خدای
مهربان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید. آن مرحوم در یکی از
جلسات پنجشنبه شبهای خود که در منزل شخصی ایشان (خیابان زیبا-کوچه حاج
قاضی) تشکیل میشد، داستان زیر را از قول «فلیسیته روبر دولامنه» نویسنده،
فیلسوف و کشیش فرانسوی قرن هجدهم نقل میکردند که با تلخیص و اندکی
دستکاری در متن (بدون تغییر در محتوای آن) نقل میشود:
آن روز،
قورباغهها دیرتر از همیشه به برکه محل سکونت خود بازگشته بودند. پاسی از
شب گذشته بود و اولینبار بود که شب هنگام به برکه باز میگشتند. نگاهشان
که به درون برکه افتاد، ترس همه وجودشان را فرا گرفت، به برکه حمله شده
بود! دشمن برکه را تسخیر کرده بود. سربازان دشمن یونیفورمهای سفید مایل به
خاکستری پوشیده بودند و در همه جای برکه حضور داشتند. قورباغهها به شور
نشستند و از برکههای مجاور هم چند نفری را برای مشورت دعوت کردند. سرانجام
تصمیم گرفتند به دشمن حمله کنند. یک، دو، سه... فرمانده قورباغهها دستور
حمله را صادر کرد و قورباغهها به درون برکه پریدند... جنگ شروع شد،
قورباغهها با همه توان به سربازان دشمن حمله میکردند و از چپ و راست و
بالا و پایین به آنها ضربه میزدند و امانشان نمیدادند. هنوز یک ساعت از
آغاز حمله نگذشته بود که فرمانده قورباغهها آتشبس داد. دشمن به طور کامل
از بین رفته بود. قورباغهها نفسی به آرامی کشیدند و در حالی که از احساس
پیروزی در پوست خود نمیگنجیدند به کف برکه رفتند و با خیال راحت خوابیدند.
داستان که به اینجا رسید، «دولامنه» از شاگردانش پرسید؛ میدانید آن دشمن
که درون برکه رفته بود که بود؟ عکس کهکشان شیری بود که درون برکه افتاده
بود. کهکشانی با میلیاردها ستاره... و قورباغههای بینوا تصور میکردند آن
را از بین بردهاند!
دیروز در چهل و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی،
تودههای عظیم مردم در سراسر کشور به خیابانها آمده بودند تا بار دیگر و
برای چهل و یکمین بار بر وفاداری خود به انقلاب اسلامی تاکید بورزند. در
تمامی دنیا -تاکید میشود که در تمامی دنیا- هیچ نظام حکومتی را نمیتوان
یافت که مانند ایران اسلامی، همه ساله مقبولیت خود را با حضور چند ده
میلیونی مردم به نمایش بگذارد و حضور حماسی مردم نیز همه ساله با شکوهتر و
پرتعدادتر از سالها قبل باشد. رسانههای دشمن اگرچه به فرموده مقامات
بالادستی، همه تلاش خود را به کار میگیرند تا این واقعیت را از میدان دید
مردم کشورهایشان دور نگاه دارند ولی خود به خوبی میدانند، در ایران اسلامی
با انقلابی روبهرو هستند که از ژرفای دل و جان مردم این مرز و بوم ریشه
میگیرد و بارها دیده و تجربه کردهاند که یارای مقابله با آن را ندارند.
چهل و یک سال است که تمامی قدرتهای مطرح جهان با تمامی توان به انقلاب
اسلامی و نظام برخاسته از آن تاختهاند و هیچ فرصتی را برای مقابله با
ایران اسلامی از دست ندادهاند و آنچه به دست آوردهاند، تقریباً هیچ بوده
است. این نکته بدیهیتر از آن است که فهم آن به تحلیلها و تفسیرهای پیچیده
و چند لایه نیازی داشته باشد. فقط یک نیمنگاه به نقطه آغاز انقلاب اسلامی
و مقایسه آن با نقطهای که امروزه در آن هستیم به وضوح نشان میدهد که
دشمن از ترفندها و توطئههای چهل و یک ساله خود طرفی نبسته است. توطئههایی
که برخی از آنها میتوانست بزرگترین قدرتها را از میان بردارد. همین
واقعیت که علیرغم تمامی دشمنیهای حریف نه فقط کماکان ایستادهایم بلکه
همه ساله نیز، بر اقتدارمان افزوده شده و در سراسر منطقه تکثیر هم شدهایم،
گواه خالی از ابهامی بر ماندگاری انقلاب اسلامی و ناتوانی حریف در این
آوردگاه است. نه اینکه از دشمن آسیب ندیده باشیم چرا که آسیب در این تقابل
سنگین و بیوقفه طبیعی است، بلکه سخن آن است که اولاً آسیب جدی ندیدهایم و
ثانیاً به دشمن آسیبهای جدی وارد کردهایم تا آنجا که امروزه غرب آسیا به
ویترین شکستهای پیدرپی آمریکا و متحدانش تبدیل شده است. و این قصه سر
دراز دارد.
تازهترین نمونه در این میان، ماجرای شهادت سردار دلها،
شهید قاسم سلیمانی است. چه کسی تصور میکرد که سلیمانی عزیز ما بعد از
شهادت و غروب در عالم خاک، از قلب و درون صدها میلیون انسان پاک در سراسر
جهان طلوع کند و بینش و منش او به الگویی دوستداشتنی و دنبال کردنی برای
تودههای عظیم و چندصدمیلیونی ملتهای مسلمان تبدیل شود؟
آمریکا و
متحدان غربی و عبری و عربی آن در مصاف با ایران اسلامی همان قورباغههای
داستان «فلیسیته روبر دولامنه» هستند که به جنگ کهکشان شیری رفته بودند!