پگاه آهنگرانی که اعلام کرد از حضور در فجر انصراف میدهد، اساساً هیچ فیلمی را نه در بخش سودای سیمرغ دارد و نه حتی نگاه نو. او امسال در فیلم «زنبور کارگر» بازی کرده که در فجر پذیرفته نشده و به عنوان رزرو دوم، در فهرست قرار گرفته است که اگر مشکلات حقوقی فیلم «قاتل وحشی» حل شود، در حقیقت رزرو سوم خواهد بود و احتمال حضور این فیلم در جشنواره فجر تقریباً صفر است. چند وقت پیش که پگاه آهنگرانی مشغول ساخت مستندی سیاسی درباره ماجراهای سال۸۸ با سهیل کریمی سینماگر اصولگرا بود و تصاویری از حضورش در کنار عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در حاشیه یک تئاتر منتشر شد، در مصاحبهای گفت: «به این نتیجه رسیدهام که در مقام یک سلبریتی نباید به مردم توصیه کنم به چه کسی رای بدهند یا ندهند. چه چیزی خوب است یا بد.» او درباره فعالیتهای گذشتهاش گفت که دیگر نمیخواهد فعالیتهای سیاسی اجتماعی از نوع آنچه را که پیشتر اقلا یک دهه انجامش میداده، تکرار کند و این گفتههایش سبب شد تا افرادی مثل مهناز افشار در توئیتهایی به او انتقاد کنند. پس از آن خبرگزاری فارس در یکشنبه شب سوم آذر اعلام کرد که نام پگاه آهنگرانی در لیست ۳۶ محکوم امنیتی عفو شده است.
سارا بهرامی، دیگر هنرپیشهای که اعلام کرد از حضور در فجر انصراف خواهد داد، اساسا امسال فیلمی در این رویداد ندارد. او میگوید «به نشانه همدلی با مردم داغدار و ستمدیده سرزمینم، نه به عنوان هنرمند شرکتکننده، نه در مقام داوری و کارشناس مدعو و نه در نقش مخاطب و بیننده هیچیک از آثار، امسال در هیچیک از جشنوارههای هنری فجر حضور نخواهم داشت» و این در حالی است که از سارا بهرامی نه برای شرکت در ترکیب هیچکدام از هیئتهای داوری و انتخاب فجر دعوت شده بود و نه به عنوان کارشناس مدعو. او سوای از جشنوارههای هنری فجر در تمام ادوار آن، به عنوان کارشناس در هیچکدام از شاخههای هنری، تا به حال به مراسمی دعوت نشده است.
سارا خوئینیها هم اعلام کرده که از حضور در جشنواره فجر انصراف میدهد. این در حالی است که او نه امسال و نه در دو سال گذشته، فیلمی در این رویداد سینمایی نداشت. آخرین حضور خوئینیها در جشنواره فیلم فجر مربوط به فیلم سیاسی «ماه گرفتگی» میشود که پس از «پایاننامه» و «قلادههای طلا»، سومین فیلم سینمایی ایران با رویکردی انتقادی نسبت به عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات ۱۳۸۸ ساخته شده بود. او در حالی مینویسد «امسال در هیچیک از مراسمها و ضیافتهای جشنواره فجر تحت هیچ عنوانی، حتی تماشای آثار همکارانم حضور نخواهم یافت» که تحت هیچ عنوان دیگری غیر از تماشای آثار همکارانش، امکان حضور در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر را نداشت. آخرین حضور سارا خوئینیها مقابل دوربین، در سریالهای «گاندو» و «آچمز» در سال ۱۳۹۸ بوده است.
چرا ادعای سلبریتیها برای عدم حضور در جشنواره فیلم فجر باورپذیر نیست؟اظهارنظرها متفاوت بوده و هرکس بنا به ایده و مشی شخصی خود اعلام موضع کرده است. یکی از مدلهای موضعگیری که بهدلیل نزدیکی این روزها به رویداد فرهنگی جشنواره فیلم فجر مطرح شده، اعلام عدم حضور یا به عبارتی تحریم این دوره از جشنواره است. این شکل موضعگیری از جانب افراد زیادی مطرح نشده و بیشتر از جانب هنرمندانی است که اثر قابلتوجهی برای جشنواره فجر ندارند، ولی با این حال در حال ضریب خوردن در فضای رسانهای است.
