به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، حسن روحانی رئیسجمهور پس از بازدید از نمایشگاه تازهترین تولیدات و
دستاوردها، فناوریهاینو و پژوهشهای جدید در حوزه پتروشیمی که به مناسبت
روز صنعت پتروشیمی برپا شده است، اظهار کرد: برخی به دولت دوازدهم خطاب میکنند که آن وعدههایی که به مردم دادید چرا
نمیتوانید عمل کنید؟ خب ما در شرایط صلح آن قولها را دادیم.
حسن روحانی با همین جمله کوتاه نقطه پایانی گذاشت بر تمام وعدههای دوران انتخاباتی اش و نقطه شروعی برای ایجاد حاشیه ای دیگر! در ادامه واکنش برخی از روزنامه های کشور را در همین رابطه می خوانیم:
روزنامه صبح نو نوشت: حسن روحانی، رییسجمهوری کشورمان صبح روز گذشته، پس از بازدید از
نمایشگاه تازهترین تولیدات و دستاوردها، فناوریهای نو و پژوهشهای جدید
در حوزه پتروشیمی کشور درباره انتقادها از عملکرد ضعیف دولت در اجراییکردن
وعدههای انتخاباتی خود گفت: بعضیها به دولت دوازدهم میگویند قولهایی
که اول دولت دادید چرا عین آنها را انجام ندادید؟ خب ما در شرایط صلح، آن
قولها را دادیم بعد وارد جنگ شدیم؛ ما در حال حاضر وارد یک جنگ شدیم.
روحانی با بیان اینکه «شرایط جنگ، شرایط خودش را دارد» تاکید کرد: در همه
دنیا شرایط جنگ شرایط ویژه خودش را دارد. از سال 97 جنگی را علیه ما آغاز
کردند؛ یک جنگ شدید همهجانبه اقتصادی که میخواستند جنگ سیاسی و حقوقی هم
بشود و همه دنیا را وادار کنند روبهروی ما و پشت سر آنها قرار بگیرند که
ناموفق بودند.
اظهارات
روحانی در شرایطی مطرح میشود که او پیشتر و در دوران مانور قدرت برجام و
برجامیان، مدعی برداشته شدن سایه جنگ از سر ایران، پس
از این توافق شده بود؛ مسالهای که البته بارها مورد عتاب و خطاب دلسوزان
کشور قرار گرفت. از نگاه منتقدان، آنچه سایه جنگ را از سر ایران برداشت، نه
توافق برجام بلکه مجاهدت رزمندگان در جبهه سوریه و عراق بود. اکنون که
روحانی، غلبه فضای جنگی در کشور را علت اصلی در بهثمرنرسیدن وعدههای
انتخاباتی خود عنوان میکند، خود بهتنهایی گویای سطحیبودن ادعاهای پیشین
او و حامیان اصلاحطلبش درباره مساله جنگ و نسبت آن با کشورمان است.
بزمیان رزمستیز
مساله
بعدی که از اظهارات روحانی قابل استنتاج است، به جنس دولت اعتدال مربوط
میشود. اینکه رییسجمهوری، فضای بهزعم خود جنگی کشور را مانعی بر سر
عملیاتی شدن وعدههایش عنوان میکند، گویای این مساله مهم است که دولت او
از اساس، دولت وضعیت مضایقه و بحران نیست و گسیختگی و تشویش موجود در ساخت
سیاسی و اقتصادی کشور، ماحصل غریبگی و بیگانگی اعتدالیها با شرایط
غیراعتدالی کنونی است؛ مسالهای که از قضا حامیان سرسخت دولت نیز به آن
واقف هستند. حزب اصلاح طلب کارگزاران سازندگی، شهریور سال 97 در بیانیهای
با اشاره به خوی نامتجانس پاستورنشینان با شرایط سخت اقتصادی، تصریح کرد:
«پیشنهاد مشخص ما به ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، دکتر حسن روحانی،
نوسازی دولت در هر دو عرصه سیاستگذاری و اجراست. دولت خون تازه میخواهد.
باید به قوای تازهنفس که آماده شرایط جدید هستند، مجال داد. مردان «بزم»
را در شرایط «رزم» نمیتوان به کار گرفت».
از سوی دیگر، نکته قابل تامل
دیگر این است که دولت تدبیر و امید، نهتنها دولت دوره جنگ بلکه دولت دوره
صلح هم نیست؛ مهمترین دلیل هم برای اقامه چنین گزارهای این است که دولت
یازدهم در دوره به ظاهر ثبات هم ایده محوری خاصی جز کوشش برای به ثمررساندن
برجام نداشت؛ ایده مرکزیای که پس از فروپاشی در دولت دوازدهم، آثار خود
در انفعال و بیپروژگی دولت بر جای نهاد.
از طرف دیگر، به فراموشیسپردن
وعدههای انتخاباتی از سوی روحانی، در نوع خود، امکان روالمندکردن شیوه
خاصی از مدیریت در کشور را فراهم خواهد کرد؛ اینکه یک مدیر یا یک مسوول، به
سهولت و بدون ارزیابی امکانات جانبی، وعدهای ارائه بدهد اما به محض
نامناسب شدن شرایط، آن وعده را به محاق نسیان ببرد، میتواند موجب نهادینه
شدن رفتار غلط امروز رییسجمهوری یا مسوولانی در تراز وی، در آینده ایران
باشد.
روزنامه کیهان نیز با تیتر " برجام فریب جنگ داشت اما صلح انگاشتید!" نوشت: حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور پس از بازدید از نمایشگاه تازهترین
تولیدات و دستاوردها، فناوریهای نو و پژوهشهای جدید در حوزه پتروشیمی
که به مناسبت روز صنعت پتروشیمی برپا شد، با اشاره به انتقاد مردم از
عدم تحقق وعدههای انتخاباتی خود گفت: بعضیها به دولت دوازدهم میگویند
قولهایی که اول دولت دادید چرا عین آنها را انجام ندادید؟ خب ما در شرایط
صلح، آن قولها را دادیم بعد وارد جنگ شدیم؛ ما در حال حاضر وارد یک جنگ
شدیم؛ جنگ را ما انتخاب نکردیم و ما شروع نکردیم و حتی بهانه هم به آنها
ندادیم، آنها آغاز و شروع کردند به جنگی که قامت استوار این ملت را بشکنند.
روحانی افزود: این حرف، منطقی نیست که برخیها که با دولت خرده فرمایش
دارند بگویند در سال ۹۵ در فروردین ۹۶ اینها را گفتید و فروردین ۹۸ لحن فرق
کرده است.
رئیسجمهور با تأکید بر اینکه آن شرایط صلح بود الان شرایط
جنگ است، بیان داشت: شرایط جنگ، شرایط خودش را دارد؛ در همه دنیا شرایط جنگ
شرایط ویژه خودش را دارد.
آقای روحانی تأکید کرده است که در ابتدای
دولت که وعدهها مطرح شد، شرایط صلح حاکم بود و اکنون شرایط جنگی است. این
اظهارنظر تأملبرانگیز رئیسجمهور از چند جنبه قابل بررسی است.
