در حینی که در نوشتاری پیوسته و آرام در حال نوشتن چارچوبی برای موفقیت دستگاه قضایی در دوره جدید هستم، مجبورم نکتهای درباره سخنان روحانی اما مرتبط با دو نوشته قبلی دستگاه قضایی بگویم.
آقای رئیسی! اگر عزمی جزم برای احیای دستگاه عدلیه به عنوان «نهاد اجماعی»، «مستقل»، «نماد عدالت» و «مظلومیتستیز» دارید، بدانید سخنان توأم با عصبانیت روحانی نه تنها تهدیدی نیست بلکه برای این کار یک فرصت بزرگ است!
نه شخص روحانی و نه ادعای فسادستیزیاش محلی از اعراب ندارد. چرا که اینک روحانی از نظر اجتماعی در وضعیت بیسابقه از نظر رضایت و مقبولیت اجتماعی بین رؤسای جمهور چهار دهه جمهوری اسلامی، و آن هم در دو سال باقیمانده از دوره دوم خود است. در سنجشهای اجتماعی عدد رضایت مردم از روحانی و دولتش در حال میل پیدا کردن به صفر است. بنابراین سخن او به لحاظ وضعیت اجتماعیش به خودی خود موضوعیت ندارد.
علاوه بر این، محتوای سخن روحانی در مسئله فساد اقتصادی در حالیکه نزدیکترین فرد به او (برادر) خود درگیر آن بوده است، به طور مضاعف مسموع نیست.
بنابراین نه روحانی و نه ادعای او نباید به باب مجادله سیاسی و اجتماعی دستگاه قضایی با دولت و روحانی تبدیل شود. بلکه طرح موارد و مصادیق بیان شده از سوی روحانی، فینفسه موضوعیت دارد. دستگاه قضایی به جای پاسخگویی به روحانی، این موارد را با جدیت و دقت، بدون آن که مشمول زمان و کهنگی بشود، پیگیری کند و به مردم درباره آن گزارش دهد.
این آن فرصت بزرگ برای احیای دستگاه عدلیه است. البته این مواجهه یک دستاورد جانبی نیز دارد و آن این است که دندان طمع سیاسیون برای مجادله و دعوا با دستگاه قضایی در شرایط بد اجتماعیشان را بِکّند. طمعی که عمده رؤسای جمهور از خاتمی تا احمدینژاد و تا روحانی به آن امید داشتهاند و معالاسف توانستهاند ماهی خود را از آن صید کنند.