فارس، اندیشکده «بروکینگز» در مقالهای به بررسی سیاستهای آمریکا درباره برنامه هستهای ایران در دوره ریاستجمهوری اوباما پرداخته است. «سوزان مالونی» نویسنده این مقاله، در بخشی از این مقاله شعارهای تبلیغاتی جمهوریخواهان را درباره جنگ با ایران و یا تغییر حکومت در این کشور مورد بررسی قرار میدهد و نتیجه میگیرد که این شعارها عملاً قابل پیادهسازی نیست.
* کارشناسان حامی جنگ با ایران واشنگتن را مسئول اختلافات میان ایران و آمریکا میدانند
مالونی در گزارش خود آورده است: کارشناسانی که طرفدار جنگ با ایران هستند هنوز هم واشنگتن را مقصر اصلی در حل نشدن اختلافات میان دو کشور میدانند. چه میشد اگر اقدامات آمریکا برای مشکلات واشنگتن در برخورد با ایران اساسیتر، صبورانهتر و یا هوشیارانهتر بود؛ چه میشد اگر مقامات آمریکایی علامتهای ضمنی تهران را درک میکردند؛ چه میشد اگر واشنگتن میتوانست خصومت همیشگی خود علیه جمهوری اسلامی را فراموش کند؛ راهحل برای متوقف کردن پیشرفتهای هستهای ایران و از بین بردن بیگانگی بین دو کشور نیز در پاسخ همین سؤالات نهفته است. این طرز تفکر، تحریف واقعیت و بیانگر اطلاع اندک از تلاشهایی است که واشنگتن انجام داده است؛ اهمیتی که این طرز تفکر به گفتگو با ایران میدهد بیش از ارزشی است که خود این کشور در اغلب 33 سال گذشته برای این گفتگوها قائل شده است.
* خوشبینی بیش از حد درباره حل مشکلات بین دو کشور توسط اوباما و تمایلات دیپلماتیک وی
با این وجود، مشخص است که راهبردهای ایران در طول سه سال اخیر [غرب را] با مشکل مواجه کرده است. مقامات آمریکایی در ابتدا دارای اعتماد به نفس کامل، شیفته دوباره زنده کردن قدرت نرم آمریکا و بیش از حد خوشبین بودند و فکر میکردند که انتخاب رئیسجمهوری با تمایلات دیپلماتیک (و کسی که اتفاقاً اسمش به فارسی شبیه عبارت «او با ما» است) باعث تشویق تهران میشود تا به راهبرد دیپلماتیک در برابر «شیطان بزرگ» علاقهمند شود.
* روی آوردن اوباما به سیاست تحریم و موفقیتهای اولیه او در این راستا
روی آوردن دولت [آمریکا] به تحریم نتایج بسیار مثبتی داشت؛ دستکم در بعد حمایت بینالمللی؛ اما این راه هم در نهایت به خاطر اشتباه در محاسبات، قدرت خود را از دست داد. برای اولین بار در سی سال گذشته، دهها کشور (بسیاری از مهمترین شرکای تجاری ایران) حاضر شدند تا منافع اقتصادی خود را به خطر بیندازند تا سیاستهای تهران را به سمت تعادل سوق دهند.
* شکست نهایی واشنگتن حتی در سیاست تحریم علیه ایران
سوزان مالونی در خصوص سایستهای تحریم ایران نیز معتقد است: علیرغم این موفقیتها، واشنگتن آنجا که باید، کم آورده است: ایجاد تغییرات اساسی در رفتار ایران. تحریمها رهبران ایران را متقاعد نکرده که به سود آنها است که آرمانهای هستهای خود را رها کنند و یا لااقل وارد گفتگوهایی جدی با واشنگتن شوند. در عوض، واشنگتن در گرداب طرز فکر خود گرفتار شد؛ طرز فکری که بنا به گفته «دنیس راس» مشاور ارشد سابق کاخ سفید، بر این مبنا است که «فشار کارساز است». دنبال کردن این فرمول توسط دولت منجر به ایجاد یک حلقه باطل شد: زمانی که فشار برای رسیدن به هدف مورد نظر جواب نداد، تنها راهحل فشار بیشتر است.
