مردم صاحبان اصلی کشور و انقلابند و مسئولان خدمتگزار مردمند. این حقیقتی است انکارناپذیر که طی سالهای پس از انقلاب بارها و بارها توسط امام راحل و امام خامنهای مورد تأکید قرار گرفته است. در آخرین نمونه؛ مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارج خود در روز سهشنبه 26 شهریورماه 98 بر آن تأکید کرده و فرمودند: «زمام بهبود امور کشور به دست مردم و به ویژه جوانان است، عزم، تصمیم، بصیرت و ایمان مردم میتواند کشور را به نقطه مطلوب برساند و بر همین اساس است که مکرراً بر جدی گرفتن ظرفیتهای داخلی در همه بخشهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی تأکید و تکیه میکنیم.»
فرمایش رهبری یادآور دو نکته و حقیقت پنهان در باره مذاکره با امریکا در سال 1392 است. در سال 92 جمهوری اسلامی نه به خاطر فشار حداکثری دشمن و تشدید تحریمها بلکه صرفاً به این دلیل که شعار آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری با رأی مردم تبدیل به مطالبه ملی شده بود مذاکرات با شیطان بزرگ را قبول کرده و در عین حال، چون نظام اسلامی در سایه لطف، هدایت و عنایت پروردگار، متکی به پشتیبانی مردم است و در همه حال مردم از انقلاب خود حمایت کرده و در مقابل دسیسهها و آتشافروزیهای دشمن خواهند ایستاد تأکید شد که از مذاکرات ضرر نخواهیم کرد؛ و دلیل دوم قبول مذاکره وجود تردیدی بود که در بین بخشی از مردم نسبت به احتمال نتیجه بخش بودن مذاکره با شیطان بزرگ وجود داشت و این تردید نه با استدلال بلکه در متن مذاکره قابل رفع بود.
اینک حاصل شش سال مذاکرات طولانی با شیطان اعظم و طرفهای غربی و توافقنامه برجام سکهای دو رو است که یک روی این سکه، نقش ابلیس و خساراتی است که شیاطین غربی طی شش سال گذشته به جمهوری اسلامی ایران وارد کرده اند: «فعالیتهای هستهای ایران تقریباً به حال تعلیق درآمده»، «تحریمها تشدید شده و تحریمهای کاتسا و سیاهچالهای نیز به آنها اضافه شده»، «آورده ایران از برجام خسارت محض و تحقیقاً هیچ بوده»، «امریکا از برجام خارج شده و به هیچکدام از تعهداتش عمل نکرده»، «اروپاییها نیز به هیچکدام از تعهدات خود عمل نکرده اند»، «مبادلات مالی ایران به طور مطلق مسدود شده»، «غربیها انجام تعهدات خود را به قبول مذاکره از سوی ایران در سایر حوزههای مورد علاقه آنان نظیر موشکی، حقوق بشر، قبول قوانین یکسویه مبارزه با تروریسم!، محدودسازی نفوذ منطقهای ایران، عدم حمایت از محور مقاومت و... توسعه دادهاند»، «اقتصاد و معیشت مردم در نتیجه فرصت سوزی شش ساله آسیب جدی دیده است» و...، اما روی دیگر این سکه را مردم ایران نقش کردهاند: «مردم ایران به غرب به ویژه امریکا مطلقاً اعتماد ندارند»، «نفرت مردم ایران نسبت به بدعهدی و خوی کثیف استعماری غرب به شدت افزایش یافته است»، «بصیرت مردم به شدت بالاتر رفته است»، «قدرت بازدارندگی نظامی ایران به ویژه در حوزه موشکی تعیینکننده میدان نبرد است»، «عمق استراتژیکی ایران بیشتر و محور مقاومت در کل منطقه غرب آسیا بر اوضاع مسلط شده است»، «دولتمردان و مسئولان کشور در سایه مطالبات مردم از حل مشکلات کشور از طریق بیگانگان ناامید شده و توجه خود را به استفاده از ظرفیتهای داخلی معطوف داشتهاند»، «علاوه بر همدلی و یکپارچگی بین مسئولان و دولتمردان، یک همسویی استثنایی بین احزاب، جناحها و جریانات سیاسی با مردم نیز در باره عدم هر گونه مذاکره با امریکا بهوجود آمده است» و در یک کلمه «دیگر در ایران کسی از مردم مطلقاً خواهان مذاکره با شیطان بزرگ نیست.»