سؤالی که
در افکار عمومی ایجاد میشود این است که آیا رفتار دولت روحانی، رفتاری
متناسب با شرایط جنگی است؟! آیا اظهارات و اقدامات آقای روحانی در سالهای
اخیر، رفتار رئیسجمهور کشوری است که در حال جنگ است؟!
بزک برجام
یکی
از مهمترین وعدههای دولت روحانی این بود که «هم چرخ سانتریفیوژها خواهد
چرخید و هم چرخ کارخانهها». بر همین اساس مذاکرات هستهای ایران با 1+5 با
رویکرد مدنظر دولت کلید خورد.
دیدارهای متعدد دوجانبه وزرای خارجه ایران و
آمریکا و گفتوگوی تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا تنها بخشی از
مذاکرات با سیستم مدنظر دولت روحانی بود.
در نهایت پس از پایان مذاکرات
هستهای، برجام امضا و اجرا شد. منتقدان دولت با دلایل فنی و کارشناسی
تأکید کردند که در متن برجام بدیهیترین و ضروریترین شرایط تنظیم
توافقنامههای بینالمللی لحاظ نشده است. اما دولت بهجای پذیرش این
تحلیلهای دقیق و دلسوزانه، به منتقدان توهین کرده و آنها را به جهنم حواله
داد!
اندیشکدههای غربی بارها به هدف اصلی آمریکا و شرکای واشنگتن در
مسئله برجام اذعان کردهاند. در شرایطی که از یکسو تحریمها به سقف خود
رسیده و نتیجه مدنظر دولت آمریکا محقق نشده بود و از سوی دیگر گزینه نظامی
نیز به هیچ عنوان روی میز سران کاخ سفید نبود، تنها گزینه موجود برای
آمریکا، مذاکره با ایران بود.
یعنی در حقیقت این آمریکا بود که به
مذاکره با ایران نیاز داشت. در همین رابطه باراک اوباما، رئیسجمهور سابق
آمریکا گفته بود: «اگر برجام نبود، تحریمها فرو میپاشید».
برجام و جنگ
خوی
سلطهگری و غارتگری دولت آمریکا هیچگاه مذاکره با رویکرد «برد- برد» را
نمیپذیرد. بر همین اساس، مذاکره در حقیقت ابزاری برای رسیدن به آن
نتیجهای بود که تحریمها و خیال خام جنگ نتوانسته بود به آن برسد. هدف
اصلی برجام، نه لغو تحریمها و گشایش اقتصادی برای مردم، بلکه از
کارانداختن مولفههای قدرت ایران بود.
بر همین اساس بود که ریچارد
هاویت (تهیهکننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط ایران) - بهمن
۹۵- گفته بود: «توافق هستهای (برجام) یک نقطه عطف بود، هر چند که همه
مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوقبشر حل نشده
است...نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند».
تعطیلی
قدرت موشکی ایران، فشل کردن توان هستهای و دیگر توانمندیهای استراتژیک
ایران، از کار انداختن قدرت منطقهای ایران و در نهایت به رسمیت شناختن
رژیم غاصب و کودککش اسرائیل، همگی در یک پازل قرار دارد و توافق هستهای،
نقطه آغاز این پروژه تحت عنوان «نرمالسازی ایران» بود. پروژهای که هدف آن
چیزی نبود جز تبدیل کردن ایران به کشوری توسری خور و لقمهای راحتالحلقوم
برای آمریکا و شرکای واشنگتن.
برجام امضا و اجرا شد. دولتمردان بارها
تأکید کردند که هدف اصلی توافق هستهای، لغو یکباره تحریمها و گشایش
اقتصادی است. ماهها و سالها گذشت، برجام نه تنها تحریمها را لغو نکرد
بلکه زیرساخت آن را نیز گستردهتر کرد. در این مدت هم ارزش پول ملی کاهش
یافت و هم سفره مردم کوچک شد.
دولتمردان بهجای عذرخواهی و جبران
خسارتها و تغییر ریل گذاری، در رویکردی تأملبرانگیر با توهین به شعور
مردم مدعی شدند که «هدف از برجام اصلا اقتصادی نبود»!
پس از این
فرافکنی، دولتمردان و رسانههای زنجیرهای به دستاوردسازی برای برجام
پرداختند. یکی از دستاوردسازیهای دروغین این بود که «برجام سایه جنگ را از
کشور دور کرد»! این در حالی بود که آنچه سایه جنگ را از کشور دور کرد،
اقتدار جمهوری اسلامی ایران و ایثارگری مدافعان و حافظان امنیت و از
خودگذشتگی محور مقاومت بود.
همانطور که پیش از این نیز اشاره شد،
آمریکا بهدلیل درماندگی در حمله نظامی و بینتیجه ماندن اعمال تحریم، با
گزینه مذاکره در پی رسیدن به هدف اصلی خود بود. بر همین اساس بود که وندی
شرمن از اعضای تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات هستهای- مرداد 97- در
مقالهای در فارن افرز نوشت: «حملات هوایی نهایتاً میتوانست اندکی باعث
تأخیر در برنامه هستهای ایران شود نه اینکه باعث پایان پروژه هستهای
ایران شود. حتی اصلیترین هواداران حمله نظامی هم فرض میکردند چنین
اقدامی باعث تأخیر ۳ تا ۵ ساله در برنامه ایران شود...چندین سال از وضع
تحریمهای شدید علیه تهران میگذشت؛ اما با وجود همه این تحریمها، ایران
تعداد سانتریفیوژهای خود را به ۱۹ هزار رسانده بود. تحریمها ممکن است به
اقتصاد ایران آسیب رسانده باشد، اما آنچنان تأثیری در برنامه هستهای این
کشور نداشت...برجام یک الگو برای کنار هم قرار دادن تهدید تحریم و استمرار
منزوی کردن با مذاکره پیگیرانه بود... تعدادی از مواد برجام بعد ۱۰، ۱۵، ۲۰
و ۲۵ سال منقضی میشدند... حقیقت این است که از نظر آمریکا، این توافق به
خوبی جواب داده بود».
شرمن در این مقاله تأکید کرد:«کاری که برجام با برنامه هستهای ایران کرد، جنگ هم نمیتوانست انجام دهد».
از باک هواپیمای ظریف تا گونیهای انتقال پول
اکنون
دولت چند ماهی است که وارد هفتمین سال فعالیت خود شده است. از سوی دیگر
بیش از چهارسال از امضای برجام سپری شده است. به اذعان دولتمردان، برجام
هیچ دستاوردی برای مردم کشورمان نداشت.
