این حساسیت ویژه بر روی فرهنگ ناشی از چیست؟ آیا موضوعات فرهنگی در مقایسه با مسائل اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی از اولویت خاصی برخوردار است که چنین جایگاهی در کلام رهبر انقلاب پیدا می کند؟
برای پاسخ به این سوال می توان به تجربه دفاع مقدس بازگشت. تجربه ای گرانبها که هم برای مدیران فرهنگی درس های نهفته بسیار دارد و هم برای توده های جوانی که با وجود عدم درک مستقیم تجربه جنگ تحمیلی می توانند از ظرفیت های آن برای زیست امروز خود استفاده کنند.
در دوره دفاع مقدس آنچه باعث بسیج توده ها در جبهه ها شد، نه منافع اقتصادی بود و نه مطامع سیاسی. هیچ کدام از رزمندگان برای منافع دنیوی خود به خط مقدم نمی رفتند، چراکه این خط، جایی نبود که امتیازات ویژه این جهانی داشته باشد. آنچه رزمندگان را به خط مقدم می کشاند و در شب عملیات به آنها اعتماد به نفس می داد، هنجارها و ارزش های فرهنگی و عقیدتی بود.
این فرهنگ دفاع مقدس بود که یک جوان را از خانواده اش جدا می کرد و به جبهه می آورد. این فرهنگ بود که باعث می شد پیرزنی برای کمک به رزمندگان، النگو از دست خود باز کند و آن را به جبهه ها تقدیم کند. این فرهنگ بود که زرتشتی و مسلمان را در یک جبهه قرار می داد. این فرهنگ بود که یک مدیر، یک بازاری و یک سرمایه دار را به سمت عملیات می برد و شهادت را برای آنها تبدیل به یک افتخار می کرد.
همین فرهنگ که می تواند کشوری را با فداکاری و از خودگذشتگی نجات دهد، می تواند به ضد خود هم بدل شود. فرهنگ فردگرایی، منفعت طلبی و زیرپاگذاشتن حقوق دیگری، آنتی تز همان فرهنگ دفاع مقدس است که در میان بخشی از جامعه ما رخنه کرده است.
اینجاست که موضوع فرهنگ اهمیت می یابد و آتش به اختیار بودن فرهنگی برای مراقبت از ارزش های فرهنگی دفاع مقدس دارای اولویت کلیدی می شود.
فرهنگ فردگرایی و منفعت طلبی، نوعی فرهنگ تفرقه ساز است که در آن هر کسی تنها نفع شخصی خود را می بیند. این فرهنگ هرچند ممکن است در کوتاه مدت فردی را به رفاه اقتصادی برساند اما در بلند مدت همان فرد دارای رفاه را منزوی و ضداجتماعی خواهد کرد. در برابر این نگرش فرهنگی، فرهنگ دفاع و جبهه و جنگ وجود دارد که متکی بر اصالت فداکاری و مبتنی بر وحدت است. در این دیدگاه فرهنگی، فرد تنها خود را نمی بیند، بلکه خود را در دل یک جمع وسیع تر به نام ملت معنا می کند. در چنین فرهنگی فرد به دلیل تعلق به یک کل، به سرعت ناامید و یا منزوی نمی شود چراکه مطمئن است جمعی او را حمایت می کند، همان طور که او جمع را حمایت کرده و خواهد کرد.
جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی که مبدع ایده جنگ نرم است، با تکیه بر اهمیت فرهنگ در مسائل نظامی و سیاسی، از تغییر ارزش ها برای شکست دشمنان آمریکا در جنگها یاد می کند. به عقیده او اگر نرم افزار ذهنی مردم کشورهایی که دوست آمریکا نیستند تغییر کند، این کشورها در برابر واشنگتن تسلیم خواهند شد. او با تبعیت از ساموئل هانتینگتون دیگر نظریه پرداز آمریکایی، در جنگ تمدن ها قائل به کاستن اراده تمدن های دیگر از طریق فرهنگی است و بنابراین برخلاف بسیاری دیگر از صاحبنظران مسائل استراتژیک، فرهنگ را خط مقدم جنگی می داند که تنها ظاهرش نظامی و سیاسی است.
در همین راستا مقام معظم رهبری سالهاست که از جنگ اراده ها سخن به میان می آورند و هشدار می دهند که جنگ تنها در حوزه مسائل نظامی نیست، بلکه در قالب شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی رخ داده است. جنگ فرهنگی، وحدت فرهنگی ما را نشانه رفته است و به دنبال فراگیر کردن نوعی واگرایی است. دشمن می خواهد از طریق نفوذ فرهنگی، روحیه ایثار و ازخودگذشتگی که اساس وحدت است را از بین برده و به جای آن منفعت طلبی و فردگرایی را جایگزین کند.
دشمن به خوبی می داند که آنچه عامل اصلی وحدت به شمار می رود، «گذشت از جان و دفاع از خاک» است. کسی یا گروهی که از حق حیات خود می گذرد تا کشور آسیب نبیند، عامل اصلی و پیش برنده ایده وحدت است. بنابراین از نگاه دشمن باید این ایده اصلی را تضعیف کرد. در برابر این تلاش دشمن برای تضعیف فرهنگ فداکاری و ایثار، فعالان فرهنگی ما آتش به اختیار شده اند تا نگذارند تغییر نگرش ها، سستی سیاسی و کاهلی نظامی به بار آورد.
فعالان فرهنگی، از وحدت در جبهه ای مراقبت می کنند که جدال اصلی آنجا رخ می دهد. درست در زمین رسانه ها و سایر ابزارهای فرهنگی. حجاب، حقوق زن و بسیاری دیگر از مسائل بهانه رسانه های معاند است. آنها فرهنگ دفاع مقدس که همان وحدت فرهنگی و انقلابی است را نشانه رفته اند که باید از آن مراقبت کرد.