اگر چه برای مسئولان و دولتمردان خواست مردم حجت است و مردم با بصیرت، فهیم و انقلابی ایران طالب مذاکره با شیطان بزرگ نبوده و به این باور قطعی رسیدهاند که اعتماد به دشمن عین حماقت و عین خیانت است و (دقیقاً مانند بسیاری از حوزهها مثل حوزههای نظامی، امنیتی، علمی و... که با تکیه به داخل شگفتیساز بودهایم) تنها راه حل مشکلات اقتصادی، معیشتی، فرهنگی و... در کشور تکیه به ظرفیتهای بالای داخلی و استفاده از توانمندی جوانان با انگیزه کشور و بهرهگیری از مشی و روشهای جهادی و انقلابی است، اما علاوه بر خواست و اراده مردم، نظام مقدس جمهوری اسلامی برای مذاکره نکردن با امریکا بهعنوان پرچمدار نظام سلطه دارای منطق و حجت علمی و استدلالی نیز هست. حضرت امام خامنهای حجت و منطق استدلالی برای عدم مذاکره با غرب وحشی را اینگونه بیان میفرمایند:
«رژیم ایالات متحده به دنبال آن است که هم برای رقبای داخلی خود و هم برای اروپاییها این را بهعنوان یک سیاست قطعی جا بیندازد که تنها راه مواجهه با ایران، فشار حداکثری است. امریکاییها و متحدان آنها به ناکام ماندن سیاست فشار حداکثری در به زانو درآوردن ایران، اذعان کردهاند، هدف آنها از مذاکره این است که به همه ثابت کنند فشار حداکثری جواب داد و مسئولان جمهوری اسلامی بر خلاف آنکه میگفتند مذاکره نمیکنیم مجبور شدند پای میز مذاکره بیایند، بنابراین تنها راه مواجهه با ایران، فشار حداکثری است. اگر دشمن توانست اثبات کند که فشار حداکثری علاج کار ایران و مؤثر بر روی ایران است، ایران و ملت عزیز ما دیگر روی آسایش را نخواهند دید، چون پشت سر همه سیاستهای مستکبرانه امریکا این سیاست قرار خواهد گرفت و از این به بعد، هر چیزی را که قلدرانه از جمهوری اسلامی مطالبه کنند، اگر به آنها «چَشم» گفتیم، مسئله تمام است، اما اگر «نه» گفتیم دوباره فشار حداکثری آغاز خواهد شد. علت اصرار امریکاییها و واسطه کردن برخی اروپاییها برای مذاکره و دیدار در همین چارچوب است. علت اصرار اروپاییها به اینکه اگر با رئیسجمهور امریکا یک جلسه بگذارید همه مشکلات شما حل خواهد شد، این است که اثبات کنند فشار حداکثری در مقابل ایران یک سیاست موفق است و باید همین سیاست را به کار بست. ما در مقابل باید ثابت کنیم که سیاست فشار حداکثری در مقابل ملت ایران پشیزی ارزش ندارد.
جمهوری اسلامی بنا به خواست و اراده مردم و بر اساس منطق و استدلال قوی با هر نوع مذاکره با شیطان بزرگ مخالف بوده و امریکا و غرب هیچ راهی جز عقبنشینی از سیاست استکباری خود نسبت به ایران ندارند و امریکا هم اگر مایل به مذاکره با ایران است باید در برابر منطق قوی ایران سر تعظیم فرود آورده و شرط ایران را برای مذاکره بپذیرد: «چنانچه امریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هستهای که آن را نقض کرده است، بازگشت، آنوقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت میکنند، امریکا هم میتواند شرکت کند، اما در غیر اینصورت هیچ مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولان جمهوری اسلامی و امریکاییها اتفاق نخواهد افتاد نه در نیویورک و نه غیر آن».
منبع: جوان