برای نمونه روحانی- اردیبهشت 97-
در اعترافی دیرهنگام گفت: «نمیخواهم به صراحت نکاتی را بگویم، ممکن است
برای بعضیها خوشایند نباشد. من از سیستم ارز در چهار سال گذشته ناراضی
بودم از سیستم فعلی هم خیلی خشنود نیستم. ما باید به سیستم سوم برسیم. چهار
سال گذشته میرفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه میکردیم در هواپیما
میگذاشتیم، بیمه میکردیم در فرودگاه با ماشین مسلح ارز را در بانک مرکزی
میآوردیم صبح چند گونی دلار را به صرافیها میدادیم، صرافیها هم خداوند
عاقبت همه ما را به خیر کند. چطور تقسیم میکردند و به کی میدادند؛
جنسهایی هست در میوهفروشی وقتی پرتقال میآید میوههای خوب را زیر
میگذارد و میگوید قبلاًً فروختم، پرتقال خوب زیر میماند برای از ما
بهتران»!
همچنین در اسفند 96، آلمان در اقدامی توهینآمیز از سوخترسانی
به هواپیمای ظریف در فرودگاه مونیخ خودداری کرد. فعالین فضای مجازی در آن
مقطع تأکید کردند که «برجام، چرخ هواپیمای ظریف را هم نچرخاند چه رسد به
چرخ اقتصاد کشور».
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه- اسفند ۹۷- در مصاحبه
با روزنامه سوییسی «بازلرتسایتونگ» صراحتاً اعلام کرد که فروش نفت ایران
در مقایسه با قبل از توافق هستهای، کمتر شده است. وی همچنین در اظهارنظری
دیگر تأکید کرد که در پسابرجام حتی نتوانستیم یک حساب بانکی در انگلیس باز
کنیم.
عباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه- آذر ۹۷- در سومین
سمینار همکاریهای هستهای ایران و اتحادیه اروپا گفت: «مزایای برجام نزدیک
به صفر شده است». وی در چندی پیش نیز صراحتا اعلام کرد که در پسابرجام
تحریمها افزایش یافت و یکی از درسهای برجام این بود که مقاومت بهتر از
رویکرد سیاست خارجی دولت روحانی جواب میدهد.
دولت روحانی و شرایط جنگی!
همانطور
که پیش از این نیز ذکر شد، سؤالی که پس از اظهارنظر اخیر آقای روحانی در
ذهن ایجاد میشود این است که، آیا رفتار دولت روحانی، رفتاری متناسب با
شرایط جنگی است؟! آیا اظهارات و اقدامات آقای روحانی در سالهای اخیر،
رفتار رئیسجمهور کشوری است که در حال جنگ است؟!
متأسفانه پاسخ منفی
است. تصمیم اشتباه دلار 4200 تومانی و بر باد دادن 18 میلیارد دلار از
سرمایه کشور. تصمیم اشتباه دولت در حذف کارت سوخت و ضرر 150 هزار میلیارد
تومانی آن. افزایش قیمت دلار از حدود 3 هزارتومان در پیش از برجام به حدود
19 هزارتومان در پسابرجام، افزایش سرسامآور قیمت مسکن، اجارهبهای مسکن،
خودرو، لوازم خانگی، گوشت قرمز و... تنها بخشی از نتایج تأسف برانگیز
عملکرد دولت روحانی در سالهای اخیر است.
علیرغم اینکه اکنون ما در یک
جنگ تمامعیار اقتصادی با دشمن قرار داریم- و این جنگ به هیچ عنوان به دو
سه سال اخیر نیز خلاصه نمیشود و سابقهای 40 ساله دارد- متأسفانه دولت
روحانی، آرایش شرایط بزم به خود دارد.
اینکه همچنان دلخوش به وعدههای
اروپایی باشیم و برای تصویب لوایح خسارت بار FATF فضاسازی کنیم، نشاندهنده
آن است که دولت به هیچ عنوان آرایش جنگ اقتصادی به خود نگرفته است.
نگاه روزنامه رسالت به سخنان روز گذشته رئیسجمهور نیز اینگونه بود: «ما در شرايط صلح قولهايي داده بوديم ولي
وارد شرايط جنگ شديم». اين جمله را ديروز، حسن روحاني، رئيسجمهور کشورمان
در پاسخ به انتقادها مبني بر عدم تحقق وعدههاي دولت داده است. سخنان
رئيسجمهور به حدي مشوش و متناقض است که از هر منظر که به آن نگريسته شود،
قابلقبول نيست. اگر قبلا در شرايط صلح بودهايم، پس چرا حسن روحاني مرتبا
از دور کردن سايه جنگ سخن ميگفت و در تبليغات انتخاباتي و حتي پسازآن،
کشور را در معرض تهديد جنگ معرفي ميکرد. از سوي ديگر، اگر حسن روحاني و
تيم همکاران او، قبول دارند که در وضعيت فعلي، کشور درگير جنگ اقتصادي و
سياسي است، چرا به الزامات آن پايبند نيستند و آرايش و آمادگي جنگي ندارند و
حتي پايينتر از آن، ادبياتشان متناسب با دوره جنگ نيست و مواضعشان در
برابر دشمن جنگي نيست.
۶ سال و نيم از دوره دولت روحاني گذشته و
دستاورد بزرگترين و پر سر و صداترين کنش دولت يعني برجام، تحقيقا صفر و
بلکه بازگشت به عقب بوده است. از سوي ديگر، عملکرد داخلي دولت در حوزه
اقتصادي، فشار را بر مردم و بهويژه طبقات محروم شديدتر کرده است. در اين
شرايط، اگر خوشبين باشيم و نگوييم عملکرد دولت، خيانت بوده، حتما جنايت
بوده است. جنايتي که مکافاتش، امروز بر گرده مردم سنگيني ميکند، مردمي که
چشم اميدشان به دولت است و ميبينند رئيسجمهور، با خنده ميگويد پس از
مردم از گران شدن بنزين مطلع شده است.
نکته جالب اين است که اين سخنان در حالي
مطرح ميشود که جمهوري اسلامي ايران حدود ۴۰ سال در جنگ با آمريکا است.
روحاني در زمان انتخابات، با مطرح کردن اينکه اگر ديگران بر کرسي رياست
جمهوري بنشينند، کشور به سمت جنگ کشيده ميشود، وعدههايي مبني بر برداشتن
سايه جنگ از سر کشور داد. اکنونکه ۶ سال از آن زمان ميگذرد، شاهد جنگ
اقتصادي است که آمريکا بر ايران تحميل کرده و دولت تدبير و اميد هيچ تدبيري
براي کشور نينديشيده است. گويا آقاي رئيسجمهور وعدههايش مبني بر ايجاد
رونق اقتصادي و اشتغالزايي بهطوريکه هيچ ايراني به يارانه نيازمند نباشد
را فراموش کرده است، شايد هم خود را به فراموشي زده تا آسانتر روزهاي
پاياني دولتش را به سر برد. در همين راستا «رسالت» گفتوگويي با دو فعال
سياسي داشته که در ادامه ميخوانيد.
