رجانیوز - محمد صادق شهبازي: سال
۹۰ گذشت، از میان همهی وقایع سال ۹۰، به نظر میرسد بازاندیشی بعضی موارد
ضروری است. اهمیت این دو اتفاق این است که هر دوی آنها به مسائل کلان
مملکتی مربوط است، که پای رهبری نیز به عنوان نقطه ی امید و مهمترین
جایگاه دینی و تشکیلاتی ساختار نظام به میان میآید.
چند روز قبل از آغاز سال نو پیامکی از
شماره ای ناشناس دریافت کردم مبنی بر تبریک «سال حمایت از تولید ملی» و پس
از چند بار رفت و برگشت پیامک به قرینه ای توانستم بشناسم که یک فعال اسبق
دانشجویی است که با یکی از نهادهای خاص امنیتی هم مرتبط است. هنوز ساعتی از
ارسال پیامک وی نگذشته بود که با انبوهی از پیامک و بعدها پیام اینترنتی
با موضوع تبریک نام سال جدید مواجه شدم، هنوز به بعد از ظهر نرسیده بود، که
شعرهای مربوط به سال جدید نیز پیامک شد. چون در حال تنظیم یادداشتی در
مورد نقش نیروهای اجتماعی و رسانهها و جنبش دانشجویی و سازمانهای مردم
نهاد در مورد تحریم بودم، حجم پیامکهای ارسالی موجب شد به صرافت بیفتم که
صحت قضیه را بررسی کنم، از بعضی از مسئولین مربوطه که سؤال کردم، با کمال
تعجب ابراز بی خبری میکردند. قدری نگذشته بود که یکی از برادران با من
تماسی گرفت و گفت روی اینترنت عبارت مورد نظر را چک کن، با کمال تعجب، موج
اینترنتی کمتر از موج پیامکی نبود. البته این اتفاق بعضاً در سالهای پیش
نیز البته نه با این حجم میافتاد.
ماجرای اجبار به استعفا و ابقای وزیر اطلاعات
در ماه های ابتدایی سال جدید در ماجرای
مربوط به وزارت اطلاعات، نیز دو هفته کشور با چنین موجی مواجه بود.
خصوصیترین حرفهای درون نظام حتی از جلسات مقام معظم رهبري و ریاست جمهوری
طوری به بیرون انتقال داده میشد، که سخنرانیهای عمومی مسئولین عالی
رتبهی نظام نیز بازتاب پیدا میکند؛ و در نهایت با اشتباههايی، حتی بعضی
جزئیات درست و غلط سر از رسانه های بیگانه در آورد؛ و کار به آن جا کشید که
رهبر معظم انقلاب تذکرهای متعدد در ضرورت عدم تحلیل روی تحلیل زدن و بزرگ
کردن فاصله اختلاف مسئولین نظام و حدس زدن مسائل پشت صحنه بگویند، اتفاقی
که تنها سود برنده از آن رسانهها و دولتهای بیگانه بودند.
دو مسئله این جا مطرح است:
جایگاه رهبری در نظام دینی و وظایف مردم و مسئولین نسبت به رهبری در مقام خیرخواهی، تقویت و رازداری
بر اساس مبنای اسلام شیعی، حفظ نظام و
خیرخواهی برای رهبری و حکومت دینی (النصیحه لائمه المسلمین که به غلط
اکثراً به معنای نصیحت فارسی ترجمه میشود) از اوجب واجبات به شمار میآید.
رهبری جایگاهی است که همهی نگاهها به او بسته شده و در لحظات حساس انگشت
تدبیر او باید گره گشای معضلات نظام باشد. باید عالیترین اهتمامها به
حفظ نظام و حفظ جایگاه و پی گیری اوامر و احکام معظم له صورت بگیرد؛ و از
هر اقدامی که به تضعیف این جایگاه، ضربه خوردن به آن بینجامد، باید خودداری
کرد. یکی از مهمترین آنها حفظ اسرار و راز داری حکومت دینی است. اهمیت
این مسئله به حدی است که در روایات متعدد به صورت مستقیم به مواردی ازا ین
دست اشاره شده است؛ و اصلا بعضی بابهای مهم حدیثی مثل نفی اذاعه، ضرورت
تقیه و... در این مورد وارد شده است. به صورت نمونه خوب است چند مورد را
مرور کنیم.
