روزنامه کیهان در ستون ویژه خود نوشت:
زور زديم ايران تغيير كند بقيه كشورها هم مثل ايران شدند
يك پايگاه اينترنتي وابسته به ضدانقلاب تأكيد كرد: قدرت گرفتن اسلامگراها در منطقه واقعيتي انكارناكردني است.
روز
آن لاين در تحليلي نوشت: نكند بهار عرب پيامدهاي مثبتي نداشته باشد...
اخوان المسلمين ليبي، اولين حزب را به نام عدالت و توسعه در هجده شهر تأسيس
و مستقر كرده اند. آيا در ليبي هم مانند تونس و مصر و مراكش، اسلامگرايان
پيروز خواهند شد؟
در اين نوشته با اذعان به رياكاري غرب در مسئله ليبي
آمده است: دولت ها و رسانه هاي غربي پس از توافق سرهنگ قذافي و جرج بوش،
انتقال كل تجهيزات هسته اي آن كشور به آمريكا و همكاري قذافي در جنگ عليه
تروريسم، ليبي را كنار گذاردند و از سركوبگري ها و جباريت او نه تنها سخن
نمي گفتند، بلكه كار تا آنجا پيش رفت كه به تعريف و تمجيد از قذافي
پرداختند. دولت آمريكا او را از ليست تروريسم خارج كرد و با چراغ سبز
آمريكا مسئوليت هاي جهاني پيدا كرد؛ از 2008 تا 2009 به مدت دو سال عضو
شوراي امنيت سازمان ملل متحد شد (به نمايندگي از گروه آفريقا)، در همان سال
به رياست مجمع عمومي سازمان ملل متحد انتخاب شد، به مدت يك سال رئيس
اتحاديه آفريقا گرديد، در سال 2010 رئيس ليگ اعراب گرديد، پس از چهل سال
زمامداري، اولين سفر قذافي به آمريكا جهت شركت در مجمع عمومي سازمان ملل در
سپتامبر 2009 انجام شد.
در ادامه تحليل روز آن لاين تصريح شده است:
مجله [آمريكايي] نيشن در مقاله اي تحت عنوان «اساتيدي كه قذافي به آنها پول
مي داد، تا آنها از او چهره مثبتي به نمايش بگذارند»، نوشته است «جوزف ناي
استاد مدرسه كندي هاروارد، در سال 2007، در مجله نيوريپابليك نوشت كه
قذافي علاقمند به بحث درباره «دموكراسي مستقيم» است. آنتوني گيدنز، از ال
اس اي لندن، در مجله گاردين در همان سال نوشت كه ليبي تحت زعامت قذافي مي
تواند «نروژ آفريقاي شمالي» بشود. بنجامين بابر، استاد دانشگاه راتگرز، در
روزنامه واشنگتن پست، در همان سال 2007، نوشت كه ليبي مي تواند «اولين كشور
عربي باشد كه به صورت مسالمت آميز و بدون دخالت غرب به يك دولت پايدار و
غيرمستبد تبديل شود». آيا شما فكر مي كنيد كه مغزهاي بزرگ مثل هم فكر مي
كنند؟ واقعيت آن است كه نه چنين نيست. تمام اين استادان از ليبي پول دريافت
مي كردند. براساس قراردادي حدود سه ميليون دلار در سال، از طريق يك شركت
مشاوره كه قول داده بود كه در انگليس و در آمريكا «چهره ليبي و معمر قذافي
را ترميم كند». نيشن افرادي چون برنارد لوئيس از پرينستون، رابرت پاتنام از
هاروارد، فرانسيس فوكوياما از جان هاپكينز، را هم جزو همين ليست مواجب
بگيران آورده است. به نوشته نيشن، سيف الاسلام مدرك دكتراي خود را از ال اس
اي گرفته و معلوم شد كه قذافي چند ميليون دلار به اين دانشگاه كمك مالي
كرده بود. پس از افشاي اين موضوع، رئيس دانشگاه ال اس اي مجبور به استعفا
شد.
