سومین مرحله پرداخت کمکمعیشتی شب گذشته درحالی واریز شد که بسیاری از مشمولان این طرح از این کمک بازماندند. طرح معیشتی به گفته ربیعی ۶۰میلیون نفر شامل بازنشستگان، بیمههای بازنشستگی و حقوقبگیران ثابت را در برمیگیرد و این طرح در سه نوبت در روزهای ۲۷ و ۲۹ آبان و دوم آذرماه واریز شد. با وجود این هنوز هستند بسیاری از افرادی که از این کمک بازماندهاند و نکته طنز داستان اینجاست که کد دستوری جاماندگان طرح معیشتی هنوز فعال نشده است و به نظر میرسد دیگر نباید منتظر واریز پولی به حسابشان باشند. حتما برای شما هم این سوال پیش آمده است که چگونه بین این 60 میلیونی که دولتیها مدعی کمک به آنها هستند، حتی یک نفر هم در دور و اطرافتان دیده نمیشود. سوم آذرماه است و عقربهها ساعت 10 را نشان میدهند. به سراغ اقشار مختلف مردم رفتم تا این مساله را با آنها در میان بگذارم و ببینم کدام یک از اقشار مردم شامل این کمک معیشتی شدهاند.
هیچ رقمی برایم نریختهاند
مغازه مرغفروشی خلوت است و جز شاگرد قصابی کسی در آن نیست. از صاحب مغازه میپرسم آیا کمک معیشتی برایش واریز شده یا خیر که میگوید هنوز هیچ رقمی برایش ریخته نشده است.
برایم دیشب واریز کردند
پیک موتوری در کنار خیابان در حال بستن باری روی موتور خود است که از او میپرسم آیا این کمک معیشتی برای او واریز شده است؟ میگوید دیشب برایش واریز کردهاند.
برای خودم نریختند اما برای همکارانم ریختند
نزدیک روزنامه که میشوم، مرد رنگکار در حال رنگزدن در و پنجره مغازه است. وقتی از او میپرسم که آیا این کمک معیشتی شامل حالش شده است به من میگوید که برای خودم نه اما برای دیگر دوستانم ریختهاند، شاید برای ما را هم امشب بریزند.
گفتهاند برای همه میریزند
کمی دور میشوم و راسته خیابان را پایین میروم، به دکه روزنامهفروشی میرسم. به متصدی دکه میگویم آیا از کمک معیشتی مردم بهرهمند شدهای یا خیر که در جوابم میگوید اطلاعی از این مساله ندارم اما گفتهاند برای همه میریزند.
با ۳ فرزند و مستاجرنشینی پولی برایم نریختهاند
در همین گوشه و کنار دستفروشی کنار خیابان بساط خود را پهن کرده است و همه نوع جنسی در بساط خود دارد. از او نیز همین سوال را میپرسم که در جواب میگوید یارانه برایمان میریزند و زندگیمان با همان میگذرد اما از این کمک معیشتی خبری ندارم. مرد با شرمندگی میگوید که با سه فرزند قادر به پرداخت اجاره خانه خود هم نیستم و چارهای جز دستفروشی ندارم.
برای من پولی نریختهاند
در ادامه راهی پاساژ ابزارفروشی میشوم، به داخل یکی از مغازهها میروم. مرد در جواب سوالم میگوید که بین کاسبهای محل برای دو، سه نفری واریز کردهاند اما برای من نه.
اگر شما خبر دارید، ما هم خبر داریم
از پاساژ که بیرون میآیم، وارد مغازهای میشوم که دوربین مداربسته میفروشد، وقتی سوال مشترک را از او هم میپرسم، میگوید که اگر برای شما ریختهاند، ما هم چنین پولی را دیدهایم. یارانه را سر ماه برایمان میریزند اما از این پول خبری نیست.
اطلاعی ندارم
کنار در پاساژ مرد جوانی در حال بردن املتی به درون پاساژ است. از او نیز میپرسم آیا شامل این کمک معیشتی شده است یا خیر که میگوید من بچه شهرستانم، من نه یارانه دریافت میکنم و نه کمک خاصی. همه امور در دست مادرم است و من اطلاعی ندارم.
