این اظهارات دقیقا چه معنایی برای دولتهای عربی دارد که بر حمایت آمریکا امید بستهاند و زیر چتر آن قرار گرفتهاند و صدها میلیارد دلار را برای جلب رضایت ترامپ و دولتش هزینه کردهاند و همچنین برای ترامپ زمانیکه به ریاض سفر کرد، فرش قرمز پهن کردند، ما در اینجا به صراحت از حکومتهای امارات و سعودی سخن میگوییم؟
پیام واضح است و کلمات آن نیازی به شرح و مفصلگویی ندارد: «به ایران بروید و دنبال شماره تلفن رهبر آن یا حسن روحانی یا حتی محمد جواد ظریف باشید و با آنها مصاحبه کنید و به راهحلی مسالمتآمیز که به شما خروج امن از جنگ در یمن را تضمین میکند، دست یابید و نیز با متغیرهای جدید در منطقه ولو به صورت موقت همزیستی کنید و از ما به جز حداقل همدردی کلامی چیزی انتظار نداشته باشید.»
خیانت ترامپ به کُردها در سوریه، میتواند در بیشتر از یک کشور و یا بیشتر از یک همپیمان یا به بیانی بهتر درباره «دنبالهروهای» دولت آمریکا در منطقه تکرار شود، که اسرائلیها اولین کسانی بوند که این پیام را گرفتند و مجالس «سیلی بر صورت زدن» و تسلیت را گشودند.
«دوری گلد» سفیر سابق رژیم اشغالگر در سازمان ملل و مدیر کل وزارت خارجه این رژیم اولین کسی بود که «فریاد بلندی برآورد»؛ زمانیکه روز گذشته گفت: «احساس میکنم من امروز یک کُرد هستم... آمریکاییها از کُردها دست کشیدهاند، چرا آنها ما را رها نکنند؟»
گلد، که آمریکا را به خوبی میشناسد، همانگونه که همپیمانان عرب اسرائیل را نیز میشناسد، با شاهزاده «ترکی الفیصل» رئیس اسبق سازمان اطلاعات عربستان سعودی و نیز دکتر «انور عشقی» بارها در کنفرانسی در چارچوب روند عادیسازی- که ما معتقدیم به پایان خود نزدیک شده- دیدارهایی داشته است. گلد با چنین اظهاراتی این احساس را در میان یهودیان اراضی اشغالی بهوجود آورد که ترامپ تصمیم گرفته است که به طور کامل از نظر سیاسی و نظامی از خاورمیانه عقبنشینی کند و «یتیمان خود» را رها کند.
به چندین دلیل این تحولی شگرف و تکاندهنده در موضع رئیسجمهوری آمریکا ایجاد شده است:
نخست: آمریکا مازاد تولید نفت دارد و از یک کشور مصرفکننده به یک کشور صادر کننده تبدیل شده و یکی از بزرگترین تولید کنندگان نفت در جهان گشته است، به طوریکه تولید نفت شیل آمریکا روزانه به 11.5 میلیون بشکه رسیده است. این بدان معناست که آمریکا دیگر احتیاجی به نفت خاورمیانه و بهویژه نفت عربستان سعودی و نیز پرداخت هزینههای دفاعی آن ندارد.
دوم: افزایش قدرت نظامی محور مقاومت به رهبری ایران، و افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین و همچنین وجود شاخصههایی که نشان میدهند چین طی 10 سال اخیر به بزرگترین قدرت جهان تبدیل شده و به سلطه دلار طی 5 سال پایان داده است.
سوم: شکست تسلیحات و سامانه دفاع موشکی آمریکا در حمایت از عربستان سعودی و اسرائیل در مواجه با ایران. همانگونه که این شکست به دنبال حملات انصارالله یمن به تاسیسات نفتی «بقیق» و «خریص» در شرق عربستان سعودی و با ساقط شدن پهپاد مدرنِ مهاجم آمریکا به آسمان ایران بر فراز تنگه هرمز، ثابت شد. موشکهای بالستیک ایران از نوع «کروز» و پهپادهای نقطهزن با موتور جت از مشابههای اسرائیلی خود پیشرفتهتر هستند.
چهارم: شکست تحریمهای آمریکا در به زانو در آوردن ایران، چین، روسیه و ونزوئلا، و مبادرت این کشورها و دیگران به ایجاد همپیمانی محکم در این زمینه، که باب مشارکت در آن برای دیگر کشورها نیز باز است.
پنجم: ترامپ در جریان کارزار خود در انتخابات ریاستجمهوری سال 2015 وعده خارج کردن تمام نیروهای آمریکا از خاورمیانه را داد و با جنگ در عراق و افغانستان اعلام مخالفت کرد، ولی او این تصمیم را به خاطر باجگیری میلیاردها دلار از نفت کشورهای عربی به تاخیر انداخت و اینک و بعد از آنکه شیر گاودهها خشکیده شد و این کشورهای نفتخیز در معرض تهدید قرار گرفتهاند، به سران آنها میگوید: «من علاقهمند به فروش سلاح به شما هستم... از آنها برای دفاع از شما استفاده نمیکنم، این ماموریت را خودتان بر عهده بگیرید و ما در صندلی عقب شما مینشینیم.»
نقطه عطف اصلی که این عقبنشینی رئیسجمهوری آمریکا را باعث شد، در نظر ما حمله به بقیق بوده است.
20 موشک و پهپاد پالایشگاههای تولید نفت در بقیق و خریص را از فاصله صدها کیلومتری و با دقت بیش از 90 درصدی هدف قرار دادند، ترس و وحشت را در دل بهویژه اسرائیلیها انداختهاند، هر طرفی که این حمله را صورت داد و توانست سامانههای دفاع موشکی (پاتریوت) و رادارهای آمریکایی را شکست دهد، میتواند به سهولت به تاسیسات هستهای اسرائیل (دیمونا) و هر هدف دیگری در عمق فلسطین اشغالی برسد.
پس از این حمله، حزبالله دیگر نیازی به 150 هزار موشک ندارد بلکه دهها موشک نقطهزن برای هدف قرار دادن تمامی فرودگاهها، نیروگاهها، تاسیسات آب، کارخانهها، انبارهای آمونیاک و تاسیسات دیمونا در «النقب» کافی است.
تسنیم