وطن امروز هم با تیتر "طلبکاری؟!" به سخنان روحانی واکنش نشان داد: «برخی خطاب به دولت دوازدهم میگویند چرا عین قولهایی را که اول دولت
دادید، نمیتوانید عمل کنید؛ ما در شرایط صلح آن قولها را داده بودیم و
بعد وارد شرایط جنگ شدیم و این جنگ را هم ما انتخاب و شروع نکردیم و حتی
بهانه را هم ما به دست دشمنان ندادیم. دشمنان جنگ را علیه ملت ایران شروع
کردند تا قامت استوار ملت بزرگ و فرهیخته ایران را بشکنند و این حرف منطقی
نیست که برخیها که با دولت خردهفرمایش دارند، بگویند در سال 95 و در
فروردین 96 قولی دادهاید و در فروردین 98 لحن شما فرق کرده است، چرا که آن
در شرایط صلح بود و امروز در شرایط جنگ قرار داریم و در همه دنیا شرایط
جنگ یک شرایط ویژه است».
این بخش از سخنان روز گذشته حسن روحانی هرچند از منطق و ادبیات جدیدی در
قاموس سیاسی وی پیروی نمیکند و به راحتی میتوان مصادیق متعددی را که موید
بر نهادینه شدن «طلبکاری سیاسی» و «فرار به جلو» است در کارنامه او پیدا
کرد اما از این جهت واجد اهمیت است که اینبار روحانی با ادبیات «جنگ/ صلح»
به میدان چالش مطالبات عمومی و انتقادات مدیریتی رفته است و این مسألهای
نیست که روحانی و دولتش صلاحیتی برای سوار شدن بر کلیدواژههایش داشته
باشند.
بر همین مبنا شاید نخستین نکته مورد تامل آن باشد که اگر جنگ اقتصادی و
تحریمهای خارجی برای هیچکس آبی نداشته، برای دولت او بیشترین نان را به
تنور چسبانده است. فلسفه وجودی و امکان مستقر شدن روحانی در رأس قوه مجریه
قبل از هر چیز معلول و مدیون فضایی است که خود او در نسبت میان حال و آینده
کشور تصویر کرد. روحانی در حالی وعدههایش را به علت وجود جنگ (اقتصادی)
فاقد توانایی نقد شدن میداند که اساسا وعده روی کار آمدنش را بر از بین
بردن این جنگ بنا کرده بود. ایران سال 92 اگر ایران دچار یک تحریم ملموس
اقتصادی نبود، دقیقا چه امکان بالقوهای برای روی کار آمدن حسن روحانی را
میشد برای آن متصور بود؟ این روحانی بود که با مضاعف کردن ضریب اجتماعی
این جنگ اقتصادی، فرصتی رایگان برای خود فراهم آورد تا ایدههای سیاسی و
کابینه بازنشستهاش را بهعنوان تنها راه عبور از این جنگ اقتصادی بر کرسی
قدرت بنشاند. روح و قلب برجام بهعنوان تمام هستی سیاسی و اقتصادی دولت
یازدهم، هرچه بود واقعیت عینیتیافته آن وضعیت موجود کشور در سالهای 95 و
96 بود، پس در چنین وضعیتی عجیب نبود که عدم مطلوبیت این وضعیت او را وادار
به طرح دوگانه «جنگ/ صلح» در ذیل این توافق کند تا اگر این امامزاده کوری
را شفا نداده حداقل تبکردهای را با ترس از مرگ به تحمل دردها و آلامش
راضی کند. در چنین موقعیتی و از جانب حداقلیترین استانداردها نیز دولتی که
آغاز و امتدادش را مرهون راه رفتن میان دوگانه توصیفی «اکنون جنگزده» و
«آینده بیجنگ» بوده است، نمیتواند در جواب طلبکارانش- که مردمند- متوسل
به ایده «عبور از صلح به جنگ» شود و میان کشیدن چک مطالبات و زمان نقد کردن
آن از 2 موقعیت متمایز سخن بگوید. روحانی اگر در وضعیت موجود جایگاهی
داشته باشد در جایگاه عامل آن تعریف میشود و نه قربانی آن. عارض شدن شرایط
یک جنگ اقتصادی در موقعیت کنونی کشورمان نتیجه پیگیری سیاستهایی است که
منتقدان آن در 6 سال گذشته بعد از هر هشداری که پیرامون آن میدادند در
لسان دولتمردان محکوم به تلاش برای پدیدار کردن جنگ میشدند؛ زمانی که عمده
جامعه نخبگانی و دانشگاهی در عرصه روابط بینالملل از احتمال رقم خوردن
شرایطی مشابه آنچه امروز «جنگی» خوانده میشود سخن به زبان میآوردند،
مردان دولت از ضمانتی بهعنوان امضای کری برای محقق نشدن آن سخن به زبان
میآوردند. با این حال قبول شرایط جنگی از سوی رئیسجمهور تنها در صورتی
میتواند مورد پذیرش قرار گیرد که الگوی مدیریتی دولت نیز الگویی دفاعی-
مقاومتی باشد که موارد مهمی همچون بودجه دولت برای سال آینده و نوع مدیریت
دستگاههای اجرایی هیچکدام شباهتی به یک دولت جنگی ندارد. شکاف موجود میان
2 موقعیت متضاد «مدیریت خسته» و «وضعیت جنگی» تنها میتواند برای فرار از
پاسخگویی نسبت به وظایف و وعدهها فایده داشته باشد.
نکته دیگری که در اینباره نباید مورد انکار قرار گیرد اصل مواجهه بدون
تغییر رئیس دولت در مقابل انتقادات و مطالبات عمومی است. چندی پیش بود که
«وطن امروز» در گزارشی با عنوان «شوخی به وقت عصبانیت» نسبت به عدم در نظر
گرفتن آرامش جامعه در جریان سخنرانیهای رئیسجمهور هشدار داد؛ واقعیت این
است که در ماههای اخیر هر بار روحانی موضعی نسبت به وضعیت موجود گرفته است
با ادبیات و نوع مواجههاش با صورت مسأله، به جای آن که گامی در جهت آرامش
جامعه بردارد به شکلی معکوس جامعه را بیش از پیش عصبانی کرده است. از
خندههای رئیسجمهور در حین گفتن «خودم هم صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده»
تا سخنرانی روز گذشتهاش و تمسخر افکار عمومی که بخش زیادی از آن به
اعتبار وعدههای او در انتخابات شرکت کرده و به وی رای دادهاند، با اعلام
اینکه «ما در شرایط صلح آن قولها را داده بودیم و بعد وارد شرایط جنگ
شدیم» صرفا به عصبانیت بیش از پیش جامعه کمک میکند. یقینا مشاوران
رسانهای رئیسجمهور که سعی میکنند کوچکترین نقد و کنایهای به دولت را
نیز بیپاسخ نگذارند بهتر از همه باید در جریان آسیب این ریشخندهای
طلبکارانه رئیس خود باشند.
روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد نوشت: این روزها صحنه سیاسی کشور با یک سوال مهم مواجه شده است. مشارکت مردم در
انتخابات مجلس چگونه خواهد بود؟ آیا صندوق رای میتواند مانند گذشته
جذابیتی ایجاد کند؟ تردید در پاسخ به این سوالها را باید در انتخابات دو
سال قبل جستجو کرد جایی که در انتخابات ریاست جمهوری حسن روحانی با
وعدههای خود توانست 24 میلیون ایرانی را قانع کند که روند ریاست او با
حمایت اصلاح طلبان کلید حل مشکلات خواهد بود. حالا اما شرایط تغییر کرده
است. «قولهای من برای شرایط صلح بود الان شرایط جنگ است»، حسن روحانی
دیروز با همین جمله کوتاه نقطه پایانی گذاشته بر تمام وعدههایی که در
دوران انتخابات داد. کمتر از دوسال تا پایان هشت سال ریاست روحانی اوضاع
همچون دو سال پایانی دوران محمود احمدی نژاد است و گویی در صحنه سیاسی
ایران، در همیشه روی همان پاشنه میچرخد و فرقی ندارد این یکی برسر کار
باشد یا آن یکی!
خرده فرمایشهای بی منطق!
دیروز
رئیس جمهور گفت:«برخی به دولت انتقاد میکنند که چرا به قولهایی که داده
است عمل نمیکند؟ در حالی که ما در شرایط صلح آن قولها را دادهایم، ولی
اکنون وارد جنگ شدیم، جنگی که ما آن را آغاز نکردیم حتی بهانه هم به دشمن
ندادیم بلکه دشمن جنگ را شروع کرد تا قامت استوار ملت بزرگ ما را بشکند.
بنابراین این حرف منطقی نیست که برخی که با دولت خرده فرمایش دارند، بگویند
لحن دولت نسبت به سال ۹۶ در فروردین ۹۸ فرق کرده است. آن شرایط، شرایط صلح
بود اما اکنون شرایط جنگی است که شرایط ویژه خود دارد.» اینکه امروز شرایط
صلح است یا جنگ قابل ارزیابی است اما پیش از آن بررسی برخی وعدههای
روحانی در انتخابات 96 به درک اینکه لحن دولت او تغییر کرده یا خیر، بیشتر
کمک خواهد کرد.
مروری بر چند وعده حسن روحانی
به مردم قول میدهم که در دولت دوازدهم فقر مطلق در ایران برای همیشه رخت بر بکند.(سفر انتخاباتی به خرم آباد - 24اردیبهشت ۱۳۹۶)
ما اجازه نمیدهیم تحریم به کشور برگردد. (سفر انتخاباتی به اردبیل – 27 اردیبهشت 96)
ما
معتقد هستیم و میگوییم باید فضای کسب و کار آماده شود. ما میگوییم موانع
باید برطرف شود و باید به مردم آزادی عمل بدهیم. مردم با اینترنت
میتوانند برای خود شغل انتخاب کنند.بگذارید مردم فعال باشند. (سفر
انتخاباتی به ساری- 25/2/96)
ما
میخواهیم با دنیا در تعامل سازنده موثر باشیم و ادامه دهیم. ما به رفع
تحریم هستهای قانع نیستیم. باید همه تحریمهای دیگر برداشته شود. در دولت
دوازدهم با اجماع ملی همکاری قوای دیگر و مشورت و رهنمودها راه شکستن
تحریم را ادامه میدهیم. ( سخنان روحانی در ورزشگاه آزادی_ 23/2/96)
با
نوسازی حمل و نقل، استفاده بیشتر از خطوط ریلی و بهسازی خودروها و نیز
نوسازی ناوگان خودرویی، میتوانیم شرایط بهتری داشته باشیم کما اینکه شرایط
امروز از چهار سال پیش بهتر است. (سخنان روحانی در گفت و گوی ویژه خبری –
14/2/96)
پای
صندوق بیایید تا صداوسیما درست شود. بخاطر کارمندهای مظلوم صداوسیما بخاطر
خبرنگارهای مظلوم بخاطر کارکنان فنی مظلوم پای صندوق بیایید. صداوسیما را
از دست این باند خلاص کنید (سخنرانی انتخاباتی اردبیل 27اردیبهشت 96)
قبلتر گفتیم
در
نسخه چهارم بهمن 1396 در روزنامه آفتابیزد یعنی زمانی که تازه دولت دوم
روحانی شش ماهه بود در مطلبی با عنوان «جسارتا به عقب برگردید» به این
موضوع پرداختیم که روحانی با آن روحانی انتخابات متفاوت است و بعید است با
این رویه بتواند وعدههای خود را عملی کند. در واقع با توجه به اینکه یکی
از شعارهای روحانی در انتخابات به عقب برنمیگردیم بود، در گزارش سال 1396
از خود او خواستیم به عقب یعنی زمان انتخابات و لحن و ارادهاش برای تغییر
برگردد. اما حالا حدود دو سال بعد از آن تاریخ رئیس جمهور نه تنها تغییر
لحن خود را تایید میکند بلکه به نوعی تحقق وعدههای خودش را نیز رد
مینماید و آن را وابسته به شرایط میکند. همانطور که در بالا بررسی شد او
در اردیبهشت 96 وعده برداشتن تمام تحریمها را داده بود، این وعده در زمان
ریاست جمهوری اوباما نبود بلکه در همان زمان نیز ترامپ رئیس جمهور آمریکا
بود و مدام برای پایان دادن به برجام خط و نشان میکشید. بنابراین روحانی
نمیتواند بگوید شرایط امروز از سوی آمریکا به او تحمیل شده، چرا که او با
علم به ریاست ترامپ چنین لحن و وعدهای را مطرح کرد. ضمن آنکه از ابتدای
انقلاب تاکنون آمریکا با ما در جنگ بوده است و هیچ زمان مدارایی در کار
نبود و بیاعتمادی حاکم بوده است.
انتخابات بدون وعده در دنیا دارید؟
از
سوی دیگر روحانی در انتخابات 92 زمانی که سودای پوشیدن ردای ریاست جمهوری
برای اولین بار را داشت و کشور با مشکلات بسیاری حاصل از ریاست احمدی نژاد
دست و پنجه نرم میکرد، گفت: «والله العظیم اگر مشکلات این کشور راهحلی
نداشت، من کاندیدا نمیشدم». اما یکی دیگر از پارادوکسها در مصاحبه امسال
روحانی در شهریور با یک شبکه آمریکایی است که در پاسخ به سوال خبرنگاری
مبنی بر اینکه «اگر ترامپ به دنبال توافق جدیدی هست چرا تحریمها را
برنمیدارد تا راه مذاکره باز بشود؟» گفت: «آنچه که آمریکا از روز اول خروج
از برجام به دنبالش بود این بود که میخواست بهنوعی به مردم ایران بگوید
که دولت ایران مقصر است که کارها بهخوبی پیش نمیرود. سبکی که ترامپ
انتخاب کرد سبکی نبود که به نفعشان باشد. ایشان (ترامپ) بهجای اینکه راجع
به توافق صحبت کند همان شعارهایی که معمولاً در انتخابات، رقبا برای همدیگر
مطرح میکنند را مطرح کرد. معمولاً انتخابات که تمام میشود این بحثها هم
تمام میشود اما ترامپ همان بحث انتخاباتی خودش (شعارهایش) را ادامه داد!»