دیشب برایم واریز کردند
به سراغ مغازهداری میروم تا خوراکیای بهعنوان صبحانه از او بخرم. وقتی از او میپرسم که آیا کمک معیشتی را به حسابش ریختهاند یا خیر، میگوید دیشب برایش واریز کردهاند.
کمک معیشتی به پرستاران ندادند
درباره باقی بچهها از او سوال میکنم و او در جواب میگوید تا جایی که خبر دارم برای پرستاران و آنهایی که خانه یا ماشین داشتند، پولی واریز نشده است، تلفن را قطع میکنم و به راه خود ادامه میدهم.
کمک معیشتی دردی را دوا نمیکند
کنار این مغازه، لباسفروشی مردانهای باز است که دو مرد سن و سالدار در آن هستند. وقتی وارد مغازهشان میشوم، از قیمت اجناسشان میپرسم و وقتی از چندبرابرشدنشان متعجب میشوم، مرد فروشنده میگوید کارهایمان اکثرا ترک هستند و این قیمت قدیمی آنهاست. از او میپرسم که آیا از این کمک معیشتی برخوردار شده است یا خیر که میگوید برای برخی شب گذشته ریختهاند اما مگر شما با این 50هزار تومان وضعیتتان عوض میشود؟ این کمک معیشتی دردی را دوا نمیکند.
تاکنون برای پدرم هیچ پولی نریختهاند
در همین حین که از مغازه لباسفروشی خارج میشوم، یکی از دوستانم به من زنگ میزند و جویای زمان وصل اینترنت میشود، پاسخش را میدهم و در عین حال وقت را مناسب میبینم که از او نیز در این مورد سوال کنم که در جوابم با خنده میگوید برای پدرم که یک بازنشسته است، هنوز پولی نریختهاند و هرشب از پدرم این موضوع را جویا شدیم که آیا از این کمک بهرهمند شدهاند یا نه اما پولی ریخته نشده است.
پولی برایم نریختند
شاید برای گرانی بنزین و سختی معیشت بتوان با قهوه ترک کمی تسکین پیدا کرد تا تلخی گرانی را کم کنیم. از مرد قهوهفروش میپرسم که آیا از این کمکمعیشتی بهرهمند شده است یا نه که میگوید تا دیروز پولی برایم نریختهاند. یکی از مشتریان که صدایمان را شنیده، میگوید باید به سامانه دستوری آنها پیام بدهیم تا پول را به حسابمان واریز کنند.
مگر شما وعده مسئولان را باور دارید؟
از مغازه که بیرون میروم نگاهم به اسباببازیهایی دوخته میشود که کودکان از بیرون ویترین مغازه با لبخند به آنها خیره شدهاند. داخل مغازه که میشوم از فروشنده درباره وضعیت کسبوکار میپرسم و او میگوید وضعمان بد نیست ولی گرانی مشتریانمان را کم کرده است. از او درباره کمکمعیشتی میپرسم که میگوید پولی برایمان نریختهاند، مگر شما به آنچه مسئولان در تلویزیون وعده میدهند، باور دارید؟
دیشب به حسابمان ریختند
نزدیک ظهر شده است و در دیزیسرا باز است، آرام وارد مغازهشان میشوم و با تعجب میبینم که خانمی پشت دخل نشسته است، از او میپرسم آیا این کمک معیشتی به حسابش واریز شده است که در جواب میگوید بله دیشب به حسابمان ریختند. با خوشحالی میگویم خداراشکر که برای یک نفر واریز شده است.
به نظرم برای ۶۰ میلیون نفر نریختهاند
مغازه کوچکی زیرپله دارد و در آن دستکش و لباسبافتنی میفروشد. وقتی قیمت اجناسش را میپرسم به من میگوید با این قیمت نمیتوانی پیدا کنی. از او همین سوال را میپرسم که میگوید به نظرم برای 60 میلیون نریختهاند، چراکه من از بیش از 30 خانواده پرسیدهام و تنها برای یک خانواده دونفره ریخته بودند. هرچند رقمی هم نیست که بخواهد چندان کمکی باشد.