احادیثی در نفی عدم حفظ سر رهبر و حکومت دینی
وَ عَنْ
ابی عبداللهُ ع أَنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِهِ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ
فَتَکَلَّمُوا فِیمَا هُمْ فِیهِ وَ ذَکَرُوا الْفَرَجَ وَ قَالُوا مَتَی
نَرَاهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ أَ یَسُرُّکُمْ هَذَا الَّذِی
تَتَمَنَّوْنَ قَالُوا إِی وَ اللَّهِ قَالَ أَ فَتُخَلِّفُونَ الْأَهْلَ
وَ الْأَحِبَّةَ وَ تَرْکَبُونَ الْخَیْلَ وَ تَلْبَسُونَ السِّلَاحَ
قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ تُقَاتِلُونَ أَعْدَاءَکُمْ قَالُوا نَعَمْ قَالَ ع
قَدْ سَأَلْنَاکُمْ مَا هُوَ أَیْسَرُ مِنْ هَذَا فَلَمْ تَفْعَلُوهُ
فَسَکَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَیُّ شَیْءٍ هُوَ جُعِلْتُ
فِدَاکَ قَالَ قُلْنَا لَکُمُ اسْکُتُوا فَإِنَّکُمْ إِنْ کَفَفْتُمْ
رَضِینَا وَ إِنْ خَالَفْتُمْ أُوذِینَا فَلَمْ تَفْعَلُوا (مستدرکالوسائل ج : ۱۲ ص : ۲۹۲ ح ۱۴۱۱۵- ۶)
گروهی از شیعیان امام صادق (علیه السلام)
اجتماع کردند، پس بین آنها در مورد وضعیت کنونی بحث شد و فرج را به یاد
آوردند. به امام عرضه داشتند کی فرج را درک میکنیم؟ امام فرمودند: آیا این
امر که آرزوی آن را دارید شما را شادمان میکند؟ گفتند آری به خدا سوگند!
فرمود: آیا به خانواده و دوستان پشت میکنید و مرکب جنگی سوار شده و سلاح
حمایل میکنید؟ گفتند بله. فرمود: و آیا با دشمنانتان میجنگید؟ گفتند بله
فرمود: ما آن چه از این ساده تر بود از شما خواستیم و ولی انجام ندادید.
حاضرین ساکت شدند. یکی از حضار عرضه داشت: چه چیزی؟ فرمودند: به شما گفتیم
سکوت کنید، شما اگر سکوت کنید ما راضی میشویم و اگر به این مسئله پشت کنید
مورد آزار قرار میگیریم و شما این کار را انجام ندادید...
سَمِعْتُ
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَوْمٌ یَزْعُمُونَ أَنِّی
إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ به إمامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ
کُلَّمَا سَتَرْتُ لَهُمْ سِتْراً هَتَکُوهُ هَتَکَ اللَّهُ سِتْرَهُمْ
أَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُونَ إِنَّمَا عَنَی کَذَا وَ کَذَا أَنَا
إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِی (مستدرکالوسائل ج : ۱۲ ص : ,۲۹۳-۲۹۴ ح ۱۴۱۲۱)
امام صادق: گروهی میپندارند که من امام
ایشان هستم ولی به خدا سوگند من پیشوای آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند.
هرگاه چیزی را از ایشان پوشیده داشتم، آن را هتک کردند. خدا پوشیده های شان
را هتک و آشکار کند. من چنین میگویم و آنها از من به گونه ی دیگری نقل
میکنند. من پیشوای کسی هستم که مرا اطاعت کند.
وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَذَاعَ حَدِیثَنَا فَإِنَّهُ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ لَا قَتْلَ خَطَإٍ (مستدرکالوسائل ج : ۱۲ ص : ۳۰۴ ح ۱۴۱۵۳- ۴۴)
امام صادق (علیه السلام) : هر کس گفتار ما را (بدون رعایت جوانب) اشاعه دهد، ما را به قتل عمد غیر خطا کشته است.
اهمیت این قضیه به حدی است که روایات حتی
در مورد مؤمنین عادی نیز چنین کاری را نفی میکنند چه برسد به فقیهترین و
متقیترین مؤمنین که رهبری جامعه ی دینی است و چه برسد به حکومت دینی که
اهمیت حفظ آن به تعبیر امام راحل از حفظ ائمه و پیامبران مهمتر است و
آنها افراد و خود را فدا میکردند تا حکومت دینی به وجود بیاید یا حفظ
شود.
