به گزارش پایگاه 598، اوایل تابستان سال۹۶، مأموران پلیس شهریار از قتل تازه دامادی در منزلش
باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به ناصر ۲۲ساله بود که با اصابت جسم سخت
به سرش به قتل رسیده بود.
تازه عروس ۲۰ساله به نام سمانه که در محل حضور داشت و با فریادهای او،
همسایهها پلیس را باخبر کردهبودند در توضیح به مأموران گفت: «در
افغانستان زندگی میکردیم تا اینکه پدر و مادر ناصر به خواستگاریام آمدند و
خانوادهام قبول کردند. پس از آن به تهران آمدیم و با هم عقد کردیم و برای
زندگی مشترک در خانه پدرشوهرم ساکن شدیم. امروز پدرشوهر و مادرشوهرم در
خانه نبودند و من برای خرید از خانه بیرون رفتهبودم، اما وقتی برگشتم دیدم
جسد شوهرم روی زمین افتاده است. شوهرم با کسی اختلاف نداشت و نمیدانم چه
کسی او را کشته است.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه
مأموران دریافتند همسر مقتول به طور مرموزی ناپدید شده است. با بدست آمدن
این اطلاعات تحقیقات وارد مرحله تازهای شد تا اینکه مأموران دریافتند تازه
عروس به کمک برادرشوهرش به نام حجت به افغانستان گریخته است. با بدست آمدن
این سرنخ حجت بازداشت شد و در بازجوییها به قتل برادرش با همدستی سمانه
اعتراف کرد. با اقرارهای مرد جوان، سمانه به ایران بازگشت و به قتل شوهرش
اعتراف کرد. او در بازجوییها به مأموران گفت: «روزی که خانواده ناصر به
خواستگاریام آمدند او در ایران بود و من او را ندیده بودم تا اینکه به
ایران آمدم و متوجه شدم اعتیاد دارد و مرد بداخلاقی است. به همین دلیل
مخالف ازدواج با ناصر بودم، اما خانوادهها مرا مجبور کردند با او ازدواج
کنم. ناصر از همان روز اول ازدواج مرا کتک میزد و بدرفتاری میکرد.
حجت، برادرشوهرم بود و مرد بسیار مهربانی بود. او دلش برای من میسوخت و
همیشه از من طرفداری میکرد. از نظر ظاهری هم مرد خوش چهرهای بود به همین
خاطر به خاطر مشکلاتی که داشتم وقتی با او درددل میکردم به او علاقهمند
شدم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «در این مدت فهمیدم حجت هم به من علاقهمند شده است.
این شد که تصمیم به قتل شوهرم گرفتیم. آن روز طبق نقشه وقتی ناصر از سرکار
به خانه آمد داروی خوابآور را که حجت داده بود، داخل غذای او ریختم و
شوهرم با خوردن آن به خواب عمیق رفت. آنجا بود که با یک چکش چند ضربه به
سرش کوبیدم. شوهرم هنوز نفس میکشید که برادرش آمد و چند ضربه دیگر زد. بعد
از آن از خانه بیرون رفتیم و چند دقیقه دیگر به خانه برگشتم و با داد و
فریاد همسایهها را باخبر کردم. سپس با کمک خواهرم و حجت به افغانستان فرار
کردم، اما وقتی ماجرا را برای خانوادهام تعریف کردم مرا مجبور کردند به
ایران برگردم و خودم را معرفی کنم.»
با اقرارهای تازه عروس و بازسازی صحنه جرم، پرونده با رضایت اولیایدم
کامل و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. به این ترتیب تازه عروس
و برادرشوهرش از جنبه عمومی جرم به زودی محاکمه خواهند شد.
منبع:جوان