روز آن لاين تاكيد مي كند قذافي در جنگ عليه تروريسم بسيار به
آمريكا نزديك شد. وضع آن چنان تغيير كرده بود كه حتي اوباما نيز فروش
ميلياردها دلار سلاح به ليبي قذافي را به تصويب رساند. اين دوره گذشت. دولت
هاي غربي تصميم به حذف قذافي گرفتند. يك باره اين كشور در صدر اخبار قرار
گرفت و همه رسانه ها از سفاكي هاي قذافي سخن مي راندند. گويي قذافي طي چند
شب دچار انقلاب ماهيت شده بود.
اين رسانه اينترنتي ابراز نگراني كرد كه با وجود مداخله غرب در ليبي، اين كشور نيز سرانجام به دست اسلامگرايان بيفتد.
كلنجار اوباما با ايران ممكن است به قيمت سقوط او تمام شود
يك
روزنامه آمريكايي پيش بيني كرد افزايش بهاي نفت به خاطر تنش هاي اقتصادي
عليه ايران، سرانجام اوباما را قرباني و از كاخ سفيد بيرون مي كند.
روزنامه
واشنگتن پست در تحليلي نوشت: اقتصاد آمريكا دوران سخت و طاقت فرسايي را مي
گذراند. پس از شروع بحران اقتصادي اخير تا به حال مردم آمريكا شغل هاي خود
را از دست داده اند و خانه هايشان را به بانك هايي واگذارده اند كه پيش تر
به آن ها وام داده بودند. شكل زندگي در همه ايالت ها به شكلي محسوس، غم
بار شده است. از سپتامبر گذشته و با ايجاد موج جديد بحران و افزايش جهاني
قيمت طلا، آمريكا و اروپا به جاي آرام كردن فضاي رواني بازار به سمت تشديد
جنگ رواني با ايران پيش رفتند و طرح هاي رنگارنگي را براي تحريم اين كشور
نفت خيز به تصويب رساندند.
اين روزنامه تصريح كرد: طرح هاي مذكور اگرچه
با نمايش عجيب عربستان در اعلان ادعاي جبران كسري نفت ايران همراه بود، اما
پيچيدگي هاي انتقال اين نفت جايگزين و وابسته بودن مطلق شيوخ عربستان به
آمريكا سبب شده تا كشورهايي مانند چين و ژاپن و كره جنوبي با ترديد به اين
پيشنهاد عربستان نگاه كنند. در همين حال ايران ضمن پيشدستي بر طرح تحريم
نفتي اروپا، اعلام كرد كه از ماه مارچ فروش نفت به چند كشور اروپايي را قطع
مي كند. همين امر باعث افزايش قيمت نفت شد و انتخابات دوباره باراك اوباما
را با مشكل مواجه كرد.
واشنگتن پست مي افزايد: نامزدهاي جمهوري خواه
سال گذشته را تماما به انتقاد از اوباما به خاطر نرخ بالاي بيكاري و عدم
بهبود اوضاع اقتصادي آمريكا مشغول بودند اما اكنون با توجه به نقش رواني
بالا رفتن قيمت نفت، نامزدهاي جمهوري خواه، انتقادات اقتصادي خود را پالايش
كرده و شعارهاي انتخاباتي خود در زمينه اقتصادي را متوجه آمريكا كرده اند.
آن ها در حال حاضر روي افزايش قيمت گازوئيل و بنزين متمركز شده اند و از
افزايش بدهكاري آمريكا انتقاد مي كنند. شايد تحولات ايران و بالا رفتن هر
روزه قيمت نفت، تعيين كننده ترين عامل در انتخابات آينده رياست جمهوري در
آمريكا باشد. اگر مطابق پيش بيني برخي فعالان بازار نفت در اثر تنش با
ايران به حدود 200 دلار برسد، اوباما هرگز نخواهد توانست حضور خودش را براي
چهار سال ديگر در كاخ سفيد تمديد كند.