* ایران در طول تاریخ نشان داده که توانایی ایستادگی در مقابل مشکلات را برای رسیدن به اهداف خود دارد
این فرمول به خودی خود مشکلی ندارد. فشار میتواند برای تغییر در اولویتبندیهای ایران کارساز باشد؛ اما این نتیجه بعید است در کوتاهمدت به دست بیاید و تنها زمانی فایده دارد که تهران به این نتیجه برسد که تغییر در سیاستهایش منجر به رسیدنش به نتایج مطلوب میشود. ایران در طول تاریخ نشان داده است که ظرفیت مقابله با مشکلات را برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود دارد. این کشور در نتیجه تأثیرات انقلاب و جنگ با عراق، در تحمل مشکلات شدید اقتصادی تجارب گستردهای دارد. حکومت این کشور در انتخاب افراد مورد نظر خود و شناسایی فروشندههای جایگزین در زمینه سلاح و فناوری کاملاً ماهر است. به علاوه، این کشور اعتقاد دارد که هزینههای مستقیم تحریمهای فلجکننده [غرب] برای ایران از نتایج غیر مستقیم اعمال این تحریمها برای خود غرب کمتر است؛ حکومت ایران اظهار میکند که افزایش قیمت نفت باعث تخریب اقتصاد شکننده کشورهای منطقه یورو و آمریکا میشود.
* ایران در تبلیغات انتخاباتی آمریکا
گفتن سخنان خشن درباره ایران برای سیاستمداران آمریکایی در سیاست خارجی برابر با بوسیدن کودک [و محبت] است؛ شاید کلیشه شده باشد؛ اما هنوز کارآمد است. این موضوع به ویژه درباره جمهوریخواهان صدق میکند. ایران پس از نقشش در انتخاب نشدن «جیمی کارتر» در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 1980، همواره یک مهره مؤثر در بحث این انتخابات بوده است. افکار عمومی مردم آمریکا از بحث تفرقهانگیز جنگ عراق در دهه گذشته فاصله گرفته است و درگیریهای ادامهدار در افغانستان نیز به نظر نمیرسد مردم را در داخل آمریکا به خود علاقهمند کرده باشد؛ با این حال، ایران هنوز هم موضوع داغی است؛ کشوری که در محافل سیاسی آمریکا رونقی عجیب دارد. حتی در شرایط کنونی که احتمالاً در بر پاشنه وضعیت اقتصادی خواهد چرخید، باز هم کاندیدهای نامزدی حزب جمهوریخواه ایران را به عنوان موضوع تبلیغات خود انتخاب میکنند. به جز «ران پال» که موضع «ضد دخالت» ش وی را در مقابل سایر کاندیدها قرار داده است، بقیه کمپینهای جمهوریخواهان همگی ادامه فعالیتهای هستهای ایران را شکست اصلی دولت اوباما معرفی میکنند.
* اقدام نظامی برای توقف برنامه هستهای ایران اگر هم نتایج کوتاهمدتی داشته باشد، باز هم هزینههای سنگینی دارد
همانطور که در صحبتهای تقریباً تند اوباما هم گفته شد، هر کس ادعا کند تهدید ایران را میتوان به راحتی برطرف کرد «یا دارد سیاستبازی درمیآورد و یا خودش نمیداند چه میگوید». حقیقت این است که اقدام نظامی در برابر برنامه هستهای ایران فواید نسبتاً کوتاهمدتی را به همراه دارد؛ اما میتوان گفت هزینه آن قطعاً بالا است. صرف نظر از گستردگی و طول حملات هوایی، ممکن نیست اقدام نظامی صرفاً از راه هوایی بتواند برنامه هستهای ایران را از بین ببرد. تهران از حمله سال 1981 اسرائیل به رآکتور «اوسیراک» در عراق درس گرفته و تأسیسات هستهای خود را تقویت و در سراسر کشور پراکنده کرده است. به همین دلیل، متخصصین هر دو حزب در آمریکا اقرار دارند که اگر اسرائیل به تنهایی حملهای را انجام دهد برنامه هستهای ایران حداکثر ممکن است یک یا دو سال به تعویق بیفتد؛ این تخمین با اظهارات مقامات ارشد ارتش اسرائیل نیز همخوانی دارد. حتی در صورت اقدام نظامی هوایی و بسیار بلندمدت توسط نیروی هوایی آمریکا، که از ارتش اسرائیل بسیار بزرگتر است، باز هم مهلتی که به دست میآید احتمالاً کمتر از پنج سال خواهد بود.