پیامبر (ص): یَا أَبَا ذَرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ وَ إِفْشَاءُ سِرِّ أَخِیکَ خِیَانَةٌ فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ (بحار الأنوار، ج ۷۴، ص: ۸۹)
ای اباذر مجالس حکم امنت را دارند و آشکار کردن راز برادرت از سوی تو خیانت است.
امام صادق (ع): الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یُحَدِّثَ به حدیثٍ یَکْتُمُهُ صَاحِبُهُ إِلَّا بِإِذْنِه... (الکافی، ج ۲، ص: ۶۶۰)
مجلسها در حکم امانت هستند و هیچ کس حق ندارد سخنی را که صاحبش پوشانده است، بیان کند مگر این که از او اجازه داشته باشد...
افشای سر رهبری و نظام با کدام انگیزه؟
حال بدون توجه به همهی این مسائل و
دستورهای دینی، یا بی توجه به ضرورت حفظ اسرار و جایگاه رهبری دینی یا به
علت ضعفهای اخلاقی و به دنبال نمایش مهم بودن و ارتباطات پشت صحنه داشتن،
قبل از اعلام رهبری، اسمی را به عنوان نام سال اعلام شود، بی توجه به این
که اگر غلط باشد که تهمت زدن و شکستن جایگاه رهبری است و اگر درست هم باشد
که افشای سر رهبر دینی و لوث کردن جایگاهی با اهمیت که همهی چشمها و
گوشها باید به دهان و انگشت تدبیر وی باشد؛ و در موردی مثل قضیهی ابقای
وزیر اطلاعات نیز که داشت یک موضوع سادهی پشت پردهی مسئولین کشور را به
معضل امنیت ملی تبدیل میکرد. این موارد و پشت هم کدهای پشت پرده دادن از
رهبری نظام به آفتی تبدیل شده که بارها خود ایشان به نفی آن همت گماشتهاند
میتواند خطرهای مهم و ابزار استفاده برای دشمن ایجاد کند.
نفی طرح مسائل پشت پرده از رهبری
«یکی از عزیزان، اینجا مطرح کردند- راجع
به گزارههائی است که درباره ارتباط رهبری و مردم در اینجا و آنجا گفته
میشود. این چیزی که در جلسه گفته شد، ملاک نیست؛ یا تأویل یا توجیه یا
تفسیرهای مِن عندی؛ هیچکدامِ اینها درست نیست. من حرفم همانی است که دارم
میگویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت،
نمیگوئیم؛ نه اینکه خلافِ آن را بگوئیم، بعد بخواهیم در یک جلسهی خصوصی،
مثلاً فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم؛ نخیر، این جور نیست. بله،
بسیاری از مسائل هست که گفتنِ آن بر مسئولان کشور حرام است؛ نباید بگویند.
ما اگر همهی آن چیزهائی را که میدانیم، بگوئیم، فقط شما که نمیشنوید،
آنهائی که دشمن شما هستند، آنها هم میشنوند. قطعاً این چیزی که در جلسه
گفته شد، نیست؛ و بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت. اما آنچه را که نباید
گفت، نباید گفت؛ نه اینکه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد؛
شائبهای به وجود آورد. قبلاً این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانی است
که از ما میشنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای عمومی، چه در
دیدارهای دانشجوئی و دیدارهای گوناگونِ اختصاصیِ دیگر». (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها ۱۷/ ۰۷/ ۱۳۸۶)
«نبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری
دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از
خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی
نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه
کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام
میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم. چند سال قبل که یک قتلی
اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا
داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جوری پای رهبری را میان بکشند، توی
نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتی اعتقاد پیدا کنم که یک نفری واجبالقتل
است، این را توی نماز جمعه علنی خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که
مواضع دیگری غیر از آنچه که رهبری به صورت علنی و صریح به عنوان مواضع خودش
اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینی است که دارم میگویم». (بیانات در دیدار صمیمانه و پرشور هزاران نفر از دانشجویان دانشگاهها ۰۱/ ۰۶/ ۱۳۸۹)
این آفت به ویژه در مواردی نزدیک
انتخاباتها نیز همواره دو چندان میشود مثلاً چهار کاندیدا از شش کاندیدای
حاضر در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ به سبک حربهی تبلیغاتی بنی صدر
در زمان کاندیداتوری، این گونه وانمود میکردند که با مشورت یا امر رهبری
وارد انتخابات شدهاند؛ و بدتر از آن این که احکام و فرامین رسمی و حکومتی
مقام معظم رهبری به بهانه ی موهوماتی مثل عمل بر اساس منویات و سویدای دل
معظم له کنار گذاشته میشود. امری که حتی در سیره ی معصومین و نوع تعامل
انان و اصحابشان هم یافت نمیشود!