خودم مزدور نيستم مزد مي گرفتم مزدور معرفي مي كردم!
«در
افشاگري نيك آهنگ كوثر درباره مهدي هاشمي يك نكته تكان دهنده بلكه فاجعه
آميز وجود دارد و آن اينكه آقاي كوثر در استخدام مزدور براي آقاي مهدي
هاشمي با وي همكاري كرده است».
اين مطلب را «امين-م» (از همكاران سابق نيك آهنگ كوثر در سايت خودنويس) در بالاترين مورد تائيد قرار داد.
كاريكاتوريست
خارج نشين نشريات زنجيره اي اخيرا ضمن انتشار توضيحي درباره افشاگري هاي
حمزه كرمي (همكار مهدي هاشمي در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت)، اذعان كرده
بود كه مهدي هاشمي مشغول جعل اخبار دروغ عليه نظام بود.
كرمي از پولشويي و انجام عمليات تبليغي و تخريبي عليه نظام خبر داده بود.
امين-م
در واكنشي كه به نظر مي رسد دور ديگري از تسويه حساب هاي شبه مافيايي است،
مي نويسد: آقاي كوثر چرا اين مطلب را نه در سايت خودنويس و بلكه در وبلاگ
خود منتشر كرد؟ او بنا بر اعتراف خودش حتما پس از خروج از ايران هم مدتي
باب ميل آقاي مهدي هاشمي بوده و باب ميل او مي نوشته است. چرايي اش را بايد
از خود ايشان پرسيد. آيا دليل تعويق افشاگري، اميدواري كوثر به مهدي هاشمي
نبوده است؟
وي ادامه مي دهد: نامه نيك آهنگ، علاوه بر اثبات تداوم
ارتباط نيك آهنگ با آقاي مهدي هاشمي، نه تنها يك نكته مهم و تكان دهنده
بلكه فاجعه اي در خود دارد و آن اينكه آقاي نيك آهنگ در استخدام مزدور براي
آقاي مهدي هاشمي با وي همكاري كرده است و به قول خود ايشان، يك روزنامه
نگار را، جهت قلم به مزدي به مهدي هاشمي معرفي نموده است. آقاي كوثر در
نامه خود با قاطعيت از رد درخواست مهدي هاشمي براي همكاري با خود سخن مي
گويد و تنها چند سطر پايين تر با فراموش كردن آنچه كه در بالا عنوان كرده
مي نويسد كه براي آقاي مهدي هاشمي روزنامه نگاري يافته و به وي معرفي كرده
كه كمك حالش باشد!
آخرين ميخ ارگان سيا بر تابوت فتنه در سال 90
«سال 90 سال پژمردگي جنبش سبز بود».
اين
مطلب را وبسايت راديو فردا از قول علي افشاري منتشر كرده است. وي مي
نويسد: سال 90 سال فروكش كردن جنبش سبز بود. اگرچه حبس خانگي موسوي و كروبي
اين انتظار را به وجود آورده بود كه در سال 90 اعتراضات جنبش بالا بگيرد
اما اين گونه نشد. فراخوان هاي شوراي هماهنگي سبز هم با استقبال درخور
مواجه نشد.
افشاري اضافه مي كند: شمار افرادي كه در برنامه هاي سياسي
انتقادي و غيررسمي در داخل و خارج از كشور در سال 90 حضور يافتند به ميزان
چشمگيري نسبت به برنامه هاي مشابه در سال 1389 كمتر بود.
وي تاكيد كرد:
در كل سير نزولي جنبش از سال 1388 به بعد در سال 1390 شديدتر شد و به نوعي
مي توان گفت سال آغازين دهه 90 سال پژمردگي جنبش بود. شوراي هماهنگي سبز
نيز با توجه به كارنامه يك ساله خود نشان داد ظرفيت بسيج ندارد.