* ایران میتواند در پاسخ به حمله نظامی آمریکا، منافع غرب را در منطقه مورد هدف قرار دهد
در سوی دیگر، پیامدهای منفی حمله نظامی [برای آمریکا] بسیار شدید و پایدار خواهند بود. میتوان انتظار داشت که ایران در پاسخ، مستقیماً و یا از طریق شبکه نیروهای نیابتیاش، از جمله «حزبالله»، «حماس» و «جهاد اسلامی فلسطین» از منافع آمریکا و اسرائیل و متحدانشان در منطقه انتقام بگیرد. ممکن است اسرائیل تحت حمله شدید موشکی و آغاز دوباره عملیاتهای شهادتطلبانه قرار بگیرد. ایران ممکن است زیرساختهای نفتی کشورهای عربی را هدف قرار دهد و شیعیان این کشورها را [به ایجاد ناآرامی] تحریک کند. همه اهداف دیگر آمریکا در منطقه (از ایجاد صلح میان اسرائیل و فلسطین گرفته تا اطمینان از جریان آزاد نفت) به خطر خواهد افتاد. هرچند بسیاری از دولتهای محلی ممکن است، چه مخفیانه و چه از طریق نظامی، از حمله علیه تهران حمایت کنند؛ اما به دلیل اقدام نظامی تازه در منطقه به رهبری آمریکا مردم منطقه به احتمال قوی به جنب و جوش خواهند آمد؛ به ویژه اگر این اقدام نظامی به شکل بمباران طولانی مدت باشد و منجر به تلفات غیر نظامی شود.
* یکی از پیامدهای حمله نظامی علیه ایران، توقف روند کنونی تغییر دموکراتیک حکومت در کشورهای عربی خواهد بود
روند دموکراتیک تغییر حکومت که در حال حاضر کم و بیش در بسیاری از کشورهای عربی در جریان است، احتمالاً [در نتیجه اقدام نظامی علیه ایران] متوقف خواهد شد. معترضان در خود ایران نیز مجبور خواهند شد تا یا با حکومت یکی شوند و یا مشروعیت خود را از دست بدهند. حتی اگر مردم در اطراف حکومت جمع نشوند، باز هم خشم آنها در مقابل واشنگتن و بیاعتمادیشان نسبت به جامعه جهانی نهادینه خواهد شد. قیمت نفت به شدت افزایش خواهد یافت؛ اگر تهران بتواند در به خطر انداختن صادرات نفت از کشورهای همسایهاش در خلیج موفق شود، اقدام نظامی توسط آمریکا ممکن است یک بحران جهانی انرژی و یک رکود اقتصادی تازه را در جهان آغاز کند. هر معاهده نظامی آمریکا با کشورهای دیگر (چه صرفاً برای تقویت نیروهای نظامی آمریکا در کشورهای خارجی و چه حمله مستقل علیه تهدید ایران برای خلیج) برای آغاز حمله، منجر به هزینههای سرسامآور برای واشنگتن تا مدتی نامعلوم خواهد شد. اگر حکومت از حمله نظامی جان سالم به در ببرد مسلماً برای رسیدن به سلاحهای هستهای بسیار مصممتر خواهد شد و هر گونه امیدی برای جلوگیری از رقابت سلاحهای هستهای در خاورمیانه به یأس تبدیل خواهد شد.
* گذشته از حمله نظامی به ایران، پیشنهاد تغییر حکومت در این کشور نیز عملی نیست
اگر اقدام نظامی راه سادهای برای پاسخ به تهدید ایران نیست، راه دیگری که جمهوریخواهان پیشنهاد میدهند چگونه است؟ تغییر حکومت. در این زمینه نیز کاندیدها صرفاً آرمانگرایی میکنند و جزئیاتی ارائه نمیدهند. اعمال دخالت خارجی در سیاستهای داخلی ایران به دو دلیل دشوار است: اولاً این که واشنگتن کمترین رابطه مستقیم را با مردم ایران دارد و این رابطه با افراد اندکی که ممکن است چالش مهمی در مقابل حکومت کنونی باشند، باز هم کمتر است. دومین دلیل که شاید مهمتر نیز باشد این است که ایرانیان از هر حزب سیاسی، در طول تاریخ هر گونه نقش قدرتهای خارجی را در تدوین سیاستهای آینده خود رد کرده و با این تأثیر مخالف هستند؛ میراثی از یک قرن مقابله با انگلیس، روسیه و آمریکا. مثل تلاشهای فاجعهبار [کشورهای مختلف] برای دخالت در سیاستهای داخلی ایران در گذشته، تلاشهای آمریکا نیز در حمایت از تغییر حکومت یا منجر به اتهام متقابل [ایران نسبت به آمریکا] و یا وضعیتی بدتر خواهد شد.