برای ما نریختهاند
در ادامه راه وارد صرافیای میشوم که روی در قیمت دلار و یور و دیگر ارزها را نوشته است، از او کوتاه میپرسم که قصد خرید یا فروش ندارم اما آیا کمک معیشتی به حسابش واریز شده است که میگوید پولی به حسابش واریز نشده است، در حالی که یارانه را برایشان واریز میکنند.
سکوتی که بیانگر هزاران حرف بود
سیگارها با مارکهای مختلفی در بساطش پیدا میشود، در کنار سیگار، لواشک و آلوچه و تمرهندی هم دیده میشود. پیرمرد سیگارفروش وقتی سوالم را شنید، نگاهی عاقلاندرسفیه به من کرد و با سکوت از کنارم رد شد؛ گویی با نگاهش به من میگفت که چو دانی و پرسی سوالت خطاست.
انشاءالله میریزند
در کنار همه اینها رفتگری در خیابان مشغول تمیز کردن است، آرام به کنارش رفته و با گفتن خداقوتی از او همان سوال را میپرسم که در جوابم با لبخند میگوید خداراشکر از همین کار روزگار میگذرانم. با تعجب میپرسم واقعا برای شما نریختهاند. به آرامی میگوید یارانه را هرماه برایم میریزند ولی از این کمک بنزینی هنوز خبری نیست. از پیرمرد میپرسم برای دیگر همکارانتان هم نریختهاند، اظهار بیاطلاعی کرده و میگوید انشاءالله میریزند. راستش را بخواهید رویم نشد به او بگویم که عملا دیگر واریزی وجود ندارد و بعید است پولی به حسابش بریزند. همین که امثال او هنوز امیدوارند، شاید جای امیدی باشد.
فکر میکنم برای خودشان ریختهاند
مغازههای فلافلی و سمبوسهفروشی در این خیابان کم نیستند اما این یکی کمی خلوت بود و مشتری خاصی نداشت. وقتی به داخل مغازه رفتم به گمان اینکه مشتری هستم، بروشوری دستم داد. وقتی سوالم را از او پرسیدم به من گفت فکر میکنم برای خودشان ریختهاند، برای ما که نریختهاند.
ریختند اما کم است
صدای غمگین علیرضا قربانی در مغازهاش بلند است، خودش هم در فکر فرو رفته. وقتی وارد مغازهاش میشوم از او درباره کمک معیشتی میپرسم که میگوید برایم ریختهاند اما این رقمی نیست که کمکحال این شرایط باشد.
برای ما که نریختهاند
قبل از اینکه به سمت خیابان بروم و از مردم درباره واریز شدن کمکهای معیشتی دولت پس از گرانشدن بنزین بپرسم، نگاهی به معدود دوستان روزنامهنگارم میاندازم که اگرچه صبح است و بسیاری از آنها نیامدهاند اما در همین جمع کوچک، اکثریت خبری از این کمک معیشتی ندارند و تک و توک از ریختهشدن چنین رقمی به حساب دوستانشان خبر دارند.
پولی به حسابم نریختند
اگرچه مشاوران سابق آقای روحانی پیش از این اعلام کرده بودند راننده تاکسیها یا یک لبوفروش دانشی درباره مسائل کشور ندارند اما من ابتدا به سراغ آنها میروم تا نظرشان را در اینباره بپرسم. انارفروش، لبوفروش و دستفروشان همگی در یکجا بساط علم کردهاند و بازارشان هم بد نیست. به سراغ آبانارفروش میروم و از او میپرسم با گرانی بنزین چه میکنید، لبخند معناداری میزند. وقتی از او درباره کمک معیشتی میپرسم، میگوید پولی به حسابم ریخته نشده است و خبری هم از اینکه برای دوستانم ریخته باشند، ندارم.
نمیدانم
سوالم را لبوفروش کنار خیابان نیز شنید. او نیز با گفتن نمیدانم خود را خلاص کرد، هرچند نگاهش حرفها داشت که اگرچه وضعیت زندگیاش در زمان تصویب برجام و گرانی بنزین نقشی در امور مملکتی ندارد اما روزگار این روزها بر این قشر سخت میگذرد.
* نویسنده: الهه قاسمی، روزنامهنگار