در نیمه اول قرن بیستم نازیها و فاشیستها از این واژه در تبیین کنترل اجتماعی و مشروعیت سازی حکومت بهره بردند. در دوران جنگ جهانی دوّم نیز، دولتهای درگیر جنگ با بکارگیری ابزارهای مختلف تبلیغی در جهت نیل به اهداف سیاسی خود همچون تقویت روحیه مردم و بسیج نیروها و تضعیف روحیه دشمن تلاش کردهاند. از همین دوران بود که پروپاگاندا به معنای تبلیغات سیاسی رواج یافت. در دوران جنگ سرد نیز، دو بلوک شرق و غرب به طور بسیار گسترده و پیشرفته از تبلیغات در جهت گسترش حوزه نفوذ خود علیه جبهه مقابل استفاده کردهاند.
پروپاگاندا در جهان کنونی و در عصری که عصر انفجار اطلاعات خوانده میشود در سیاست جایگاه ویژهای دارد. باتوجه به این مقدمه می توان اتفاقات اخیر در کشور که درپی سانحه دلخراش برخورد موشک با هواپیمای اوکراینی را به دنبال داشته، بهتر مورد بررسی قرارداد و به نوعی تحلیل کرد.
بزرگی این حادثه دلخراش بر کسی پوشیده نیست و در این نوشتار بنای بررسی چرایی آن را ندارم، چراکه فقدان صلاحیت کارشناسی محرز است. لکن به آنچه می توان پرداخت بررسی نوع رفتاری جمهوریاسلامی ایران تخصیصا ستاد کل نیروهای مسلح با این سانحه دلخراش است. بدوا هنگام اطلاع از آنچه رخ داده با توجه به وضعیت فوقالعاده آماده باش جنگی بررسیهای اطلاعاتی و حفاظتی است تا هنگام گزارش به مسئولین عالی بتوانند تصمیم درستی را اتخاذ کنند، بررسیها طی ۴۸ساعت انجام و به استحضار فرماندهی معظمکلقوا می رسد، دستور هم اعلان صادقانه چرایی سقوط هواپیما از طریق رسانه ملی به مردم است، پس از انتشار بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح وظیفه اجرای این فرمان را فرمانده سازمان هوا و فضای سپاه پاسدران انقلاب اسلامی به عهده میگیرد.
صادقانه و بدون توجیه مطلب بیان می شود، که عکسالعملهای متفاوتی را به دنبال داشته است، افرادی در اروپا و آمریکا این صداقت را تحسین می کنند به سران دولتهای خود خاطرنشان میکنند این صداقت شجاعانه را، ولی در داخل یک پروپاگاندای گسترده به راه میافتد که هجم آتش توپخانهاش بسیارگسترده است، در این این میان هشتک دروغ بزرگ به راه میافتد، هشتک استعفا را ترند می کنند، توییتها و استوریهای زنگ زده هم انگار سوخت هستهای به آن ها تزریق شده، فضا غبارآلود می شود، و طبیعت پروپاگاندا هم همین است.
نکاتی که توجه را به خود جلب می کند عبارت است از:
اول: این که چرا بعد از ۳روز عدهای به یاد عزاداری و شمع روشن کردن برای این عزیزان از دست رفته افتادند؟
دوم: چرا تمام خدمات و زحمات سالیان متمادی نیرویهای سپاه نادیده گرفته شد و یکخطای فردی که هنوز ابهاد زوایای تخصصی آن مشخص نشده به فراموش سپرده شد نارواترین هجمه ها را گسیل داشتهاند؟ آیا مردم ایران این قدر قدر نشناسند؟ و این سؤال جنبه نگاه کلان بینالمللیدارد.
سوم: چرا افرادی که به نام تجمع دانشجویی مقابل دانشگاه امیرکبیر شروع به اعتراض اما با شعارها و اعمال ساختارشکن کردند هیچ کدامشان دانشجو نبودند؟ دلیل شعار علیه اصل نظام و ولایت و سپاه چیست؟ مگرهمینها نبودند که در عظمت شهادت حاج قاسم ابتدا شادمانی کردند و بعد از رستاخیزمردم عراق و ایران از غیض چهره درهم کشیدند؟
چهارم: حضور سفیرانگلستان در این تجمع و لیدری مستقیم او چه مفهومی دارد؟
پنجم: سردار حاجیزاده مگر نگفت: گردن ما از مو باریکترو در مقابل تصمیم مسئولان مطیع هستیم، پس چرا فضای مطالبهگری را به سمت ساختارشکنی و براندازی سوق می دهند؟
و سوالات دیگری که چشم از غبارفتنه بزداییم شکل می گیرد و پاسخش هم واضح است. این بارهم بحول و قوه الهی چشم فتنه کور خواهد روسیاهی بعد زمستان از آن زغال است، اما جای تعجب آنجاست که عطاءاللهمهاجرانی در کسوت اپوزوسیون فهمید ماجرا چیست اما سلبریتیهای داخلی خیر.
در پایان جمله شهید همت را فصلالخطاب میکنم که فرمود: اگر راه را گم کردید، ببینید دشمن کجا را بمباران می کند، جبهه خودی همان جاست.
والسلام علی من اتبع الهدی
اقل الطلاب محسن قبادیان قادی