اعتراض وكيل مهدي هاشمي و پاسخ كيهان
عليزاده
طباطبايي با ارسال توضيحي خود را وكيل مهدي هاشمي معرفي كرد و كيهان را به
اعتبار انتشار افشاگري همكار سابق مهدي هاشمي مورد انتقاد قرار داد.
در
نامه عليزاده طباطبايي آمده است: در روز چهارشنبه مورخ 24/12/90 مطلبي كذب
با عنوان «كاريكاتوريست فراري» عليه آقاي مهدي هاشمي موكل اينجانب در آن
روزنامه منتشر شده است كه حاوي افترا و نشر اكاذيب درخصوص موكل اينجانب
بوده و البته در اين كار قصدي جز تشويش اذهان عمومي عليه وي متصور نيست. از
دست اندركاران روزنامه كيهان به عنوان رسانه اي در جمهوري اسلامي، آن هم
با ادعاي اصولگرايي، انتظار مي رود در نقل اخبار و تحليل هاي خبري حتي
درباره مخالفين خود، به سخنان ضدانقلابيون استناد نكند و پيش از انتشار
مطالب خود، صحت و سقم آن را بررسي نمايد. ضمن اينكه مطالب از قول فردي بيان
شده كه كاريكاتورها و مواضع ضدانقلابي موهن او در سايت هاي ضد انقلابي به
صورت مداوم منتشر مي شود. نكته جالب در اين نقل قول اين است كه تنها «محكي»
كه ديگران را با آن مي سنجند، اين بار گويا درباره خودتان صدق مي كند و
خود «همصدا با رسانه هاي بيگانه و ضدانقلاب خارج از كشور» و «دست به دامان
افراد معلوم الحال» گشته ايد و با ذوق زدگي به بازنشر اكاذيب او به قصد
تخريب چهره موكل من پرداخته ايد.
عضو دوره اول شوراي شهر تهران در دوره
اصلاحات، سپس با الصاق مهدي هاشمي به آيت الله هاشمي تلاش كرده تا نامبرده
را از اتهامات وارده تبرئه كند.
آقاي عليزاده طباطبايي كه به جاي مهدي
هاشمي به تخطئه كيهان پرداخته، البته تعمداً فراموش كرده كه كاريكاتوريست
مذكور همكار ساليان آقاي مهدي هاشمي بوده- و نه صرفا همكار رسانه هاي
بيگانه- و برخي مسائل مربوط به دوره همكاري خود را منتشر كرده است.
بنابراين پرسش اين است كه موكل آقاي عليزاده طباطبايي براي مدتي طولاني چه
سر و سّري با «افراد معلوم الحال همكار رسانه هاي بيگانه و ضدانقلاب» داشته
است؟! اين را بايد آقاي مهدي هاشمي- و احياناً وكيل او اگر مطلع است-
توضيح دهد و نه كيهان؟ همچنان كه بايد در محكمه و دادگاه توضيح داده شود كه
ماجراي پولشويي هاي ميلياردي در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت، و راه
اندازي سايت براي انتشار اخبار جعلي به قصد ترور شخصيت نظام چه بوده است؟
نيز
جاي سوال است كه چرا يك وكيل حقوقدان بايد به سفسطه روي بياورد و يك فرد
در مظان اتهام و متواري را پشت شخصيت يكي از بستگان (پدر) وي پنهان كند؟!
يعني آقاي عليزاده طباطبايي قصد ترور شخصيت حجت الاسلام والمسلمين هاشمي
رفسنجاني را دارد و مي خواهد چنين القا كند كه ماجراي پولشويي، جعل اخبار
دروغ عليه نظام و... به آقاي هاشمي مربوط مي شود؟ اين دفاع از آقاي هاشمي
است يا ترور شخصيت وي؟!