2- کد محوری
معضل اساسیتر که طبیعتاً بعد از
ماجراهای پسا انتخاباتی ریاست جمهوری دورهی دهم به شدت تشدید شده است، کد
محوری در تحلیلهای مسائل کشور است. بر این مبنا افراد عادت داده میشوند
که همواره منتظر باشند تا از اسرار پشت پرده با خبر شوند و بر ان اساس
تحلیل کرده و بنا به گفته های افراد مطلع عمل کنند؛ و این قضیه تبدیل به یک
ارزش میشود.
مشکل تحلیل بر اساس کد
اما مشکل اعتماد به کد کجاست؟ ما با
دستههایی از گزارهها مواجهیم، که بعضی صادق و بعضی کاذب اند و قابلیت
تشخیص و جداسازی گزاره های صادق از کاذب برای مخاطب عادی وجود ندارد. ممکن
است دسته ای از گزاره های ارائه شده کاملاً صادق یا کاملاً کاذب و در اکثر
موارد مخلوطی از گزاره های صادق و کاذب (راست و غیر واقعی) باشد، که حتی
ممکن است برای ارائه کنندهی کد نیز مشخص نباشد. در صورت اعتماد به کد به
صورت گزارهی صادق و حقیقی و راست ممکن است با هر یک از سه حالت رو به رو
شویم. از استراتژیهای جریانهای باطل برای متزلزل کردن جبههی حق در
بسیاری از موارد چنین است که دست روی چنین مواردی بگذارند؛ و غلط بودن بعضی
یا همه ی گزارهها و کدهای گفته شده را نشان دهند یا با نشان دادن بعضی از
گزاره های صادق و درست گفته نشده، پازل را به گونه ای تکمیل کنند که مخاطب
دچار سردرگمی شده و در مواردی حتی اصل حقانیت گروه های مرجعی که این کدها
را مطرح میکنند را زیر سؤال قرار میدهند.
برنامه های دشمن برای سوء استفاده از کد محوری
به صورت نمونه «چریل بنارد» پژوهشگران
بخش امنیت ملی موسسهی مطالعاتی رند پس از ۱۱ سپتامبر با انتشار کتابی تحت
عنوان اسلام دموکراتیک مدنی استراتژیهای زیر را برای مقابله با اسلام
گرایی در میان مجموعهی راهبردهای خود مطرح میكند: به زیر سؤال بردن تفسیر
بنیادگرایان از اسلام و علنی کردن اشتباهات آنان؛ تشویق روزنامه نگاران به
بررسی و تحقیق در خصوص موضوعهای فساد، ریا کاری، تزویر و بی بند و باری
در محافل بنیادگرایان، (ص ۱۹) امری که نمونه ای از آن در دوران تبلیغات و
فتنهی پسا انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ با محوریت دروغگو خواندن
اصولگرایان و حکومت پی گرفته شد.
