.) در کتاب های ارزشمند خود به نام های «فقیه» و «اَمالی» از قول امام صادق(ع) همین واقعیت را روایت نموده است. [27] شایان ذکر است که کتاب «فقیه» از نظر منزلت و جایگاه یکی از چهار کتاب مرجع و برتر طایفه شیعه امامیه برای همه ادوار به شمار می رود.
سید مرتضی میرسراجی
(دانشجوی دکترای تخصصی الهیات و معارف اسلامی، علوم قرآن و حدیث)
پی نوشت
[1] قاموس الکتاب المقدس،مجمع الکنائس الشرقیة، ص 1121، التفسیر الکاشف،ج6،ص51./[2] تفسیر مقاتل بن سلیمان،ج2،ص489./[3] حسن المحاضرة فى أخبار مصر و القاهرة، ج1، ص 52./[4] تفسیر مقاتل بن سلیمان،ج3ص27./[5] انوار التنزیل،ج4،ص27.، روض الجنان،ج13،ص 350.، البدایة و النهایة،ج1،ص 276 ./[6] البدایة و النهایة،ج1،ص 276./[7] الفقیه،ج1،ص 139./[8] الامالی(للصدوق)،ص 594 ./[9] احقاق الحق،ج10،ص 14./[10] نهایة الارب،ج13،ص 234./[11] مجمع البیان،ج10،ص480،بحار الانوار،ج13،ص17./[12] تفسیر نور الثقلین،ج5،ص377./[13] الکشف و البیان،ج9،ص 352./[14] مجمع البیان،ج7،ص380./[15] العین،ج5،ص431، الصحاح ج 5 ص 2025،المحکم و المحیط الاعظم،ج7،ص169. ،المخصص،ج1ص91،لسان العرب،ج12،ص 525، القاموس المحيط، ج4، ص 144،مجمع البحرین ج6ص159./[16] موسوعة القرآن العظیم،ج1،ص 1112./[17] البدء و التاریخ،ج3،ص 97./[18] الکامل،ج1،ص 200./[19] البدایة و النهایة،ج1،ص 318./[20] البدء و التاریخ،ج3،ص 96.، بهجة النفوس،ج1،ص 330 و ج2،ص 889.،الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج3، ص131 .، مجمع البحرین،ج1،ص436.،نزهة المجالس،ج1،ص 238.، السیرة الحلبیة،ج1،ص538.، نهر الذهب ج 2 ص 101. /[21] البدایة و النهایة،ج1،ص318.، البدء و التاریخ،ج3،ص 81.، آثار البلاد و اخبار العباد،ص 143.، نهر الذهب ج 2 ص 101./[22] المیزان،ج5،ص291./[23] نهایة الارب فی فنون الادب،ج13،ص234./[24] نزهة المجالس،ج2،ص 351-352. /[25] اسد الغابة ، ج 6،ص 85، البدایة و النهایة،ج2، ص 62.، تاریخ الیعقوبی،ج2،ص35.،سبل الهدی،ج12،ص 469.، المنتظم،ج 3،ص 19.، اتحاف الوری، ج1،ص304.، تاریخ اصبهان،ج2،ص 227.، تاریخ مدینة دمشق،ج70،ص 118 و 119.، طبقات المحدثین باصبهان،ج4،ص 114.، معرفة الصحابة،ج5،ص 148.،تهذیب الاسماء و اللغات،ص495.،حیاة الحیوان الکبری،ج2،ص531.،نزهة المجالس،ج2،ص 251./[26] الفقیه،ج1،ص 139./[27] الفقیه،ج1، ص 139.،الامالی،ص 593.