این پاسخ این شائبه را مطرح میکند که آیا وعدهها از ابتدا سنخیتی با
توان یا اختیارات او نداشته است و براساس شرایط انتخاباتی قولهایی مطرح
شده؟ شاید یک مصاحبه از لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس جمهور پاسخی به این
سوال باشد. او در پاسخ به سوالی درخصوص اختیارات ویژه و اینکه چرا در صورت
نبود اختیارات لازم، آقای روحانی در زمان انتخابات وعدههای بسیاری
دادهاند، گفت: «شما انتخابات بدون وعده در دنیا دارید؟ آن وقت دیگر
انتخابات نمیشود! مگر میشود بگویی من در انتخابات شرکت میکنم اما کار
خاصی نمیتوانم انجام دهم!»
دولت در افراط و تفریط
با
این اوصاف برای بررسی بیشتر اینکه آیا لحن دولت روحانی تغییر کرده و
سرنوشت وعدههای او چرا به وضعیت امروزی رسید، گفتگو کردیم با یک فعال
سیاسی اصلاح طلب. محمدصادق جوادی حصار به آفتاب یزد گفت: «بدون تردید لحن
روحانی و دولت او نسبت به قبل تغییر کرده است، درباره اینکه چرا تغییر
ایجاد شده، باید گفت: بخشی از آن به دلیل شرایط جهانی است اما بخش مهمتر
این موضوع درواقع محصول عدم درک و پیش بینی شرایط جهانی و منطقهای از سوی
دولت است. این تحلیل نادرست به نظر میرسد نسبت به طرفهای حاضر در توافق
هستهای نیز وجود داشته است، به طوری که شاید دولت روحانی گمان میکرده همه
طرفها به این توافق پایبند خواهند بود و چین، روسیه و اتحادیه اروپا از
آن حمایت موثر خواهند کرد، بنابراین حتی اگر آمریکا از برجام خارج شود 5
کشور دیگر طرف توافق باقی خواهند ماند، طبیعتا چنین رویکردی الان مشخص شده
که صحیح نبوده است و توان دولت برای درک اقتضائات اقتصادی بین المللی با
واقعیت همخوانی نداشته است.» او افزود: «به نظر میرسد آنطور که باید و
شاید شرایط اقتصاد جهانی مدنظر قرار نگرفته است، اینکه گمان کردیم چین تراز
تجاری بسیار بالای خود و منافعش را رها خواهد کرد یا روسیه منافع خود در
سطح جهانی همچون بازار انرژی را برای حمایت از تهران نادیده میگیرد،
ارزیابیهای صحیحی نیست. شاید هم روی توان اروپا برای باز کردن راه تجارت
ایران در نبود آمریکا حساب کردند!» جوادی حصار در ادامه درباره تغییر شرایط
امروز از صلح به جنگ گفت: «این گزاره را قبول ندارم چرا که در دوره توافق
هستهای نیز وضعیت صلح نبود و با آمریکا در شدیدترین اختلافات قرار داشتیم،
ذیل فصل هفتم شورای امنیت و آنچه سایه جنگ خوانده میشد قرار داشتیم و
تحریم نیز از سوی سازمان ملل بر ایران اعمال شده بود بنابراین شرایط امروز
نیز با آن زمان تفاوتی نکرده است و به نظر میرسد بعد از خوشبینی ابتدایی
دولت که با افراط همراه بوده حالا در تفریط هستند و با این انفکاک صلح و
جنگ در واقع دولت تلاش برای تغییر شرایط را رد میکند.» وی تصریح کرد: «در
شرایط فعلی نیز میتوان و شدنی است که از پلهها بالا رفت، وقتی سایر
کشورها نظیر چین و روسیه یا اتحادیه اروپا در این مدت ثابت کردند که
نمیخواهند و نمیتوانند از منافع سرشار خود در رابطه با آمریکا به خاطر
برجام یا رابطه با ایران بگذرند، باید چارهاندیشی کرد و به دنبال مسیر
گفتگو با آنها برای حل مشکلات بود. اینکه تا کجا بتوان میان شرایط و
مطالبات تعادل برقرار کرد در طول فرآیند مشخص خواهد شد. دولت باید بتواند
براساس شرایط، اقتضائات و مقدورات تحلیلی درست و در نهایت راهبردی مناسب را
برگزیند و این وظیفهای است که دولت در اجرای آن تا کنون ناموفق بوده اما
باید تلاش کنند در این مدت باقیمانده در این مسیر گام بردارند.»
اگر
به ابتدای این گزارش بازگردیم و بحث بر سر نحوه افکار عومی نسبت به مشارکت
مردم به دلیل کارنامه دولت، این واقعیت را باید پذیرفت که عملکرد حسن
روحانی نه تنها به پای خود که به پای جریان اصلاحات به عنوان حامی شماره یک
او نیز نوشته شده است. درحالی که فضای افکار عمومی در طول 22 سال گذشته از
خرداد76 تا کنون با دیدی مثبت به جریان اصلاحات میپرداخت اما حالا کم و
بیش شائبهها درباره آن مطرح شده است و حالا اصلاح طلبان هم نمیتوانند
بگویند اصلاحات برای شرایط صلح بود اما الان شرایط جنگ است!
فرهیختگان نیز در این زمینه نوشت: صبح روز گذشته رئیسجمهور صحنه جدیدی از
الگوی «مواجهه دولت با مردم» را رونمایی کرد و در سخنرانی به مناسبت روز
صنعت پتروشیمی گفت: «بعضیها به دولت دوازدهم میگویند قولهایی که اول
دولت دادید چرا عین آنها را انجام ندادید؟ خب ما در شرایط صلح، آن قولها
را دادیم، بعد وارد جنگ شدیم؛ ما در حال حاضر وارد یک جنگ شدهایم؛ جنگ را
ما انتخاب نکردیم و ما شروع نکردیم و حتی بهانه هم به آنها ندادیم، آنها
آغاز و شروع کردند به جنگی که قامت استوار این ملت را بشکنند. این حرف حرف
منطقی نیست که برخیها که با دولت خردهفرمایش دارند بگویند در سال ۹۵ و در
فروردین ۹۶ اینها را گفتید، و فروردین ۹۸ لحن فرق کرده است.»
این اظهارنظر که روز گذشته هم با واکنشهای
زیادی همراه شد، گویای این است که دولت برای نپذیرفتن مسئولیت وضع موجود
تولید علتهای جدیدی را در دستور کار قرار داده که البته نمونههای قبلی آن
هم در اذهان عمومی ثبت و ضبط شده است.این اولین باری نیست که رئیسجمهور
برای اینکه بگوید در شکلگیری وضعیت کنونی کشور تقصیری ندارد، اینگونه
اظهارنظر میکند. مردم همه به خاطر دارند که اولین گام در این مسیر، طرح
بحث اختیارات بود؛ جایی که در یک برهه چندماهه و همزمان با تشدید مشکلات
اقتصادی مردم، حسن روحانی و نزدیکان دولت از فقدان اختیارات رئیسجمهور
برای حل مشکلات و گرهگشایی از اقتصاد کشور سخن میگفتند و ابراز میکردند
که مسئولیتهای رئیس دولت با امکانات و اختیاراتش برابری نمیکند.