بخشی از این اتفاق به دلیل این است که رسانههای معاند از این مدل مواضع سوءاستفاده کرده و بر طبل نفاق و اختلاف بین جامعه هنری میکوبند و شکاف ایجادشده باعث شکلگیری فضایی دوقطبی بین هنرمندان میشود. این دوقطبی که با ژست درکنار مردم بودن تعدادی هنرمند شکل گرفته، باعث شکل گرفتن فضایی شده که اگر هنرمندی در جشنواره فجر حضور یابد، در مظان این اتهام است که مقابل مردم خودش ایستاده است. شکل مضحک ماجرا این است که پررنگ کردن این دوقطبی هم به کمک شبکه «ایران اینترنشنال» رسانه وابسته به پولهای سعودی و شبکه «بیبیسی فارسی» وابسته به انگلیس صورت میگیرد. اما طرف دیگر ماجرا هم نوع پوشش و پرداخت رسانههای داخلی در مورد این شکل موضعگیریها است که این نمونههای معدود هنرمندان را بهواسطه همان هایوهوی رسانهایشان، در شکلی تعمیمیافته از جامعه بزرگ هنری تعبیر میکنند. اوایل امسال تحقیقاتی با بررسی محتوای شبکههای اجتماعی هنرمندان مشهور صورت گرفت که برمبنای روش تحلیل محتوای کمی، نظرات این هنرمندان را در رویدادهای اجتماعی و سیاسی بررسی کرده بود. نتیجه این تحقیق جالب بود؛ بهخصوص که این نتایج برخلاف نظر افراد و رسانههایی است که گمان میکنند عموم هنرمندان نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی، انتقادات تند و معاندانه نسبت به وضعیت موجود دارند. برمبنای این تحقیق بخش مهمی از هنرمندان، عنصر معاند نظام نیستند و فقط نسبت به رفتار مسئولان انتقاد دارند.
بیش از ۴۸ درصد از هنرمندان فعال در شبکههای اجتماعی در شرایط سیاسی که نسبت به آن اطلاعاتی ندارند، سکوت کرده و آماری کمتر از سه درصد از میان نظرات، دیده میشود که مخالفت مستقیم و عناد با سیاستهای نظام دارند که اغلب این افراد، دوتابعیتی یا ساکنان خارج از کشور هستند. اما عجیب است معمولا در مواجهه با اهالی هنر از سوی برخی رسانهها و بهخصوص رسانه ملی، افتادن در دام تعمیم دادن کل جامعه هنری به همین چند چهره مشهور هنری دیده میشود؛ آن هم چهرههایی که عملا بخش مهمی از اعتبارشان برای حضور در فضای رسانهای، در حفظ همین هایوهویها و اظهارنظرهای شاذ است.
در آرایش رسانهای این روزها که برخی سلبریتیها در فضای مجازی تلاش میکنند باعث تعمیق شکاف بین هنرمندان شوند، شاید نتوان توقعی از آن ۴۸ درصد هنرمند ساکت در شبکه اجتماعی داشت که موضعی صریح در مقابل همصنفهایشان بگیرند، ولی میتوان با رجوع به کارنامه هنری چند سال اخیر این سلبریتیها و همچنین نسبت زندگیشان با واقعیت زندگی مردم، ژستهای همراهی با جامعه ایران را به چالش کشید. بازیگری که برای حضور در یک سریال شبکه نمایش خانگی، دستمزد میلیاردی گرفته (که اتفاقا سرمایهگذاران این سریال، از متهمان اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان هستند) نمیتواند نمایندگی جامعه هنری در حمایت از مردم را برعهده بگیرد. یا هنرمندی که در این دوره از جشنواره فجر، اثر قابلتوجهی ندارد، چگونه میتواند نسبت به عدم حضور خود در این رویداد فرهنگی، ژستی حق بهجانب بگیرد. جالبتر اینکه یک منتقد سینمایی که تا چند سال پیش در تلویزیون و رادیو حضور داشت، حالا که از ایران مهاجرت کرده و ساکن ترکیه شده است، این روزها با برخی سینماگران تماس میگیرد و بدون اینکه بگوید از ایران رفته، به انصراف از جشنواره فیلم فجر تشویقشان میکند.
این مدل ژست گرفتن به نام مردم، آنچنان مضحک شده که بین اهالی رسانه به شوخی تبدیل شده است. مثلا علی عطشانی نسخهای از فیلم جدید خود را به جشنواره فیلم فجر داده بود و فیلمش نهتنها مورد تایید هیات انتخاب قرار نگرفته بود که حتی در لیست رزروها هم نبود. حالا او ادعا میکند که جشنواره فیلم فجر را تحریم کرده است. سررشته این تحریم جشنواره فیلم فجر هم که به مسعود کیمیایی تعلق میگیرد، بیشتر واکنشی است شخصی نسبت به اتفاقات و حواشیای که حین نمایش سه فیلم اخیرش در جشنواره فیلم فجر رخ داده بود و با خندهها و هو کردن حاضران در سالن نمایش به حاشیه کشیده شده بود.