ضرباتی که از کد محوری در تاریخ انقلاب خوردیم
در تاریخ انقلاب نیز بارها رواج آسیبهای
مربوط به مواردی از این دست را دیدهایم. مثلاً در درسهای توحید مسعود
رجوی در زمین چمن دانشگاه شریف که با حضور چند هزار نفر رو به رو بود و به
جای بحثهای فلسفی و کلامی حول این دورمی زد که در فلان جا این گونه گفته
شده است، اما این گزارهها را نیز باید به آن افزود. وقایع مربوط به
اطلاعات نخست وزیری، وقایع مربوط به نوع نقش آفرینی باند سید مهدی هاشمی در
قم و اطلاعات دادنهای يك طرفه به طلاب و روحانیون و حتی مرجعیت در قالب
گزارشها و جلسات سخنرانی در مدارس مربوط به قائم مقام وقت رهبری و
کتابخانهی سیاسی حوزه؛ موج نشر اطلاعات منتشر نشده در مورد شهدا و بزرگان
انقلاب مثل کتاب شهید چمران نهضت آزادی حاوی ارتباط شهید چمران با ابراهیم
یزدی یا ویژه نامه ی شهید رجایی یکی از روزنامه های زنجیره ای در سال ۸۳ با
محوریت ارتباط شهید رجایی با جبهه ی ملی و... که مهمترین کارکردشان ایجاد
خدشه در تقدس و بعضی تعاریف مطرح شده برای متدینین بود.
علاوه بر امکان اشتباه بودن و غیر صادق
بودن گزارهها و عدم امکان سنجش صدق و کذب انها و دیدن پازل کاملتر
اطلاعات پشت پرده که خطر اشتباه های بزرگ یا جزئی نگری را به همراه دارد.
اشکالات دیگری نیز بر این رویکرد مترتب است، حاکم شدن نگاه تهدید محوری و
ندیدن فرصتهای مثبت، بی توجهی به شاخصهای بیّن و آشکار و از همه مهمتر
رویکرد انفعالی منتظر اخبار پشت پرده بودن برای هر کنش سیاسی و اجتماعی جزو
آسیبهای جدی این نوع نگاه است.
سیره ی امام و رهبری در برخورد با فتنهها، مشخص کردن شاخصها
در صورتی که وقتی به سیره ی امام و رهبری
نگاه میکنیم. چنین رویکردی نمیبینیم. مثلاً در مقابله با فتنه بنی صدر
امام راحل با وجود در دست داشتن اطلاعاتی از بنی صدر مثل اسناد لانه ی
جاسوسی، تلاش کردند با دادن شاخص و ارجاع دادن به موارد بیّن و قابل سنجش
مردم را بیدار کنند و فضای عمومی جامعه را به سمتی هدایت کنند که مردم و
نخبگان بتوانند حقیقت را تشخیص دهند. هم چنین در قضیه ی باند سید مهدی
هاشمی و قائم مقام رهبری همین گونه برخورد کردند.
در مورد فتنهی انتخاباتی ۸۸ هم امام
خامنه ای همین نگاه را داشتند و به جای تکیه بر کدها به دادن شاخصهای کلان
شناخت جبههی حق و باطل به مردم و نخبگان و تشجیع آنها به حضور در صحنه
پرداختند. حتی وقتی در ماه های ابتدایی فتنه در مقابل ایشان بعضی از سران
فتنه منافق خطاب میشدند، اجازه نمیدادند تا فضای عمومی شفاف شد و به
بیداری دانشگاهها و مردم و رسانهها و حماسهی ۹ دی و ۲۲ بهمن رسیدیم.
تحلیل روی ریزترین موارد داشتن ولو غلط
حال که در نگاه مقام معظم رهبری اصل بر
ضرورت تحلیل سیاسی یافتن مردم و نخبگان روی ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا
حتی در صورتی که خلاف واقع باشد است:
«بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما
دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانشآموزان مدارس روی این ریزترین
پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که
خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و
میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش
سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را
نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند. مگر
چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند!؟ بله؛
اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این
است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند.
اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را
میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز
نظام میداند، مگر مردمش به خصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش
میتوانند غیر سیاسی باشند!؟ مگر میشود!؟….بنده در قضایای تاریخ اسلام این
مطلب را مکرّراً گفتهام که، چیزی که امام حسن مجتبی علیهالسّلام را شکست
داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که
فتنهی خوارج را به وجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسّلام را آن طور زیر
فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل
سیاسی در مردم بود واِلّا همهی مردم که بیدین نبودند. تحلیل سیاسی
نداشتند. یک شایعه دشمن میانداخت؛ فوراً این شایعه همه جا پخش میشد و همه
آن را قبول میکردند! چرا باید اینطور باشد!؟ اگر ملت، هوشیاری لازم را
داشته باشد، شایعهی دشمن مثل برف و یخی زیر آفتاب است. چه کسی باید این
کار را بکند؟ شما جوانان باید بکنید. بنده با شما جوانان عزیزمان، حجّت خدا
را تمام میکنم. من به شما عرض کردم و گفتم.» (بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت «روز ملی مبارزه با استکبار» ۱۲/۰۸/۱۳۷۲)
ضرورت کار امنیتی
آیا این سخن بدین معناست که ما کار
امنیتی در نظام نمیخواهیم؟ قطعاً این پاسخی سادهانگارانه است. برای هر
نظامی مخصوصاً نظامی که مورد توطئه ی همه ی ابرقدرتها و سرویسهای امنیتی و
جاسوسی و اطلاعاتی آنهاست وجود نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جزو واجبترین
مسائل است؛ و تجربهی گذشته نشان داده که این نهادها در مواردی مثل قضیهی
سید مهدی هاشمی و قائم مقام رهبری در دوره ی امام بهترین امتحانها را پس
دادهاند و البته بری از خطا و اشتباه هم نبودهاند. کسی به دنبال نفی
ضرورت این دیوانسالاریها نیست. بلکه مسئلهی اصلی و جدی عدم آمیختن مسائل
امنیتی با فضای عادی سیاسی و فرهنگی و عدم حاکم شدن کد محوری و تهدید
محوری بر اذهان نخبگان و عموم مردم است. و مد شدن تمسک به کدهای پشت پرده و
به تبع آن افتادن اتفاقاتی از این دست است که این یادداشت به خاطر آن
نگاشته شده است. مردم هیچ وقت طعم شیرین پیروزی های امنیتی و ضد جاسوسی
سربازان گمنام امام زمان (عج) به ویژه در سالی که گذشت مثل ضربه وارد کردن
به ضد انقلاب در قضیهی مدحی و دستگیری گروه هایی که به دنبال برهم زدن نظم
انتخابات بودند را فراموش نخواهند کرد.
راه کار چیست؟
باید همان گونه که مقام معظم رهبری
سالها پیش در جلسه با یکی از مجموعه های تبینی نظام مطرح کردند، باید
جوانها و مردم را طوری تربیت کرد که منتظر نباشند خودشان بتوانند به تصمیم
برسند و خودشان وارد صحنه شوند و عمل کنند:
«من میگویم باید کاری بکنیم که هر جوانی
بتواند با اندکی تأمل، خودش استنتاج کند که چه کار باید بکند. این حالت
انتظار که ببینیم چه اشاره ای میشود، حالت خوبی است اما خطر ناک است، به
خاطر این که قابل تداوم نیست. همین طور باید نشست و منتظر بود تا آن کاری
که با اشاره فهمیده میشود، صادر شود؟ کارهایی هست که با اشاره فهمیده
نمیشود. شما به عنوان بخشی از مجموعه ای که کار تبیینی میکند، باید کاری
کنید که هر کسی بتواند به راحتی تکلیف خود را تشخیص دهد. این کاری طولانی
مدت و دشوار است، اما لازم است ما به این احتیاج داریم».
باید مثل خود رهبری با پرهیز از بمباران
اطلاعاتی و کدهای پشت پرده، به ارائه ی شاخصهای کلان نقش آفرینی سیاسی و
اجتماعی پرداخت و در کنار آن جریانها را شناساند و بر اساس اطلاعات بین
همه فهم و قابل اثبات روی پرده تحلیل کرد و دست آخر نیز تلاش کرد تا با
تقوای سیاسی و تلاش برای طی کردن این مسیر با ممارست به تحلیل و تصمیم و در
نهایت اقدام درست دست یافت؛ و این گونه فرهنگ کد محوری را به فرهنگ بصیرت و
تحلیل داشتن و عمل مستقل به وظیفه تبدیل کرد، تا به تعبیر شهید مطهری در
کتاب ده گفتار در تفسیر آیه ی «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ
الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّون» جزو عوام بنی
اسراییل که به علت عدم شناخت شاخصهای دینی توانایی شناخت انحراف خواص را
نداشتند نباشند؛ و صد البته از این سو نیز مسئولین امر و به ویژه نهادهای
امنیتی هم باید برای پیدا کردن سوراخها یا خاطیانی که زمینه ی این اذاعه
را فراهم میآورند باید دست به کار شوند.