طرح و ترویج این ایده در ماه رمضان گذشته و
در جریان دیدارهای رئیسجمهور با اقشار مختلف ازجمله روحانیون شدت گرفت و
رسانههای نزدیک به دولت هم رپرتاژ گستردهای را برای آن رفتند. هرچند همان
زمان کارشناسان مختلف با برشمردن امکانات و اختیارات رئیسجمهور ازجمله
اینکه بیش از 70 درصد اقتصاد کشور بهصورت مستقیم در دست دولت است، یا
اینکه رئیس قوه مجریه، رئیس مهمترین شوراهای عالی کشور است، گفتند که از
حسن روحانی چنین توجیهی پذیرفته نیست و حتی سعید لیلاز، اقتصاددان حامی
دولت هم گفت که این اختیارات را اگر چوب خشک داشت تا حالا کاری کرده بود،
اما خب برای مدت مدیدی این مساله بهعنوان ابزاری برای عبور از پاسخگویی به
مردم مورد استفاده قرار میگرفت تا اینکه ماجرای بنزین پیش آمد و مشخص شد
رئیس دولت از اختیارات بسیار بالا و تقریبا نامحدودی در کشور برخوردار شده و
میتواند هر طرحی را بدون گذر از مراحل قانونی معمول، اجرایی سازد. از
زمان گرانی بنزین هم بود که طرح این ایده بهصورت کامل به تاریخ سپرده شد.
دومین مرحله اما همان توجیهی بود که برای
گران شدن بنزین مورد استفاده قرار گرفت. یعنی ابتدا حسن روحانی و بعد محمود
واعظی، با جدیت تمام توضیح دادند که اولا رئیسجمهور در جریان کامل گران
کردن بنزین نبوده است و ثانیا مسئولیت آن با وزیر کشور بوده و اوست که باید
نسبت به این ماجرا پاسخگو باشد. در ماجرای «من هم صبح جمعه فهمیدم» راس
دولت ولو به قربانی کردن مهمترین وزیرش آن هم در آستانه انتخابات، تلاش
کرد از زیر بار تبعات یک اقدام عجیب شانه خالی کند و مسئولیت آن را نپذیرد.
مرحله سوم هم روز گذشته رونمایی شد و
آنچنانکه خواندید، توجیه جدیدی برای سلب مسئولیت از دولت تراشیده شد. در
اینباره اما چند نکته مهم وجود دارد که بیان آنها احتمالا میتواند نادرست
بودن این ادعای حسن روحانی را مشخص سازد.
اولین نکته
این است که حسن روحانی در شرایطی میگوید در شرایط جنگی هستیم که پیش از
این خودش گفته بود با حضور دولت یازدهم و با استفاده از ابزار مذاکره سایه
جنگ از سر کشور برداشته شده است. او در شهریور سال 94 گفته بود: «بعد از
سالها مذاکره پیگیر توسط فرزندان انقلابی و دیپلماتهای قهرمان، توانستیم
سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم و امنیت واقعی را به این کشور
بازگرداندیم.» او البته در همان سخنرانی گفته بود که «دولت در شرایطی که
هنوز تحریم باقی است، در زمینههای اقتصادی و تورم و پایان دادن به رکود،
به اهداف خود دست یافته است.»
خب اولین سوال همین است؛ اینکه آیا با
مذاکره سایه جنگ از سر کشور برداشته شد؟ با استناد به همین اظهارات دیروز
جناب روحانی به مناسبت روز صنعت پتروشیمی (و اینکه فرض کنیم سایه جنگی وجود
دارد) باید گفت مذاکرهای که دولتهای یازدهم و دوازدهم همه
تخممرغهایشان را در آن گذاشته بودند، نتوانسته سایه جنگ را از سر کشور
بردارد و آن زمان هم که نوید چنین چیزی داده شد، احتمالا اشتباه محاسباتی
در ذهن دولتمردان شکل گرفته بوده است.شاید همینجا بگویید که آن جنگ نظامی
بود و امروز درگیر جنگ اقتصادی هستیم که البته این سوال هم پاسخ خود را
دارد، چراکه همه میدانند کشور نه آن روز در آستانه جنگ اقتصادی قرار داشت و
نه امروز و اینکه آن روز گفته میشد سایه جنگ بر سر کشور وجود داشته و با
مذاکره رفع شده است صرفا در مقام یک اظهارنظر سیاسی و تبلیغاتی قابل توصیف
است وگرنه اگر بنایی بر جنگ نظامی بود در شرایطی که اقتصاد کشور در تابستان
گذشته متلاطمتر از سالهای پیشین دولت یازدهم بود، و از قضا پهپاد جاسوسی
فوقمدرن آمریکا هم مورد هدف قرار گرفته بود باید رخ میداد نه زمان دیگر.
این مساله نیازمند یک توضیح تکمیلی است که
باید در پاسخ به یک سوال دیگر ارائه شود. اینکه اگر کشور در معرض تهدید (چه
سیاسی و چه اقتصادی) قرار داشت، آیا با مذاکره دولت یازدهم این سایه برطرف
شد؟ جواب روشن است. چه قبل از مذاکره با آمریکا و چه بعد از آن حتی برای
یک روز هم تهدیدهای سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران متوقف نشد، چنانکه
در همان ایام مذاکره اوباما از خواست واقعی خود مبنیبر باز کردن پیچ و
مهرههای صنعت هستهای کشور سخن میگوید و علاوهبر آن همزمان با اجرای
برجام بر تداوم اعمال تحریمها با وجود توافق اقدام میکند، مضافا اینکه در
دوران اجرای برجام در میدان عمل هم کارشکنی میکند و این نوع رفتار به
دفعات حتی در سخنرانی رئیسجمهور در سازمان ملل در سال 95 مورد نقد و
اعتراض جدی قرار میگیرد.
واقعیات اقتصادی برجام
دومین
نکته مربوط به نتایج مذاکره است. اگر به سخنان روز گذشته جناب روحانی دقت
کرده باشید، اصلیترین برداشتتان این خواهد بود که اگر فشارهای ترامپ و
تحریمهای آمریکا نبود، وعدههای دولت محقق میشد و احتمالا هر سو را نگاه
میانداختی گل و بلبل بود. بررسی وضعیت اقتصادی کشور در فاصله دو سال بعد
از اجرای توافق هستهای و حدود سه ماه قبل از اردیبهشت 97 که به تعبیر
رئیسجمهور زمان آغاز جنگ اقتصادی است، گویای این خواهد بود که آیا مذاکره
توانست مشکلات اقتصادی کشور را حل و بستر لازم برای تحقق وعدههای دولت را
فراهم کند؟
اجازه دهید مساله را از سخنرانی پیش از
خطبههای نمازجمعه تهران محمد نهاوندیان چندی بعد از اجرای برجام شروع
کنیم. او که از نفرات اصلی اقتصادی دولت یازدهم و دوازدهم به شمار میآید
آن روز نتیجه برجام را مانند رئیسجمهور مشارکت اقتصادی و سرمایهگذاری
خارجی با کشورهای خارجی توصیف کرد. دو سال بعد از اجرای برجام اما نمادهای
اقتصادی از جمله سرمایهگذاری خارجی متفاوت از آن چیزی بود که نتیجه برجام
توصیف میشد.
سرمایهگذاری خارجی که در اوج تحریمها عددی
معادل 4.6میلیارد دلار بود در زمستان 96 با وجود آنکه گفته میشد بیش از
200 هیات خارجی به ایران آمدند رقمی معادل 3.3میلیارد دلار را نشان میداد
که معلوم است اگر به فرض صلحی هم توسط مذاکره به ارمغان آورده شده بود، این
صلح سودی به حال افزایش سرمایهگذاری خارجی نداشت.از طرف دیگر قرار بر این
بود که با برجام در ایام صلح! شرکتهای بزرگ خارجی به ایران بیایند و ضمن
مشارکت با بخش داخلی فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز کنند. اشاره به دو
نمونه اصلی آن شرکتها مصداق خوبی برای روشن شدن ماجراست.
پروژه تولید خودروی پژو 2008 میان ایران و
فرانسه یکی از توافقهایی بود که با افتخار زیاد از آن یاد میشد. آیا
نباید بپرسیم که سرنوشت آن پروژه چه شد و پژو با ایران چه کرد؟ پاسخ روشن
است، شرکت پژو با همه تضمینهایی که گفته میشد گرفته شده هیچ خودرویی در
کشور تولید نکرد و با شروع تحریمها هم به سرعت ایران را ترک کرد و چندی
بعد متخصصان داخلی با مشقتهای زیاد و بدون حضور نمایندهای از فرانسه،
نسبت به تولید پژو 2008 اقدام کردند. نمونه دوم حضور توتال در صنعت نفت
ایران است. در آن پروژه هم- که شاید هیچ نیازی به توضیح نباشد- این شرکت
چندملیتی بدون اینکه اقدام قابلتوجهی در کشور انجام داده باشد، پروژه را
ترک کرد و رفت.
موضوع دیگر امکان نقلوانتقال پول و انجام
امور بانکی دو سال بعد از برجام است. قبل از آنکه به سوئیفت و تراکنشهای
مالی بپردازیم، باید به اظهارنظر محمدجواد ظریف که در پاییز سال 96 در
رسانهها حسابی چرخید، اشاره کنیم. وزیر امور خارجه کشورمان در آن زمان و
در جریان نشست وزیران خارجه ایران و گروه 1+5 در مواجهه با رکس تیلرسون و
دیگر وزرای غربی میگوید که «ما هنوز نمیتوانیم در انگلیس یک حساب بانکی
باز کنیم.» حرفی که نشان میدهد مشکل نهتنها از آمریکا که از اروپاییها
هم بوده است.
هفته آخر دیماه 96 پدرام سلطانی، نایبرئیس
اتاق بازرگانی که از قضا از طرفداران پروپا قرص دولت حسن روحانی هم هست،
روایت مهمی را از روابط اقتصادی خارجی کشور بیان میکند. او میگوید: «این
هفته سفری تجاری به چین داشتم. بیش از ١٢ سال است که با چینیها تعاملات
تجاری دارم و در این مدت مکررا به چین سفر داشتهام. این سفر اما متفاوت از
تمام سفرهای قبلی بود. اولین تغییر را در فرودگاه شانگهای احساس کردم،
هنگامی که گذرنامه خود را به پلیس گذرنامه چین دادم و او شروع کرد به
پرسوجو درخصوص علت سفرم به چین، محل اقامتم و داشتن بلیت برگشت. در تمام
این ١٢ سال بهخاطر نداشتم که هنگام ورود به چین با چنین سوالاتی برخورد
کرده باشم. در اولین جلسه کاریام دریافتم که حسابهای شرکتهای ایرانی
ثبتشده در چین یکبهیک در بانکهای چینی در حال بسته شدن است و موضوع
برخلاف آنچه در اخبار ایران انعکاس یافته است، منحصر به دانشجویان و اشخاص
حقیقی ایرانی نیست. حتی شرکتهایی که از ١٥-١٠ سال پیش در چین ثبت شدهاند
مشمول این رفتار جدید بانکهای چینی شدهاند. تجار ایرانی به کارمندان چینی
خود متوسل شدهاند و شرکتهای جدیدی به نام آنان تاسیس میکنند و به امید
امانتداری آنها، دارایی خود را به نامشان میزنند. جالب است که بهتازگی
شنیدهام دولت چین سرمایهگذاری شرکتهای چینی در ایران را تقریبا ممنوع
کرده است و بهسختی مجوز سرمایهگذاری خارجی در ایران را صادر میکند.»
در پایان بد نیست چند نمونه از آمار اقتصاد
کلان در زمستان 96 را هم مرور کنیم. ضریب جینی که قبل از برجام 37/0 بود از
40/0 نیز عبور کرد، قیمت دلار که قبل از اجرای برجام در محدوده قیمتی 3200
تومان بود در دیماه 96 به محدوده قیمتی 4400 تومان رسید. تراز تجاری هم
به منفی 6میلیارد دلار رسید.
توان دولت هم یاری نمیکردعلاوهبر این باید به این مساله هم اشاره
کرد که اساسا وعدههای دولت در زمان انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم چه در
زمان صلح و چه در زمان جنگ به تعبیر حسن روحانی، قابل تحقق بوده یا خیر؟
وعدههای کیفی با چشم قابلرویت هستند. به برنامه انتخاباتی «با دوربین»
شبکه یک مراجعه کنید. اسحاق جهانگیری آنجا میگوید: «کاری شد کارستان. رونق
شروع شده، رشد اقتصادی در سال جاری بالا رفته. فضای بینالمللی مثبت شده.
ما به همه اهدافمان در برجام رسیدیم. ما ایرانهراسی را به ایراندوستی
تبدیل کردهایم. ما ریسکهای مهمی را از ایران دور کردهایم. دنیا عاشق
کار کردن با ایران شده. هجوم شرکتهای غربی و شرقی به ایران برای کار کردن
آغاز شده. آمریکاییها یکی از ژستهایشان این بود که یک هواپیما به ایران
داده نشود اما الان شرکت آمریکایی بوئینگ با ایران مذاکره و برای دادن
هواپیما به ما توافق میکند. آنها پیگیر کار با ایرانند. آنها میدانند
جایگاه ایران چه هست.»
از اینها که بگذریم میتوان یک نمونه کمی را
هم برای نمونه ذکر کرد. وعده ایجاد یک میلیون شغل. خب دولت حسن روحانی در
شرایط صلح! در سال 97 تنها 460 هزار شغل ایجاد کرد و معلوم هم بود که با
وجود رشد صادرات نفتی و اینکه گفته میشد رشد اقتصادی به هشت درصد رسیده
است، به دلیل اینکه به زیرساختهای دیگر توجه نشده بود امکان تولید شغل
بیشتر از این رقم برای دولت فراهم نخواهد شد.